ماجرا های ویرانگر ـ داستان واقعی ـ بخش دوم
Vložit
- čas přidán 22. 08. 2023
- در این بخش عسل با پسری پنهان از همه ازدواج می کند و سرنوشت اش بلاخره به زندان پلچرخی میرسد.
SUBSCRIBE to Afghanistan Magazine !
goo.gl/scEXFf
LET'S CONNECT!
/ afghanistanmagazine
/ afghanistanmagazine
#AfghanistanMagazine
#RameshArman
#داستان
داستان واقعی
داستان عاشقانه زیبا واقعی
داستان های پند آموز واقعی
داستان های عاشقانه واقعی جدید
داستان های واقعی افغانستان ژورنال
داستان های واقعی و کوتاه
داستان صوتی عاشقانه
داستان عاشقانه واقعی
داستان صوتی
داستان های عاشقانه
داستان های فارسی صوتی
داستان های شاهنامه
داستان های فارسی قسمت جدید
داستان های کودکانه
داستان های هزار و یک شب
داستان های فارسی
حکایت های پند آموز
حکایت های پند آموز قدیمی
حکایت های پند آموز کوتاه
حکایت های پندآموز برای کودکان
حكايت هاي پندآموز
دکلمه شعر
دکلمه های عاشقانه
دکلمه های ناب
دکلمه های غمگین
دکلمه اشعار مولانا
دکلمه غمگین
رمان عاشقانه
رمان صوتی
قصه های پند آموز
قصه های کوتاه
قصه های کودکانه
قصه های فارسی
قصه های فارسی جدید
قصه های کودکانه صوتی
قصه های کودکانه جدید
قصه های عاشقانه
قصه های عاشقانه واقعی
قصه های عاشقی
قصه های عاشقانه کوتاه
داستان هاي عاشقانه
afghan magazine
afghanistan magazine
افغان مگزین
افغانستان مگزین
حکایت های پند آموز
داستان های فارسی
داستان واقعی
قصه های پند آموز
قصه های کوتاه
قصه واقعی
واقعا به فامیل عزیزم افتخار با یک زندهگی بسیار ساده از ما آدم های بسیار مفید تربیه کردن٠ من نمیفهمم که فامیل های افغانستانی را چی بلا زده که این قسم فرشته ها ی ساده برباد می کنند
واقعآ داستان غم انگیز است بی صبرانه منتظر داستان بعدیش هستم
خداوند،جزای برادرته د هردوی دنیا بته زد زندگی ته خراب کد 😢😢😢😢😢😢😢
غم انگیز
داستان را از اول تا آخر شنیدم منتظر قسمت سوم استیم ببنیم چی میشود
خدا کنه به خوشبختی های قسمت زندگیت قرار داشته باشی بانو عسل
بسیار سخت اس
مه از جینل زیبای افغانستان مگزین تشکری خاص میکنم که ای قسم داستان های زیبا را برای ما به خوانش میگیره بیشتر از لالارامش که واقعاً با صدای مقبول و دلنشین که داره داستان ره دگه هم دلجسپتر میسازه و به دلهای ما یک حس خوبی پیدا میکنه بسیار تشکر ♥️
لطفا قسمت سوم را زود تر نشر کنین
عالی
قسمت بعدی لطفا
لالا رامش زود زود نشر کو از دیروز منتظر قسمت دیگرش هستم
خیلی پند آموز بود
خواهرکم واقعا قصه ات درد اور و غم انگیز بود .
❤❤❤❤❤❤
خدا حفظ ات کند خواهرم
😢😢😢😢😢😢
❤❤❤
😢
😢😢
❤❤
😔😔😔
خدایا شکر که بچه خوب همرایت روبرو شد .
😢😢😢😢😢
سلام
وی .. خدایا در رندان چقدر وحشت است . چقدر ترا لت کردند خواهرکم واقعا قلبم برایت درد گرفت .🥲💔
خدا لعنت کنه برادر ات را که باعث تمام بد بختی هایت شده 😣
بیسار داستان غمگین کننده بود.
زمان که انسان با انسان های خراب باشد خوی و خصلات آنها را میگیرفت.
خوش شدم که دختر آنها کار های خراب را ترک کرد ه.
سلام اول شدم 😚
سوم شدی😅
داستان پند آمیز است منتظر قسمت بعدی اش استیم اما کمی بعضی جا هایش نوشته نشده به نظر من 🤷♀️
باز اشتاهات فامیل !
تبسم و راحیل کی اس چرا داستان گدود شد لالا
یک قسم گدود بود ای قسمت مچم راحیل و تبسم چطو پیدا شد 😂
سلام خدمت تان
در هر شرایط راست بگوین حتا اگر کسی شما را از بین ببرد
چون حقیقت شما را از منجلاب های خطر ناک نجات میدهد
عذاب وجدان نداشته باش، چون امواج زندگی ترا اینجا و انجا پرتاب ات میکرد. خودت اینرا نمیخواستی و دفاع نمیتوانستی چون خورد بودی.
💔💔😭😭🇦🇫🇸🇦
مه جای تو بودوم همو زنکه ره توته توته میکدوم تا درس عبرتی شوه برای این آدمای پر ادعا 😢
😞 heartbroken 💔
خواهرم در افغانستان هر چیز امکان اش است . ترا سن کلان دادند تا زندانی شوی . 💔
خداوند ایتو آدما ره خودش جزایشان ره بته
اوه خدایا چی وحشت است . چی بلای بالای دختر ها و پسر های وطن ما آمده . که اینطور کار ها میکنند . اما چرا زود فریب هر گپ را میخورند ؟ اصلا فکر نمیکنند .
