#سعدی

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 5. 09. 2024
  • دیدار یار غایب، دانی چه ذوق دارد؟
    ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد
    ای بوی آشنایی! دانستم از کجایی
    پیغام وصلِ جانان پیوند روح دارد
    سودای عشق پختن، عقلم نمی‌پسندد
    فرمان عقل بردن، عشقم نمی‌گذارد
    زهرم چو نوش‌دارو از دست یار، شیرین
    بر دل خوش است نوشم، بی‌او نمی‌گوارد
    پایی که برنیارد روزی به سنگِ عشقی
    گوییم جان ندارد یا دل نمی‌سپارد
    بی‌حاصل است یارا، اوقات زندگانی
    الّا دمی که یاری با همدمی برآرد
    سعدی
    Faramarz Payvar_04_Avaz-e-Afshari.mp3

Komentáře • 1