نبرد رستم و اسفندیار : داستانهای شاهنامه فردوسی - قسمت سی و هشتم
Vložit
- čas přidán 26. 08. 2024
- حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز
/ deeppodcastiran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نبرد رستم و اسفندیار
اسفندیار پیروزمندانه از دل هفت خوان گذشت و رویین دژ رو فتح کرد. پدرش گشتاسپ قول داده بود از سلطنت کناره‌گیری کنه و پادشاهی رو به اسفندیارِ جوان بسپاره. اما هر دفعه پدر، اسفندیار رو به دنبال ماموریتی جدید میفرستاد و زیر قولش میزد. اسفندیار از این رفتار گشتاسپ شاه خشمگین شد. به نزد مادرش «کتایون» رفت. کتایون دختر قیصر روم بود. اسفندیار از رفتار پدر شکایت کرد. اسفندیار گفت: فردا میرم پیش پدرم. اگر با زبون خوش تاج و تخت رو داد که هیچ اگر نداد، به زور اونو کنار میزنم و تاج بر سر میذارم تو هم بانوی اول ایران زمین خواهی شد.
کتایون از شنیدن حرفهای پسرش بسیار ناراحت شد. میدونست گشتاسپ قصد کناره گیری از قدرت نداره.
در این بین رستم مدت ها بود که در جنگ ها شرکت نداشت. رستم وقتی دید جوان دلیری مثل اسفندیار از تمامی ماموریت ها سربلند بیرون اومده تصمیم گرفته بود مدتی کناره گیری کنه اما همین سکوت رستم باعث بدگمانی گشتاسپ شد. گشتاسپ فرزندش اسفندیار رو به دربار فراخوند. به اسفندیار گفت: قبول دارم خیلی اذیت شدی اما آخرین ماموریت رو میخوام بهت بدم. اگر پیروز شدی قول میدم از سلطنت کناره گیری کنم و تو جانشین من بشی. رستم مدت هاست از دستور ما سرپیچی میکنه و خبری ازش نیست. به جنگ با رستم برو و او نو کت بسته برای من بیار.
اسفندیار در جا خشکش زد، در پاسخ به پدر گفت: اگر تاج و تخت یک حامی داشته باشه اون کسی نیست جز رستم دستان. چنین چیزی از من نخواه. اگر جنگ میخوای باید با حکومت چین بجنگیم که مدام داره به ما خیانت میکنه نه با یار و یاور خودمون.
گشتاسپ گفت: تنها شرط من همینه. یا به سیستان میری و رستم رو اسیر میکنی و کل سیستان رو به آتش میکشی یا با تاج و تخت خداحافظی کن.
اسفندیار گفت: فرستادن من به سیستان بهانه است. تو قصد نداری من پادشاه باشم میخوای تنها رقیبت رو از این طریق کنار بزنی تا همچنان بر قدرت بمونی. من نافرمانی نمیکنم به سیستان میرم اما میدونم زنده بر نخواهم گشت.
کتایون هنگامیکه خبر رو شنید از پسرش خواهش کرد که به سیستان نره. کتایون گفت: شاه پیر شده به زودی از دنیا میره . بدون خونریزی جانشینش میشی. اما اسفندیار قبول نکرد. کتایون گفت: لااقل فرزندت «بهمن» رو با خودت نبر! اسفندیار جواب داد: اگر این پسر جوان تو خونه بشینه هیچی یاد نمیگیره باید با من بیاد دلاوری ببینه و با خطرات روبرو بشه.
صبح روز بعد اسفندیار به همراه فرزندانش و تعداد کمی از یارانش به سمت سیستان به راه افتاد. در نزدیکی سیستان اتراق کردند. اسفندیار پیامی برای رستم نوشت و از فرزندش بهمن خواست تا پیام رو به رستم برسونه.
