ادراک و شناخت از دیدگاه دیوید هیوم ** دکتر محمدباقر باقری

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 19. 02. 2024
  • چرا نبايد به باورهای خود یقین داشته باشیم؟
    چرا شناخت اندیشه های هیوم برای ایرانی ها بطور خاص ضرورت دارد؟
    آکادمی تفکر دکتر باقری

Komentáře • 26

  • @rezatavakoli9573
    @rezatavakoli9573 Před měsícem +1

    سپاس عالی بود متشکرم

  • @rezatavakoli9573
    @rezatavakoli9573 Před měsícem +1

    ممکنست در مورد معرفت شناسی هایک هم پست بگذارید .متشکرم

  • @rebaz1912
    @rebaz1912 Před 3 měsíci +1

    very good thanks doctor

  • @mohammadhadadianpour6004
    @mohammadhadadianpour6004 Před 3 měsíci +1

    Thanks so much

  • @mahrokhebrahimi6863
    @mahrokhebrahimi6863 Před 2 měsíci

    Thank you for sharing such an insightful lecture on CZcams. Your expertise and passion for the subject shine through, making it both informative and engaging. I truly appreciate the time and effort you put into creating and delivering this content. Looking forward to more enlightening discussions in the future!

  • @Fiore186
    @Fiore186 Před 3 měsíci +1

    چقدر به انسان‌هایی متفکر مثل شما در ایران نیاز هست، بسیار عالی استاد💕

  • @hamidganji3242
    @hamidganji3242 Před 3 měsíci +1

    توضیحاتتون مثل همیشه بی نظیر و بسیار عالی بود. سپاس بیکران

  • @user-sk9ui1xu1x
    @user-sk9ui1xu1x Před 3 měsíci +1

    استاد عالی بود 🙏🙏🙏👍👍👍

  • @mohamadp1986
    @mohamadp1986 Před 2 měsíci +2

    امشب پیج شما رو دیدم و چندساعت پشت سرهم ویدئوهاتون رو دیدم و یادگرفتم اما وقتی فرمودید که ایرانیها باید با هیوم بیشتر اشنا بشن چقدر افسوس خوردم که با اینکه دسترسی به این اطلاعات رو خیلی راحت و قابل فهم کردید چرا باید کمتر از هزارتا بازدید داشته باشه😢 قبلا مردم به بهانه سخت بودن فلسفه ازش دوری میکردن اما الان که این بهانه هم وجود نداره فقط میشه گفت متاسفانه هنوز تمایل به اگاهی خیلی کمه.

    • @drbagheri.critical.thinking
      @drbagheri.critical.thinking  Před 2 měsíci

      درود بر شما 🙏🌹

    • @sroushan3877
      @sroushan3877 Před měsícem

      تَقصیر ندارند، چراکه وقتی شُعور پنجگانه اَکثریت جامعه خُفته است، دَرک و بَرداشت فَلسفه ( شناخت) بسیار مُشکل میشود !! و رَغبَت کِتاب خوانی نخواهند داشت، چون آن جاذِبه اِدراک وجود ندارد !!

  • @shadipishva133
    @shadipishva133 Před 3 měsíci +1

    فروتن ودلسوزوپر بار

  • @user-ky1fv5se1s
    @user-ky1fv5se1s Před 3 měsíci

    درود بر شما دکتر عزیز.
    از بیان روشن و شیوای شما لذت بردم. بابت توضیحات خودبتون سپاسگزارم.
    اما اجازه بفرمائید دو نکته را خدمتتان عرض نمایم.
    دو مورد نقد از سوی علامه طباطبایی به دیدگاه هیوم وارد شده است. یکی آنکه وقتی هیوم می گوید ما رایطه علت و معلول را از روی عادت ذهنی و پیاپی آمدن دو حادثه درک می کنیم ولی دقیقا این اشکال به او وارد است که ما در مثال رعد و برق اول نور برق را می بینیم و بعد صدای رعد را می شنویم و نمی توانیم بگوئیم که برق چون اول آمده پس علت رعد است. هیچکدام علت دیگری نیست بلکه هر دوی آنکه از یک علت دیری صادر شده اند. ولی در صحبت های شما به گونه مطرح شد که انگار هیوم به این مثال رعد و برق توجه دارد و به ما نسبت به تشخیص غلط علت و معلول هشدار می دهد و گویی خود هیوم با این کار زیربنای استدلال خود در زمینه ی شیوه شکل گیری رابطه علت و معلول را خالی می کند و هشدار می دهد که به صرف پیاپی آمدن دو حادثه نباید شتابزده یکی را علت دیگری بدانیم در حالی که هیوم تا جایی که من اطلاع دارم نمی خواهد این را بگوید . چون هیوم خودش فیلسوفی تجربه گراست و رابطه علت و معلول را امری تجربی می داند ( پیاپی آمدن دو حادثه) ولی صحبت های شما به گونه ای مطرح شد که گویی هیوم با مثال رعد و برق نقدی بر دیدگاه تجربه گرایان وارد می کند.
    نقد دوم به دیدگاه هیوم از نظر علامه طباطبایی این است که هیوم بین پیاپی آمدن دو حادثه و رابطه علت و معلول نوعی رابطه علیت قائل می شود در حالیکه برقراری رابطه بین پیاپی بودن دو حادثه و شکل گیری رابطه علیت اساسی تجربی ندارد؛ بلکه اساسی عقلی و استنتاجی عقلی است و در واقع هیوم با برقراری رابطه بین پیاپی آمدن دو حادثه و شکل گیری رابطه علیت دیدگاه تجربی خودش را نقض می کند. ( این ایراد دوم علامه بر دیدگاه هیوم کاملا مبتنی عقل و موافق با مبانی فلسفی است. )
    ببخشید که نوشتارم طولانی شد.
    بازهم از شما بابت توضیحات خوبی که ارائه کردید سپاسگزارم. موفق باشید.

