Video není dostupné.
Omlouváme se.

۴۸ شاهنامه خوانی - بیژن و منیژه- دیدار منیژه با رستم و آگاه شدن رستم از داستان بیژن

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 6. 07. 2024
  • ۴۸ شاهنامه خوانی انجمن ایرانشهر دماوند بیژن و منیژه
    گرگین میلاد که به هدف خود رسیده‌بود، به ایران بازگشته و داستانی می‌سازد که بیژن کشته شده‌است. شاه خشمگین می‌شود و دستور می‌دهد او را به بند کنند. باوجود مقبولیت ادعای گرگین، گیو مرگ پسرش را باور نمی‌کند. در این هنگام کیخسرو با دیدن اندوه گیو، جام جهان‌نمای خود را پیش آورده و احوال کشور را در آن مشاهده می‌کند. به دنبال این، بالاخره کیخسرو در جام جهان‌نما بیژن را می‌بیند. گیو نامه‌ای از سوی شاه به زابلستان نزد رستم می‌فرستد. رستم همراه گروهی برای نجات بیژن رهسپار توران می‌شوند و پیش از آن، به درخواست گرگین میلاد، برای او نزد شاه پادرمیانی می‌کند تا وی آزاد گردد. رستم و گروهش، لباس تاجران و بازرگانان بر تن می‌کنند که کسی آن‌جا متوجه نیتشان نشود. پس از آن، به‌عنوان تاجر در توران غرفه می‌زنند.
    دیدار منیژه با رستم و آگاه شدن رستم از داستان بیژن
    منیژه که سرگردان، با سر و پای برهنه، به‌دنبال غذا برای بیژن بود، به گروه رستم می‌رسد. از زبانشان می‌فهمد که ایرانی هستند و برایشان داستان را شرح می‌دهد و از گیو و رستم و کیخسرو می‌پرسد. رستم که مظنون شده، واقعیت را فاش نمی‌کند، اما به منیژه که ناامید در حال برگشتن بود، یک مرغ بریان می‌دهد و به او می‌گوید که آن را برای محبوبش ببرد. در همین حین، رستم انگشتر معروف خود را درون شکم مرغ می‌گذارد تا اگر واقعیت داشته‌باشد، بیژن منیژه را باز نزد او بفرستد. بیژن در حال خوردن مرغ، انگشتری را می‌یابد و منیژه را آگاه می‌کند. منیژه به نزد رستم می‌آید و گفتهٔ بیژن را برایش شرح می‌دهد که آیا تو صاحب رخش هستی؟ رستم که از حقیقت اطمینان یافته‌بود، به منیژه خاطرنشان می‌کند که نیمه‌شب بر سر چاه، آتش برافروزد و رستم به دنبال آتش، بدانجا می‌آید.

Komentáře • 1