داستان واقعی : زن رفیقم رو ...
Vložit
- čas přidán 23. 06. 2024
- #داستان
#داستان_فارسی
#پادکست_فارسی
داستان واقعی : زن رفیقم رو ... #پادکست_فارسی #پادکست #داستان_واقعی #داستان_فارسی
اگه به داستانهای عاطفی و اجتماعی علاقه دارید کانال رو ساب کنین و همراهمون باشین
هر روز راس ساعت 19 ویدیو ها منتشر میشن، با نظرهاتون ما رو همراهی کنین تا برای ادامه مسیر انرژی داشته باشیم
/ @avayeshabb
داستان واقعی
داستان
پادکست
داستان صوتی
داستان زندگی
#داستان
#پادکست
#رمان
#واقعی
چقدر جالبه که تو کار دوستت رو بد و نامردی میدونی ولی اگر نگاه کنی و توجه کنی به کارات میبینی که اولاً مقصر اصلی این ماجرا خودتی چونکه اومدی تمام فوتوفنهای کارهات رو با جزئیات کامل و همینطور راههای میانبر، دور زدن و راه دروهاش رو یکدفعه و کامل بهش یاد دادی و مثال اون استادی که اومد هرچی بلد بود رو به شاگردش یاد داد ولی یک فن مهم رو واسه خودش نگهداشت رو رعایت نکردی؛ 《چون روزی رسید که دیگه کسی حریف شاگرد نبود و اونم اینقدر به خودش مغرور شده بود که با لحنی طعنهآمیز به استادش که اون زمان پیر شده بود گفت: من با تمام مدعیان این رشته دستوپنجه نرم کردم و همه را شکست دادهام و تنها کسی که با من به گود نرفته تو هستی پیرمرد بیا که تو را هم شکست بدهم که همه بدانند قهرمان و شخص اول من هستم، استاد با لبخندی قبول کرد ولی چون پیر شده بود قدرت قبل رو نداشت ولی تا جایی که میشد ادامه داد و زمانی که دید ادامه براش سخته، یهو یه فنی اجرا کرد و شاگرد رو ضربهفنی کرد؛ شاگرد کاملا شک زده بود اما وقتی بخودش اومد گفت چرا این فن را به من یاد نداده بودی و چرا وقتی میتونستی همون اول اجراش کنی و برنده بشی این کار رو نکردی، جواب داد این فن را استادم روزی که ازش جدا میشدم بهم یاد داد و گفت منهم اگر شاگردی داشتم این رو زمان جداشدن بهش یاد بدم؛ چونکه انسان سریع به خودش مغرور میشه و تکبر میاد سراغش و اگر چنین شد از این فن برای خود بهره ببرم و این فن را برای چنین روزی مانده بود که اگر جایگاه استاد و شاگردی رو فراموش کردی به تو یادآوری کنم و اگه نشدی مثل استادم آن را با نصحیت آخر استادم به تو انتقال دهم و همون اول اجرا نکردم چون امید داشتم که اول خودت بتونی نفست رو مهار کنی و عقب بکشی تا مثل الان ناراحت نباشی》.🤔🤔🤔😏😏😐 پس مقصر خودتی که اومدی به یک شخصی که چشم و دلش گشنهست همهچیز رو یاد دادی و از طرفی هم اومدی داخل مجموعه و حریم شغلیه خودت واردش کردی و بهش مسئولیت و دسترسی نامحدود به منابع، اسناد و اموال شرکت رو کاملا آزاد کردی.؛ دقیقا مثل اینهکه گوشت رو بزاری جلوی گربهای که گرسنهست و بگی نخور....
بعدشم تو با اون چه تفاوتی دارین که خودتهم داری به نحوی کار اونو تکرار میکنی؛ تو اومدی با حماقت خودت زندگیت رو باختی و موقعی که اون گشنه بود اومد و زندگی تو رو بالا کشید و الان که تو بیپول شدی اومدی چشم دوختی به اموالی که بابات به نام مادرت منتقل کرده و خودت رو صاحب اونا میدونی؛ از نظر تو مادرت هیچ حقی از زندگیه بابات نداره، و بابات اینارو بنام مادرت زده که برای روز مبادای تو باشه و اگر پسر احمقش کل زحمات پدر و پدربزرگش رو نابود کرد لاقل اینا بمونه واسش که یهوقت آقازاده دچار سختی نشه، که برن زحمت بکشن و دستشون اوووف بشه واسه دوقرون پول تا بفهمن دنیا دست کیه😏. و باید اینا باشه واسه روز مباداش😐و درمورد همچین شخصی احتمالش زیاده باز دوباره مدتی گذشت تهمونده اینا رو هم ازدست بده...
ولی این رو بدون پدر تو اگر چیزی رو قبل از فوتش به مادرت داده واسه این بوده که حقش از اون سالها زندگی مشترک و تحمل خوب و بد و کم و زیادهای زندگی مشترک و زحماتش در زندگی پدرت بوده،، و پدرت این احتمال رو داده که اگر روزی رسید و تو بخوای سر حرف زن و بچهات یا برای اینکه بخوای حرف و نظری که مادرت مخالفش هسته رو به کرسی بشونی و اجرا کنی؛ مادرت اينقدری واسه خودش داشته باشه که کسی نتونه با گفتن تقسیم ارث و میراث اونو تحت فشار بذاره یا اذیت کنه... وگرنه همه رو میداد به تو یا میذاشت طبق قانون پیش بره که در آخر هم زیر 10% اموال به همسرش میرسید.
من امیدوارم خدا کمکت کنه و همیشه در مسیر درستی و حق پیش بری و هرگز دوباره اینجور شکستها و سختیها رو تو زندگی تجربه نکنی، و باعث خوشحالی و آرامش مادرت و عزیزانت، بدون کوچکترین دغدغهای، باشی.🌹♥️🌹
با آرزوی بهترینها واسه همه؛ از خداوند یکتا میخوام که به همهی انسانها ، خصوصا هموطنان عزیزم، سلامتی شادی و رزق و برکت فراوان عنایت کرده و اونایی که بیمار هستن یا درگیر مشکلی که رفع کردنش خارج از توانشون هست رو با توجه بیشتری یاری نماید؛ و دعا میکنم که هرچه زودتر شادی و آرامش دوباره به ایران برگرده و مردم از تهدل خوشحال باشن و بخندند🌹♥️🤲🏻🤲🏻🤲🏻♥️🌹
ممنون از نظر ارزشمند شما دوست عزیز ❤️❤️