بهمن به راه افتاد در مرغزاری خوش و خرم رستم رو پیدا کرد. رستم و برادرنش در حال شکار بودند. بهمن از دور رستم رو دید همونجا به فکر فرو رفت که شاید پدرم نتونه با این جهان پهلوان نبرد کنه. بهمن خودش رو به رستم رسوند. هر دو یکدیگر رو در آغوش کشیدند سفره ای پهن کردند و از گوشت شکار خوردن بعد هم به سلامتی جمع، می نوشیدن. زمانیکه مستی از سر همه افتاد، بهمن پیامِ اسفندیار رو برای رستم خوند. قرار شد رستم بدون جنگ و خونریزی خودش رو تسلیم اسفندیار کنه و به زندان بلخ بیاد از اون طرف اسفندیار تعهد میده که هیچ بلایی بر سر رستم نیاد. رستم با شنیدن این پیام به فکر فرو رفت. رستم گفت: به پدرت بگو پاداش حفاظت از تاج تخت این نیست! همیشه آرزوی دیدارت رو داشتم اما الان میخوای منو در بند کنی. هیچکس تا به حال من رو در بند ندیده ترجیح میدم بمیرم اما کسی من رو در اسارت نبینه.
بهمن پاسخ رستم رو برای اسفندیار برد. اسفندیار سوار بر اسب شد. گفت خودم باید به نزد رستم برم با پیغام فرستادن چیزی درست نمیشه. اسفندیار به شکارگاه رسید. رستم اونو شناخت و دو طرف بسیار به هم احترام گذاشتند. اسفندیار گفت: دستور شاه اینه که تو رو در بند کنم و نزدش ببرم اما قول میدم قبل از اینکه هوا تاریک بشه آزاد بشی و برگردی به سیستان.
رستم گفت: کینه و نفرت رو از دل بیرون کن. به خانه من بیا. مهمان من باش. هر چی بخوای ازت دریغ نمیکنم اما نمیتونم بند و اسارت رو بپذیرم. اسفندیار قبول نکرد. قرار شد فردا روز رستم نزد اسفندیار بره و تمام تلاشش رو بکنه که این مشکل ختم به خیر بشه. رستم به نزدیکی مقر اسفندیار رسید اما اسفندیار، رستم رو به چادر خودش دعوت نکرد و بیرون از چادر از رستم پذیرایی کردند. رستم بسیار ناراحت شد. ساعتی بعد رستم به درگاه اسفندیار اومد. هر دو بسیار از همدیگه عصبانی بودند. اسفندیار به رستم گفت: فراموش نکن از چه نژادی بودی. پدرت زال توسط سیمرغ بزرگ شد و مردار میخورد به پاس خاندان من به جاه و جلال رسیدی و حالا سر پیچی میکنی؟!
رستم با شنیدن این حرفها از کوره در رفت. در جواب گفت: بفهم چی داری میگی. دست از این لجاجت بردار و در جایگاه یک شاهزاده صحبت کن. اگر نیاکان من نبودند که الان شما سر کار نبودید. بارها مردم از من خواستند که تاج شاهی بر سر بذارم اما قبول نکردم و تاج رو به یکی از نیاکان شما سپردم. به خاطر خاندان پادشاهی تو، پسرم سهراب رو کشتم. بیا پیاله ای شراب بخوریم و دست از این حرفهای بیهوده برداریم.
اسفندیار که سخنان رستم رو شنید زد زیر خنده. اسفندیار گفت: از دلاوری هات گفتی اما نگفتی چه کسی ارجاسپ تور
___________________________________________________________________________________
اگر طراح هر کدام از طرح‌های استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
deep.podcast.ir@gmail.com
یکی از چیزهایی که فردوسی بزرگ زیاد در شاهنامه به آن اشاره میکنه خرد هستش که باید همیشه آدمی از آن کمک گیرد تا دچار اشتباهات غیرقابل جبران نشود. ممنون deep🖤🖤🖤
خرد شاه باید زبان پهلوان
چو خواهی که بی‌رنج ماند روان
آدم از شنیدن همچین اشعاری از خود بی خود میشه.سر کیف میاد.
