کتاب صوتی خسرو و شیرین یا هوسنامه یا وفا نامه نظامی به روایت بنفشه طاهریان قسمت آخر
Vložit
- čas přidán 24. 11. 2023
- بعضی از کتابها آنقدر عالی هستند که نمی شود حتی در موردشان نظر داد ناراحتم که انقدر دیر با نظامی بزرگ آشنا شدم، نمیدونستم که میتونم انقدر شیفتهی کلام شیواش باشم! نمیدونم چی بگم…
باشکوه بود…
با اشک تمومش کردم - Zábava
با درود و سپاس
زیبا آموزنده لذت بخش و عاشقانه همراه با صدای گرم و زیبای شما گوینده ارجمند بانوی فرهیخته.و با آن توضیحات تاریخی که شخصاً از بانوان تحصیل کرده و با اطلاعات و محقق مثل شما بانوی گرامی افتخار کرده و باعث خرسندی و خوشحالیست.
سپاس بیکران از این برنامه زیبایی که تهیه کردید دستتان درد نکند روح حکیم نظامی گنجوی شاد باد سپاس بیکران ما به هر دوی شما باد.
با آرزوی بهترینها و سپاسی دوباره تا درود دیگر بدرود.
سپاس بهزاد عزیز که که در لذت شنیدن تاریخ زیبای سرزمینون همراهی کردید و باهم داستان زیبای نظامی رو شنیدیم؛ هفت پیکر نظامی هم درحال آماده شدن هست و بزودی در کانال آپلود می کنم. ✨🙏🏻 بدرود
سپاس سپاس
بسیار عالی 👏👏👏👏
شاد و سلامت باشید
سپاس 🙏🏻✨
بسیار عالی
سپاس ✨
بنفشه خانم شیرین زبان ، از شیرین زبانی و وسعت اطلاعات شما ، زبان قاصر از تعریف است . بعد از فیض بردن از کلام شوهر خاله عزیزم ( فریدون مشیری ) که روحش قرین شادی باد ، شما انقلابی در روح من ایجاد کردید که شب و روزم یکی شد و بدون وقفه گوش جان به گفتار شیرین و بذله گویی های بحاشما سپردم و حسرت تمام شدن این قصه ، با اینکه از جوانی با این حکیم بزرگوار آشنا بودم ، اما لذت نشستن و گوش سپردن به قصه گویی چنین طناز بخصوص در غربت جان دیگری گرفتم . افسوس که جوانان ما بجای شناخت بزرگان و اساطیر ایرانمان به بی محتوایی زندگی غربی روی آوردند .
حقیقتأ سپاسگزارم و برای شما عزیز آرزوی پایندگی میکنم . 🙏🍀🌹🍀🌹🍀🌹
شری جان عزیز، بسیار خرسندم، شما که خواهر زاده همسر جناب فریدون مشیری بزرگوار هستید افتخار حضور در جمعمون رو دادید. با اینکه در مقابل علاقه مندان به نظم بسیار شعر کم می خونم ولی فریدون مشیری و شعر مهتاب، از جوانی در روحم جایی بسیار عمیق داره و هنوز هم با خودم زمزمه اش می کنم. پیغام پر مهر و سرشار از انرژی تون رو حتما به بانو بنفشه می رسونم. پاینده باشید.
🙏🏻✨☘️
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم اید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی :
از این عشق حذز کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت باد گران است!
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی
من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
"حذر از عشق؟" ندانم
نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت....
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیم
نگسستم نرمیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم....
بی تو اما
به چه حالی من از آن
کوچه گذشتم
بسیار سپاسگزارم از اینکه این کارو انجام دادید
مثل یه فیلم دیدن بود . شاید هم بهتر
خیلی کیف کردم
والاااا😂😂
🎉🎉🎉🎉🎉
سپاس 🙏🏻✨
خانم طاهریان. شما خیلی از وقتتون را گذاشتید برای گفتن این داستان. هم داستان گفتید، هم معنی کردید، هم شعر خواندید هم نقش و بازیگری کردید. افرین. آرزوی سلامتی برای شما.
درسته خانم بنفشه طاهریان، تمام تجربه های زندگی شون رو بعلاوه کتاب خسرو و شیرین با ما با عشق به اشتراک گذاشتند و براشون آرزوی سلامتی، شادی و عشق و موفقیت دارم (بانوی عاشق و زیبا) ✨✨☘️💕
دقیقه ۳:۵۵ از خنده مردم. خوب بود چند تا پیمانه دیگر شراب خورده بود و صبح بقل پیرزن بیدار میشد !!! آخر فلان…. برای یک شب نخور. نمیمیری ! این خسرو از اول زندگیش مست بود.
این داستان من را یاد بازی های که بچه ها در کالج و دانشگاه با هم میکردند. یکی صبح از مستی بیدار شد خودش را توی ترولی سوپر مارکت در میدان شهر پیدا کرد. یکی دیگر خودش را روی تخت خودش در هوای آزاد پیدا کرد. تمام اجناس اطاقش را به همان طور بیرون پنجره درست کردند خودش را هم گذاشتند تو تخت. یک بیچاره دیگر را یکی از ابروهاش را تراشیدند. انگاری صبح روز بعد خودش را در اینه ندیده بود وقتی آمد در آزمایشگاه یک ابرو کم داشت!! چند تا از خانم ها با مداد براش آن یکی ابرو را درست کردند ولی خوب نبود . آخر سر مجبور شد آن دیگر ابرو را هم بتراشد. خوب دیگه یاد میگیرید که دیگر مست بازی نکنند وگر نه پشت فرمان مینشینند و هم برا خودشان و هم برای دیگران دردسر درست میکنند.
😊😊
بسیار عالی
ممنون ✨🌟