لالا رامش فکر میکنم بعضی از چیز ها نوشته نکده
سرنوشت قسمت آدم به کجا ها که میکشانه
کاش بعد آزاد شدن همرای راحیل ده همو بیروبارک رفته باشه خارج
راحیل نام پسر هست 😂؟
میشه قسمت های بعدی ره زود زود نشر کنین
راحیل بیچاره در چی مصیبت گرفتار شد . توبه خدا : فقط مثل فلم های هندی قصه ات است . 🥹
🥹
داخل زندان فون خریدن توبه چی حالت بوده از بیرون زندان کده سات مردم دزندان تیربوده😂
با کی عروسی کردی با نامزادت ونامزدات هیچ زنگ نمیزد گیچ شدم
ای آخر همراهی کی عروسی کرد؟؟
با فرار کدن بیخی زندگی ته تباه کدی کاش فرار نمیکدی
بیدرت خو تجاوز کده گفتی باز ای فرار کدن از خانه از کجا شد کاشکه فرار نمیکدی. 😢
نفامیدم ای دخترک با کی عروسی کرد تبسم کیست و راحیل کیست
من نفهمیدم میخواست بره خارج که با نامزدش برشه بعد یکدفعه با دگه پسر عروسی کرد با اوجود که با نامزدش نکاه کرده بود اما
بعد چند ماه از خانه خبر نگرفت که فامیلش چطور استن بعد با اوجوده که نامزدش را دوست داشت اما در اوضه برش چیز ها گفت که در قسمت اول لالا رامش به ما نگفته بود 😅 مثلی که ازش نود میخواسته بسیار یک داستان کچ کور مثلی بازی سترنج فکرت نباشه باید از سر گوش کنی
برو خوب است وقتی تمام شد دوباره از ترنم از سر تا اخر گو میکنم 😅😅😅
حالی ای خو نامزد بود چرا فرار ازخانه؟
@@maryamafzali360 ههههههه خو من هم امو را میگم بخاطر که با نامزدش برسه میرفت قاچاقی بعد با دگه کس عروسی کرد اما با نامزدش نکته کرده بود 😅
@@zakinoorani786 وی خدا😭
ولا شما مردم زیاد فلم میبینین سرتان بیخی تاثیر منفی کرده
تو چی رقم دختر استی اگر این کار را برادرت کرد اما تو کار بدتر از ان کردی چرا با نامزت حرف نزدی که این کار را کردی. با صبر کردن و حرف زدن همه چیز درست میشد اما خودت نخواستی تو به الله بارو نداشتی زندگی خودت را با دست های خودت تبا کردی
فایده امدن طالب فقط ب زندانی هارسید ک ازاد شد 😂
مه زیاد خوش ب اونای شدم ک ناحق زندانی بودن و شکر برامدن
رامش جان چه داستان پیچیده و مشکوک فکر میکنم بسیاری جاه ها را ذکر نکرده . توبه خدایا انسانیت شرافت غیرت شعور شخصیت حیا ادب و تربیه هیچ چیز نمانده به بعضی از مردم ما مه در خارج از افغانستان زندگی میکنم بسیار کم از این قصه ها میشنویم او هم زود درستش میکنن مگر مردم ما ره چی بلا زده هیچ مادر و پدر به مادر پدر نمی ماند اولاد و برادر خواهر هیچ کدام وظیفه و معسولیت خود را نمی دانند چیزی که یاد دارن سکس کردن و زن کردن و طفل به دنیا آوردن را نه شرم مانده نه حیا مه از دو دهه پیش استم در وقت ما تا سر سرک تنها رفته نمی توانستیم حالی دختر شانزده ساله از خانه فرار میکنه به دل خود مسیرش هم معلوم نیس توبه قضاوت نمیکنم چون میدانم داستان از دهن دیگرا قسمی دیگری است . هنوز انتظار داریم وطن ما آباد شود در حالی که مردمش اول باید خود را آباد کنن باز وطن آباد میشه
چی داستان پیچیده
از فیلم هندی بدتر بود😂
تبسم کی بود؟ نگینه چیشد😶
سلام به همه دوست های. معتاد افغان مگزین
عسل جان من داستان خودته صبح شنیدم و حالا که به از تمام روز در فکر خودت بودم حالا خاستم نظر خوده برایت بگویم مه خودم برادر هستم و از ای کلمه شرمیدم حالا و نظر مه این هست که برادر اقدر پست شده فامیلیت که هیچ در قصه ات نشد حالا دوران طالب ها هست برو پیش یکی کلان طالب ها دانه دانه امو مردم های که سرت ظالم کرد را برایش بگو و از همگی شان دانه دانه حساب بپرس و در آخری میگن آب که از نیزه پرید چی یک نیزه چی صد نیزه زندگی تره که خراب کردن تو هم از کل شانه خراب کو و اگه مه میبودم اتا بالای نور چشمم هم رحم نمیکردم بازم دلت دگه
چه دنیای اس ک حتا ب مادر پدرت راز ته و درد دلته گفته نتانی ب دوست خوهیچ نباید گفت برادرهم ب ای شکل امو مرگ خوب اس برما😭😭😭😭
❤❤❤❤❤❤
❤❤❤
😔😔😔