درود بر حکیم فردوسی بزرگ این شاعر تابناک ادبیات ایران و جهان.
درود فراوان به شما و گروه شما برای بازگو کردن شاهنامه و خدمت به مردم از راه فرهنگ غنی ایران.تندرست باشید.
عالی مثل همیشه،فقط یک نکته‌ی داستان اشتباه گفته شد،""رستم ۲تا تیر به چشم اسفندیار نزد، 1 تیر دوشاخه در کمان گذاشت و برچشمان اسفندیار زد""
با سپاس فراوان از شما آرمان گرامی و یارانتان . سالم , شاد و سرافراز باشید.
به امید پیروزی هر چه زودتر نور بر اهریمن تاریکی. پاینده ایران . 💌 🌹 💕🙏 👏🤗
ما به شما و کانال شما افتخار می‌کنیم... ایران همیشه سرافراز باد..
مرسی بابت زحمات فراوانتون برای زنده کردن هویت ایرانی❤️❤️
از اولین داستانهای شاهنامه بود که در کودکی کتاب مصور ازش خونده بودم و همیشه در ذهنم مونده.
مرسی آرمان تشکر بابت قسمت ۳۸ منتظر قسمت‌های بعدی هستیم.
🌹🌹🌹🌹🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹
سلام
بسیار زیبا و پر معنا... سپاس فراوان
درود بر آرمان نازنین😊✋
یک جهان سپاس آرمان جونم خسته نباشی سالار و همچنین ممنونم از دوستان پشت صحنه جناب اشکان حافظی و آقا مجید غلامی عزیز بابت زحمات بیکرانتان🙏💞🙋💞🙏
سال 2023 میلادی بر شماعزیزان خجسته وفرخنده باد پیروز و پایدار باشیند😊✌
تا درودی دیگر بدرود🙌
درود بر آرمان گرامی و تمامی کسانی که در تهیه این پادکست زحمت کشیدند و سپاس بیکران از مهرتان
درودبه روح روان نویدافکاری ومجیدرضارهنورددوپهلوان دو...یله ایرانی که به نامردی هرچی تمام بدست ضحاک کشته شدندتاریخ باردیگردرایران زمین تکرارشدوبرای آیندگان این دوعزیزپهلوان روزی درکتب درسی بچهااسطوره شدندکه به نیکی یادخواهندشدودرتاریخ ایران ماندگارشدندخیلی ازمورخین اینروزهای ایران راثبت خواهندکرد..
@@barsambardya9434 به گردان چنین گفت رستم که من
برین کینه دادم دل و جان و تن
که اندر جهان چون سیاوش سوار
نبندد کمر نیز یک نامدار
چنین کار یکسر مدارید خرد
چنین کینه را خرد نتوان شمرد
ز دلها همه ترس بیرون کنید
زمین را ز خون رود جیحون کنید
به یزدان که تا در جهان زنده ام
به کین سیاوش دل آکنده ام
به جرات بگم تنها کانال و کسی هستی که تو این چند سال اخیر دیدم کار مفید و سازنده و آموزنده انجام دادی
درود ب تمام وطن پرستان ایران زمین ب امید روزهای روشن برای ایران و ایرانی
وطن نه،،میهن پرستان
پارسی را پاس بداریم ❤️🤍💚
چه قسمت تلخ و دردناکی بود خیلی ناراحت شدم
چقدر منتظر این اپیزود بودم
زیباترین قسمت شاهنامه😢
واقعا خسته نباشید به آرمان عزیز و تیم حرفه ای تون . چقدر خوبه بچه هایه ما با اسطوره های شعر مون آشنا میشن . من ازقسمت اول تا همینجا رو با اسپیکر تو خونه پخش کردم دخترم و خودم خیلی لذت بردیم . تشکر فراوان ،🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
درود درود بینهایت درود به فردوسی پاکزاد بزرگ مرد تاریخمان
چقدر دلگیر هست این داستان. ده ها بار شنیده و خوانده ام ولی هر بار غمی سنگین بر دلم میگذارد. “ای اسفندیار مغموم” 😢
خیلی ممنونم از انتخاب داستانهاتون و اجرای عالی 🙏🙏🙏
درود بی نهایت از خراسان 🇦🇫🇮🇷
باسلام واحترام
انگار یک فیلم سینمایی ۹۰دقیقه دیدم که روح وجان وفکرمو یکجا درگير کرد واقعا غم انگیز بود. مرسی از شما بابت کار زیباتون. من از قسمت اول تااکنون مشاهده کردم بدون شک غم انگیز ترین قسمت همین بود چون مرگ رستم هم در پیش داره باتوجه به اتفاقات.
