آتش آه

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 5. 09. 2024
  • خانمانسوز بود آتش آهي ، گاهي
    ناله اي مي شكند ، پشت سپاهي گاهي
    گر مقدر بشود ، سلك سلاطين پويد
    سالك بي خبر ، خفته براهي گاهي
    قصه ي يوسف و آن قوم ، چه خوش پندي بود
    به عزيزي رسد ، افتاده به چاهي گاهي
    هستيم سوختي از يك نظر ، اي اختر عشق
    آتش افروز شود ، برق نگاهي گاهي
    روشني بخش از آنم كه بسوزم چون شمع
    رو سپيدي بود از بخت سياهي گاهي
    عجبي نيست ، اگر مونس يار است رقيب
    بنشيند بر گل ، هرزه گياهي گاهي
    چشم گريان مرا ديدي و ، لبخند زدي
    دل برقصد به بر ، از شوق گناهي گاهي
    اشك در چشم ، فريبنده ترت مي بينم
    در دل موج ببين صورت ماهي ، گاهي
    زرد رويي نبود عيب ، مرانم از كوي
    جلوه بر قريه دهد ، خرمن كاهي گاهي
    دارم اميد كه با گريه دلت نرم كنم
    بهر طوفان زده ، سنگيست پناهي گاهي
    سلك=راه، روش
    Night sky glows with iridescent deep space generative ai

Komentáře •