  • @shohrehkeshmiri3222
    @shohrehkeshmiri3222 Před 3 měsíci +1

    اینطور به نظر می رسه که در برخی موارد،مثل مثال گل رز آبی،تجربه گرایان صحیح می گن ولی در مورد ذات و فطرت ،نمی دونم بعضی مسائل و چگونه توجیه می‌کنن.
    مثلا ما میبینیم که بعضی از آدما بسیار خوش قلب و خیرخواهن.
    ذاتا اینجورین و حتی انرژی ش از چهره شون دریافت میشه و بعضی برعکس ،بدطینت و بدخواهن و انرژیایی هم از چهره و حضورشون حس میشه.
    آیا بازم معتقدن که این لوح سفید بوده و به تدریج در روند بزرگ شدن،این صفات و کسب کردن؟
    هیچ آورده ای در ژن ها نداشتن؟
    نظر شما چیه آقای دکترگرامی؟

    • @drbagheri.critical.thinking
      @drbagheri.critical.thinking  Před 3 měsíci

      درود بر شما ، ایده لوح سفید با توجه به آنچه از علم ژنتیک و کهن الگوهای یونگ می دانیم نمیتواند ایده درستی باشد. در این باره یعنی موضوع «ذات بشر» صحبت خواهم کرد.

  • @user-ge3zp6jo5x
    @user-ge3zp6jo5x Před 11 dny

    متاسفانه هیوم نیز بجای توجه و تمرکز بر « ماهیت شناخت » به راههای رسیدن به شناخت و ادارک پرداخته است و از اصل موضوع غافل شده غفلت وی همانند غفلت اندیشمندانی است که در مورد « ماهیت وجود » میخواستند بیاندیشند اما با غفلتی نااگاهانه یا اگاهانه به « ماهیت هستنده ها و موجودات » اندیشیده و از اصل موضوع غافل شده یا خود را به غفلت زده چون « اندیشیدن در مورد موضوهاتی مثل « ماهیت اگاهی » یا « ماهیت ادارک » یا « ماهیت وجود » بسی سخت و دشوار و تا کنون حداقل در مورد خود « ماهیت وجود و ماهیت اگاهی » و نه موجودات و راههای رسیدن اگاهی یا موضوعات دیگری که اساسا غیر از « ماهیت خود اگاهی یا ماهیت خود وجود و هستی » است متفاوت و مجزی است و تا « ماهیت اگاهی و ادراک » را نشناختیم چگونه در مورد « راههای رسیدن به اگاهی یا ادراک » موضوعاتی فرع بر « شناخت ماهیت شناخت و اکاهی و ادراک » است اندیشید و بحث کرد و ایندو مفهوم متفاوت از هم را خلط کرد و متوجه هم نشد و هم اکنون هم عده ای زیادی متوجه تفاوت بین این دو موضوع متفاوت از هم به علت « عدم دقت » نمیشوند یا به علت « پایین بودن دقت انها » توان دقت کافی را برای فرق بین « ماهیت شناخت » و « راههای رسیدن به شناخت » یا « موضوعاتی که میتوان شناخت » نداشته و این دو مفهوم مجزی را با هم خلط کرده و یا شناخت « ماهیت شناخت » را مفروض تلقی نموده که معلوم نیست چگونه میتوان قبل از شناخت « موضوعی » انرا مفروض انگاشت و توهم کرد که انرا شناخته و چون موضوعات فرع بر ان منوط به شناخت قبلی « ماهیت شناخت و ادراک » است لذا بحث راجع به موضوعات بعدی بی بنیان و عبث و بی اساس خواهد بود چون « چون موضوعی که هنوز ماهیت انرا نشناختیم صلاحیت و توان راجع به فروع انرا نداریم جز اینکه توهمات ذهنی خود را بخود و دیگران القاء کنیم »