مشتاقانه منتظر قسمت ۳۹هستیم استاد جان
کار شما از یه کارگردان هم حرفه یی تر و گیراتر هست❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
پر سیمرغ یکی بود و دوبار آتش زد سه پر در کار نبود سپاس از زحمتتان
خیر ...بار اول زال برای بدنیا آمدن رستم پر سیمرغ رو آتیش میزنه و بعدش سیمرغ راه حل بدنیا آمدن رستم رو به زال میده و یک پر دیگه به زال میده و زال هم اون پر رو به رستم که در جریان مبارزه رستم و اسفندیار اون رو آتش میزنه و دوباره بعد از اینکه سیمرغ راه چاره رو به رستم میگه دوباره یک پر میکنه و به رستم میده و غیب میشه
سلام و درود فراوان خدمت آرمان عزیز و تیم باسواد و وطن پرستش
واقعا ای کاش (خردی ) بود ❤🇮🇷❤️
سپاس فراوان از شما ک بهم کمک کردین تا بهتر بدونم ک کی هستم
عالی بود آقا آرمان مثل همیشه
خیلی ممنون آرمان جان
سپاس از تلاشتون برای کامل کردن شاهنامه ♥🌷
درود بر آرمان عزیز بینهایت سپاس😔👍👍👍
Iran Tajikistan
تاجیکستان خود بخشی از فرهنگ و منطقه ایران است
امید که روز ایران و تاجیکستان و افغانستان یک کشور بشن
چقدر خوب که کیان عزیز وجاوید ناممان یاد کردید🙏❤️❤️❤️❤️❤️
Perfect 🎉❤
خیلی خیلی بابت قسمت جدید ممونم. لطفا سریع تر ادامه بدید. شدیدا منتظر بودم.
عالی بود واقعا عالی بود
بسيار سپاسگذارم❤
ممنونم از زحمتی که میکشی دست درد نکنه
دست درست❤
هر لحظه به قسمت تلخ داستانهای شاهنامه نزدیک تر می شویم
thanks a lot
نبرد رستم و اسفندیار مثل نبرد بتمن و سوپر منِ
لطفاً ویدئو های شاهنامه رو با سرعت بیشتری ببرید جلو.
