«اگر به درون نروید، به بیرون می‌روید!»
کشف نیمه تاریک وجود، کلید حل مشکلات ماست. اين كتاب به من كمك كرد كه بتونم يه سري از ادمايي كه توي زندگيم نميتونستم ببخشم رو بتونم ببخشم ، بتونم با خودم مهربون تر باشم ، فهميدم مفهوم كامل بودن بي نقص بودن نيست بلكه نقص داشتن و پذيرش اون كامل بودن خوب و بد باهم بودنِ! فهميدم ادمايي كه باهاشون مشكل داشتم بخاطر وجود اونا نبوده بخاطر ويژگي از اونا بوده كه در حقيقت اين ويژگي خودمم هست ولي سالها بوده كه طردش كردم ! توي ص ١٣١ ميگه اگ با خودتون دوست بشيد ب چرخه مداوم از دست دادن خود و ديگران پايان ميديد و درك خواهيد كرد ك ما هيچگاه هيچكس رو از دست نميديم بلكه فقط رابطه هايمان تغيير شكل ميدهد!
يا ي صفحه ديگ ميگه انچه ك دنيا با ما ميكند با انچه ك خودمون ب خودمون ميكنيم خيلي متفاوته !
خلاصه اينكه بيايد نيمه تاريك وجودتون و بياريد تو روشنايي و حال دلتون رو خوب تر كنيد .
عنوان انگلیسی کتاب به نظرم نکته ای دارد که در ترجمه فارسی منتقل نشده است
The dark side of the light chasers
میتونم بگم یک گنج بی پایان در تمام متن این کتاب هست. یکی از بهترین کتاب ها در زمینه ی خودسازی بود که به همه پیشنهاد میکنم بخوننش. دلم میخواد این کتاب رو به همه معرفی کنم.
دلم میخواد ساعت ها با نزدیکانم درباره این کتاب حرف بزنم.
چقدر حرف های دبی فورد من رو یاد یینگ یانگ مینداخت. هرچیزی در این جهان دو چهره ی خوب و بد ضعیف و قوی و ...داره که از هم جدا نیستند و باید با هم پذیرفته بشن تا موهبت شون رو تقدیم ما کنند. بعد خوندن این کتاب دیگه دنبال دلیل دوست داشتن ها و نداشتن ها نیستید چون میدونید که از وجود خودتونه.
نیمه تاریک وجود کتابی فوق‌العاده برای پذیرش خود واقعی ماست. نیمه ای که نه تنها آن را از دید دیگران پنهان می‌کنیم بلکه حتی به خویشتن نیز اجازه نمی‌دهیم متوجه وجود آن در خودمان شویم. تمرین های متعدد کتاب برای فکر کردن عمیق تر به این نیمه ی شوم مفید هستند و به ما کمک می‌کنند آن را کشف کنیم و بپذیریم.
بعد از خواندن این کتاب شاید کمتر دیگران و خودتان را با برچسب های منفی قضاوت کنید و شاید کمی بیشتر با آنها و خودتان احساس همدلی و نزدیکی کنید.
نیمه تاریک وجود،یعنی همون جایی از قلبتون که یه قفل گنده روش زدین و احتمالا اونقد بهش سر نزدین که زنگ زده و نه خودتون واردش میشین و نه میذارین کسی بهش نزدیک ‌شه.
.
همون جایی که خیلی وقته فراموشش کردین ولی یه حادثه، یه حرف، یه برخورد امکان داره بهتون یادآوری کنه و اون تاریکی خودشو نشون بده. .
این کتاب کارش اینه که اون قفله رو باز کنه، خب واقعیتش خیلی کار آسونی نیست قراره اذیت بشین یکم.
.این کتاب آغار یک سفر به درون خودتونه که کلی تحول رو به وضوح در خودتون حس میکنید ضعف هاتونو دوست میدارید و از پیش داوری ذهنتون آگاه میشید،به نبوغتون پی میبرید و برای رسیدن به هدفتون عزم راسخ بدست میارید.
