گمراه کردن ابلیس کاوس را و به اسمان رفتن او

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 15. 06. 2024
  • ر پایهٔ اسطوره‌های ایرانی کی‌کاووس همچون فریدون و جمشید، بی‌مرگ آفریده شده بود و دیوان برای این که مرگ را بر او چیره گردانند، دیو خشم (ائشمه) را به یاری می‌گیرند و او را می‌فریبند. دیوها، کیکاووس را فریب داده و به فرمانروایی هفت کشور مغرورش می‌کنند آن‌گاه هوس پرواز به آسمان را در دل او زنده می‌کنند.[۵] آمده‌است که کیکاووس در اصرار بر پرواز از لجاجت دست برنداشت و تخت خود را بر پای چهار عقاب بست و پرواز کرد تا مرز نور و تاریکی پیش رفت و از همراهان جدا ماند. در آسمان‌ها فرّه‌ایزدی از سیمایش پر کشید و از آن جای بلند بر زمین سقوط کرد.
    از آن پس عقاب دلاور چهار بیاورد و بر تخت بست استوار
    نشست از بر تخت کاووس‌شاه که اهریمن‌اش برده بُد دل ز راه
    چو شد گرسنه تیز پرّان عقاب سوی گوشت کردند هر یک شتاب
    ز روی زمین تخت برداشتند ز هامون به ابر اندر افراشتند
    بدان حد که‌شان بود نیرو بجای سوی گوشت کردند آهنگ و رای
    نریوسنگ، پیک اهورامزدا، می‌خواهد او را بکُشد که ناگاه، فره‌وشی کی‌خسرو، که هنوز به دنیای مادی نیامده بود، در می‌رسد و به او می‌گوید: او را مکش که از او سیاوش و از سیاوش من به وجود خواهم آمد. پس بدین طریق کیکاووس از مرگ رهایی یافت، اگرچه پس از آن میرا شد.
    شنیدم که کاووس شد بر فلک همی رفت تا بر رسد بر مَلک
    دگر گفت از آن رفت بر آسمان که تا جنگ سازد به تیر و کمان
    ز هر گونه‌ای هست آواز این نداند بجز پـُر خرد راز این
    پریدند بسیار و ماندند باز چنین باشد آنکس که گیردش آز
    چو مرغ پرّنده نیرو نماند غمی گشت و پرها به خوی در نشاند
    نگونسار گشتند ز ابر سیاه کشان بر زمین از هوا تخت شاه
    سوی بیشهٔ شهر چین آمدند به آمل به روی زمین آمدند
    نکردش تباه از شگفتی جهان همی بودنی داشت اندر نهان[۶]

Komentáře • 4