با تشکر از تیم خوب دیپ پادکست/استوریز
سپاس فراوان
سپاس از شما
این هم مثل داستان سیاوش غمگین بود
واقعا خسته نباشید❤
دوستان خواهشا به شاهنامه به چشم افسانه نگاه نکنید شاهنامه سراسر واقعیته تنها توصیه ای که میتونم بعنوان یک عضو کوچک به شما داشته باشم مطالعه شاهنامه بصورت روزانه اس
با درود و سپاس فراوان🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
درود فراوان بر شما
درود بر شما ممنونم از این پست. بسی لذت بردم
درود شایان و بی پایان بر
مجری خوش بیان و زیبا سخن
و نیک اندیش برنامه‌های پژوهشی،
علمی،ادبی،داستانی،فلسفی آرمان
نازنین و دست اندرکاران این برنامه
جذاب و تماشایی و بینندگان و
هم میهنان گرانمهر و اهورایی ❤️🌺🌸
سپاس جاودانه و قدردانی بی‌کرانه
از اینکه جنگ نابرابری بین رستم
و اسفندیار و نقالی و بیان کردید و
اینجا فردوسی بزرگ میخواد پیامی خردورزانه ارائه بده اونم
اینه که در برابر هر دستوری نباید
فرمانبرداری کرد و هرکسی قابل اعتماد برای قدرت و سیاست نیست ولو اینکه پادشاه از خون و رگ و پوست از همان سرزمین خاک باشه که بی تدبیری گشتاسب رو می‌رسونه و همچنین هیچ ایدئولوژی دینی نمیتونه جلوی خونریزی و بگیره بلکه برعکس دستور و فرمان کشتار و کارزار رو
فراهم میکنه .. اینجا رستم بلکه نماد یک شخصیت خاص نیست بلکه منشأ و ریشه خرد و ملتی است که سر تعظیم به حقارت نمیاره و سرمشق انسانیت و دادخواهی و دلسوزی است و تلاش بر این دارد که از این نبرد نابرابری جلوگیری کنه .. 👉
سپاسگزارم از این همه خردورزی و روشنگری و تزریق اطلاعات بدون هیچ گونه دستمزد حقوقی که در برابر هم میهنان انجام میدید 🌺🌸
زنده باد عزیز دل آرمان و باقی تیم ❤
آرمان جان خیلی ممنون از ویدئو عالی بود خسته نباشی.ویه تشکر از زحمات دوستانت اشکان ومجید جان درود فراوان 👏👏❤️❤️
درود بر شما. سه رفیق دوست داشتنی. 💚🤍❤️
واقعا عالی بود
ممنونم عالی بود👌❤📚
مرسی از تمام زحمت‌ها و ویدیو های عالی تون، همیشه سلامت و موفق باشید
Tnx
هر ورق شاهنامه رو بایدبا طلا نوشت 👍👍👍👍👍👍👍👍👍
سلام داداش گلم دمتگرم به زیبایی داستانسرایی کردی لذت بخش اما غم انگیز
چقدر از نام اسفندیار و اسمهایی که در شاه نامه ذکر شده خوشم میاد به این خاطر اسم فرزندم را گزاشتم اسفندیار.
سلام و عرض ادب خدمت شما جناب آرمان و همکاران گرامی
داستان بسیار جالب و در عین حال ، عجیب و درد آوریست پهلوانان خوشنام همیشه با حقه و نیرنگ از سر راه کنار زده میشن اما نام و یادشون همیشه باعث افتخار سرزمین عزیزمون هست
سپاسگزار تلاش شما جهت تهیه این ویدیوی ارزشمند هستم موفق باشید💓
عالی
امیدوارم هرچه زودتر تمام قسمت های بعدی ساخته بشه.بسیار ممنون
درود فراوان 🙏❤
سپاس حال کردیم
برگام ، رستم هنوز زندس ؟!!😅
دمتون گرم گُل كاشتين 👌🏼👍🏼👏🏼
بسیار زیبا بود😍
سلام و درود محضر آرمان جان عزیز و همکاران دوست داشتنی شما، ممنون و سپاس گذارم از زحمات که متقبل می‌شود، گرچه مدت هاست که منتظر قسمت های بعدی شاهنامه هستم و این را هم خوب میدانم که تهیه و تدارک این برنامه کار آسانی نیست ، خداوند بزرگ شما و باران تانرا در تمامی ابعاد زند گی موفق و سر بلند داشته باشد ،
با عرض حرمت و احترام نادرشاه داودی )
درود بر شما آرمان جان و همکارانتان. خیلی ممنون. گشتاسب نادان بود متاسفانه و اسفندیار هم باید باهوش تر می بود. حداقل باید داستان را برای رستم تعریف می کرد.