دبی فورد از ما میخواد که سایه های درونمون رو بشناسیم و بهترین روش برای شناخت لایه پنهانی ذهنمون رو،توجه به فرافکنی هامون نسبت به اطرافیان میدونه،یعنی هرطور که من دیگرانو قضاوت و پیش داوری می کنم به این علته که اون ویژگیو درون خودم دارم مثلا اگه همه اطرافیانم در نظرم خودخواهن یعنی من تلاش زیادی میکنم تا خودخواهی خودمو پنهان کنم و این ویژگی درونیمو نمی پذیرم.برعکسشم صادقه یعنی اگه من از خصوصیات یه فرد خاص یا مشهور تعریف کنم به این دلیله که پتانسیل رسیدن به اون موقعیت یا ویژگی خاص در من وجود داره. از نظر نویسنده ما باید، چه خصوصیات خوب و چه بدمونو بشناسیم و بدونیم زندگی آمیزه ای ازین دوتاست و هیچ چیز مطلقا سیاه و یا سفیدی وجود نداره و حالا که با ویژگی های پنهانمون آشنا شدیم باید سعی کنیم به دنبال آرزوهای قلبیمون بریم و ترس از شکست کنار بذاریم و مطمعن باشیم اگه آرزویی هست حتما توانشو هم داریم فقط باید برنامه ریزی کنیم و بهش متعهد باشیم بقیشو جریان هستی در اختیارمون میذاره.
نیمه تاریک وجود از آن بخشی از شخصیت ما پرده بر می دارد که روابط ما را به بن بست می کشاند، روح ما را می کشد و مانع از تحقق رویاهایمان می شود. یونگ این بخش را سایه می نامد. سایه شامل همه آن ویژگی های شخصیتی ماست که سعی می کنیم پنهان و یا نفی کنیم. به جای سرکوب کردن سایه هایمان، آن جنبه هایی را که از آنها وحشت داریم ببینیم، آشکار کنیم، بپذیریم. هنگامی که با سایه خود آشتی کنیم، دیگر نیازی نیست وانمود کنید کس دیگری هستید و یا ثابت کنید وجود شایسته ای می باشید. دیگر لازم نیست در ترس به سر برید. برای آزاد و مستقل بودن باید بتوانید باشید و دستیابی به این مهم مستلزم آن است که از داوری خود دست بکشید. ما هنگامی که خود را مورد قضاوت قرار میدهیم، خود به خود نسبت به دیگران نیز پیش داوری روا می داریم و آنچه به دیگران می کنیم، به خود نیز می کنیم. جهان، آینه ای برای بازتاب درون ماست. هنگامی که بتوانیم خود را بپذیریم و ببخشیم، خود به خود می توانیم دیگران را نیز بپذیریم و ببخشیم.
معمولا رنجش ما از رفتار دیگران به دلیل جنبه ی حل نشده ای در درون خود ماست!
هنگامی که خصلتی را داریم که برایمان حل نشده است ، رویدادهایی را به زندگی خود جلب میکنیم، تا در تملک و در آغوش کشیدن آن وجه مطرود ما را یاری کنند.
ما نقطه ضعف های خود را به دیگران نسبت میدهیم و مطالبی را به دیگران میگوییم که در واقع باید به خود بگوییم.
با این کتاب یاد گرفتم که چطور باید سایه هایی را که در اثر تجربیات تلخ دوران کودکی تا بزرگسالی داشتم را پیدا کنم و حلشون کنم در واقع فهمیدم هر چیزی که در بیرون آزارم میده ، در واقع در درونم و در نیمه تاریک وجودم هست و من خفه اش کردم و هر بار در واقعیت داره خودشو به شکلهای مختلف بروز میده تا ببینمش و باهاش صلح کنم
!جهان آیینه ایست که پیوسته ویژگی هایمان را به خودمان منعکس می کند
جالب ترین قسمت این کتاب تمریناتی بود که در پایان هر فصل ارائه می شد.