  • @user-ge3zp6jo5x
    @user-ge3zp6jo5x Před 11 dny

    هشدار هیوم به اینکه‌ ذهن دچار اشتباه میشود و توهم یا اگاهی بدلی را جایگزین اگاهی حقیقی کند و امکانش برای ادمی وجود دارد خود دلالت بر این دارد که نه ایشان و نه اندیشمندان بعدی به « شناخت ماهیت شناخت و ادراک و اگاهی نپر داخته و انرا بازیابی نکرده » و بدیهی است وقتی « ماهیت شناخت یا اگاهی » جایش را به « راههای شناخت » بدهد و در مورد « ماهیت اگاهی » اندیشیدنی جدی صورت نگرفته باشد و مورد واکاوی و انالیز و « شناخت حقیقی » قرار نکرفته باشد بدیهی خواهد بود که چنین نکرانیهایی وجود داشته باشد چون وقتی « ماهیت اگاهی » شناخته نشود براحتی با بدلش یعنی « توهم » جایگزین میگردد و متاسفانه « هیچگونه تلاشی فکری برای شناخت ماهیت شناخت انجام نگرفته و با موضوعات دیگری جایگزین گردیده است و مبرهن است با عدم شناخت شناخت این نگرانیها نیز وجود خواهد داشت و اساسا قبل از این شناخت پرداختن به موضوعات فرعی بی فایده و عبث و مبتنی بر توهمات ذهنی خواهد بود که خود این توهمات از طرف اندیشمند مورد فرافکنی قرار میگیرد مثل توهم « قیاس مع الفارغ مرغ با نوع ادمی که دارای قوه عاقله و توان خرد و نیروی اراده و توان استدلال و توان اندیشیدن اگاهانه است و مرغ فاقد این توانمدیهای مهم است و نتیجه استقراء برای یک « مرغ » با نتیجه استقراء برای ادمی با توجه به قیاس مع الفارغ از اساس باطل و مبتنی بر همان توهمات ذهنی ناشی از خلط مبحث مهم « شناخت ماهیت اگاهی » با « شناخت راههای شناخت » که فرع بر « شناخت قبلی ماهیت شناخت » است می باشد و لذا گوش دادن به چنین مباحثی که از اساس بی بنیان است کاملا گمراه کننده است......لذا بر عکس انچه گوینده گفت که « به اندیشه ها ی هیوم رجوع کنند » و مثل بعض مقلدین متعصب مذهبی که حتی در اصول دین که خود مراجع اولین مسئله رساله انان عدم جایز بودن تقلید در اصول دین می باشد مقلد بدون اندیشیدن مستقلانه در این اصول میشوند بلکه بسیار متعصبتر از انان او و دیگر اندیشمندان متوهمی که صرفا توهمات ذهنی خود را القاء نموده را « مرجع تقلید » خود قرار دهند و بدون هیچ اندیشیدن مستقلانه و خوداگاهانه صرفا توهمات ذهنی او و انان به مثابه « وحی منزل » قلمداد و ان توهمات را ملاک باورهای خود قرار دهند بجاست که توصیه شود « افراد بنحو مستقل و اندیشیدن خوداگاهانه به موضوعات مهمی چون ماهیت اگاهی خود بیاندیشند و نسبت به ماهیت اگاهی و شناخت و ادراک که هنوز کسی در مورد ان نیندیشیده بطور جدی و با دقت و متمرکز بر خود موضوع ماهیت اگاهی حقیقی و نه موضوعات فرع بر ان بیاندیشند و با اعتماد به نفس خود انرا بازیابی کنند و ماهیت شناخت و اگاهی و ادراک را مورد انالیز و واکاوی فکری دقیق و موشکافانه قرار دهند و با بازیابی یا شناخت ماهیت و حقیقت شناخت و اگاهی حقیقی مسلما توان تمییز انرا از بدل ان یا توهم تشخیص داده و گرفتار توهم بجای اگاهی نخواهند شد و قبل از ان به این امر واقف باشند که قبل از شناخت ماهیت شناخت و پرداختن به راههای شناخت بی منطق و سردرگم خواهد بود و ادرس اشتباه خواهد داد و به علت نشناختن ان طبیعی است که نگران عدم تشخیص اگاهی که نمیداند چیست از بدل ان که توهم باشد باشد مثل او مثل کسی است که هنوز « در مورد ماهیت و شاخصه های طلا چیزی نمیداند » همزمان از راههای بدست اوردن طلا سخن میگویند و بدیهی است که نگران طلای بدلی بجای طلای اصلی باشد در حالیکه کسیکه « ماهیت عنصر طلا را شناخته و شاخصه های انرا میداند مثل یک زرگر متبحر چنین نگرانی ندارد و به اسانی طلا را از بدل تشخیص داده و شاخصه های ماهوی انرا بطور واضح و اشکارا برای خودش مشخص است و برای دیگران نیز انرا تشریح میکند و نگرانی از ‌عدم تشخیص ان با بدلش ندارد