خسته نباشید سری کامل شاهنامه رو دیدم این قسمت رو زیادی خلاصه کردین
سپاسگزارم
درود بر مردان ازاده تاریخ سررزمینمان 💚🤍❤️
هزار نا فیلم سینمایی میشه ساخت با شاهنامه درود بر پیروز توسی
دمت گرم اقایی
درود و سپاس بیکران. تیری که به چشم اسفندیار زده شد دو شاخه بود، دو تا تیر نبود. از عکسها و تصاویر خودتون هم همین بر میاد بازم سپاس
جگرم کباب شد 🥲ولی داستان بسیار قشنگ و تلخی بود
تلخ بود اما آموزنده
فوق العاده بود، سريع تر ادامه بديد لطفا 😅❤
مرگ رستم قسمت بعدی 🥺🖤
جالب شاهنامه ولی صدای شما اذیت میکنه گوش رو ولی تشکر از زحمت شما
👌 Ok
همیشه فکر میکردم این اسفندیار اون اسفندیارشاه تورانه
بهترکه این پادکست گوش گرفتم
تشکرارمین
ارمان عزیز یه لایک طرفدارانت را همیشه مهمان خودت کن ❤❤❤
بسیار ممنون و سپاسگزارم بابت زحمتی که میکشید، فقط ای کاش به نکات اسطوره‌ای و ظریف داستانها هم اشاره میکردید، مثلاً در نبرد رستم و اسفندیار درخت گز و آب رز جایگاه ویژه‌ای داره هم در کشتن اسفندیار هم در فرهنگ مردم سیستان. در اینجا من ابیات مربوط به توصیه سیمرغ به رستم رو قرار میدم
چو آمد به نزدیک دریا فراز
فرود آمد آن مرغ گردنفراز
به رستم نمود آن زمان راه خشک
همی آمد از باد او بوی مشک
بمالید بر تارکش پر خویش
بفرمود تا رستم آمدش به پیش
گزی دید بر خاک سر بر هوا
نشست از برش مرغ فرمانروا
بدو گفت شاخی گزین راست‌تر
سرش برترین و تنش کاست‌تر
بدان گز بود هوش اسفندیار
تو این چوب را خوار مایه مدار
بر آتش مرین چوب را راست کن
نگه کن یکی نغز پیکان کهن
بنه پر و پیکان و برو بر نشان
نمودم ترا از گزندش نشان
چو ببرید رستم تن شاخ گز
بیامد ز دریا به ایوان و رز
بران کار سیمرغ بد رهنمای
همی بود بر تارک او به پای
بدو گفت اکنون چو اسفندیار
بیاید بجوید ز تو کارزار
تو خواهش کن و لابه و راستی
مکوب ایچ گونه در کاستی
مگر بازگردد به شیرین سخن
بیاد آیدش روزگار کهن
که تو چند گه بودی اندر جهان
به رنج و به سختی ز بهر مهان
چو پوزش کنی چند نپذیردت
همی از فرومایگان گیردت
به زه کن کمان را و این چوب گز
بدین گونه پرورده در آب رز
ابر چشم او راست کن هر دو دست
چنانچون بود مردم گزپرست
زمانه برد راست آن را به چشم
بدانگه که باشد دلت پر ز خشم
really it mead me to sad 😢
عالی بود 👏👌
بسیار زیاد زیبا درود بر شما سال نو میلادی مبارک
عاااااااالي
واقعا دمت گرم ok ok ok 😀😃😄😁😆
با سلام داستان رستم و اسفندیار لازم به تفسیر
تراژدی دو شخصیت سفید ،نمادی از ایرانیان باستان (رستم) و اسفندیار ایرانیانی که اسلام را و خدا یگانه را پذیرفتند .و این نوع تفکر بسیار هوشمند و نیک و ستودنی و پیچیده در کمتر جایی از دنیا میتوان یافت
یادمان نرود که فردوسی با ایمان به اسلام و شیعه این اشعار را سروده و دقیقا خود اوست که در دو شخصیت ظاهر شده .
هم فرهنگ غنی ایران را ستوده و حفظ کرده و همین که خدا یگانه را سر لوحه زندگی هر ایرانی قرار داده
وقتی داستان رو میخوانیم در شاهنامه هیچگونه نشانی از رذالت در کاراکترهای داستان نمی بینیم .
❤❤❤
درود
جانم فدای ایین زرتشتی اجدادمان خوشحالم که زرتشتی ام و مسلمان تروریست نییستم ❤❤❤
🔥درود بر شما،ببخشید آرمان جان گُشتاسب پس از مشورت با جاماسپ ستاره شناس،که گفته «ورا(اسفندیار) هوش در زابلستان است/به دست یل پور دستان است» به سفری بی بازگشت فرستاد،چون دل در گرو تاج و تخت داشت😢
درود بر همگان .سپاس که برای زنده نگه داشتن فرهنگ و پیشینه ایران زمین کوشش میکنید ولی در این کلیپ بسیار نادرست زندگینامه و جنگ اسپندیار و رستم را بیان کردی که جای نگرانی دارد و کاش پیش از بیان این ماجرا اندکی پژوهش و جستجو میکردید
زرتشت . اسپندیار را در رودخانه مقدس هیداتی شستشو و روئین تن کرد
رستم دو تیر در کمان نرد یک تیر گز بود
مادر اسپندیار . گفت هرچهار پسرت را به جنگ نبر نه تنها بهمن را
سیمرغ به رستم از خودش پری نداد تنها با نوکش تیرهای درون تن رخش و رستم را بیرون کشید و پرهای بالش را به زخمهایشان کشید و آنها تندرست شدند و تیر گز را به رستم نشان داد
از جاماسب دستور دانای کی گشتاسب چیزی نگفتید
از غلطاندن سنگ از بلندای کوه بسوی رستم بدست بهمن چیزی نگفتید
اسپندیار برای دیدار رستم به پیش او نرفت بلکه هربار رستم به سراپرده اسپندیار می آمد
در جنگ بین پسران اسپندیار و سپاه رستم . دو پسر و دو برادر رستم نبودند پسر رستم بنام فرامرز و برادرش بنام زواره بود
وووووو
بازهم از کوشش شما برای فرهنگ و پیشینه کشور اهورایی ایرانزمین سپاسگزاریم
اگه اشتباه نکنم پر رو زال به رسم داد
دوست گرامی وفرهنگ شناسم سپاس از شما وگفته های زیبا ودرست تان باید بگویم درشاهنامه فردوسی چیزی ازچگونگی رویینه شدن اسپندیار نگفته.اما سه داستان هست؛
یکی خوردن اناربهشتی،یکی زنجیر افسون زرتشت که بربازوی اسپندیار بسته وسومی راهم که شما بزیبایی آوردید...
دردیگرنسک های پهلوی واوستایی بوده ودقیقی هم اشاره کرده ولی فردوسی نه.
بادرود وسپاس.پایا وپویا وپیروز باشی برادرم.
دوستان قدرت رستم و اسفندیار در چه حد بود؟
مثلا یکجا دیدم که وقتی رستم راه میرفت زمین میلرزید
🙏🏻🙏🏻🙏🏻
در باره دفاع مدت ۲۵۰ ساله مردم کابل در مقابل قشون عرب لطف نموده ویدیو بسازید
همچنان در باره جنگ های افغان انگلیس
Nice
غمناک ترین سرنوشت بود اسفندیار 😢😢
❤
نقش مهم جاماسپ وزیر دربار رو در این داستان از قلم انداخته اید
2:06 چقد داستان های شاهنامه بیشترش اخراش دارک و ناراحت کنندست... داستان سیاوش داستان اسفندیار.. سهراب.. و غیره
ایول
سلام لطفآداستان های هزارویک شب راهم ادامه بدین