اعيار بزرگوار ، سپاس از برنامه اى عالى ات ، مديون زحمات ات هستيم ، خيلى مردم دوستت دارند باور كن منظورم إنسان هاى وطنپرست و با احساس چون خودت ، صد سال زنده باشى 💖❤️💖❤️
ضمن سپاس و قدردانی فراوان از شمااستاد سخن محترم شفیع عیار ای کاش این برنامه ات طویل میبود در حالیکه صحبت در مورد مولانا و شمس از حوصله زمان و مکان خارج است اما خواهش میکنم یک پروگرام طولانی به مدت زیاد تر در مورد عرفان و تصوف اگر زحمت اش را بکشی بسیار خوش و قدردان میشویم...
آقاى عيار بعد از عرض سلام اميدوارم كه در آينده از اين نوع برنامه هاى ادبى زيادتر براى ما پيش كنيد. هميشه سلامت باشى، جانت جور، خانه آباد، بچه برقرار. البته من تمامى برنامه هاى شما را خوش دارم👏🙏👍
اشعار ملك الكلام حضرت ابوالمعانى بيدل مجموعه اى از معرفت علم اليقين، علم الادب، اشراق و عرفان است. گنجينه اى بيبهايى اشعار بيدل تبلور شگردهاى انديشه اى پويا، رستاخيزمنشانه وتعلق زدايانه اى اوست كه در بلنداى مفرغين ادبيات فارسى فرازينه است و انسان خبره را به بينش و نگرش در پديده ها و گسيختن زنجير هاى اسارت انديشوى و تعلقات فرا ميخواند: سوخته لالهزار من رفته گل از کنار من بیتو نه رنگم و نه بو ای قدمت بهار من دوش نسیم مژدهای گل به سر امید زد کز ره دور میرسد سرو چمن سوار من گر به تبسمی رسد صبح بهار وعدهات آینه موجگل زند تا ابد از غبار من گر همه زخم خوردهام گل زکف تو بردهام باغ حناست هر کجا خون چکد از شکار من فرصت دیگرم کجاست تا کنم آرزوی وصل راه عدم سپید کرد شش جهت انتظار من عکس تحیر آب و رنگ منفعل است از آینه گرد نفس نمیکند هستی من ز عار من آه سپند حسرتم گرمی مجمری ندید سوختنم همان بجاست ناله نکرد کار من کاش به وامی از عرق حق وفا ادا شود نم نگذاشت در جبین گریهٔ شرمسار من خاک تپیدنم که برد گرد مرا بهکوی تو بنده حیرتم که کرد آینهات دچار من ظاهر و باطن دگر نیست به ساز این نشاط تا من و تو اثر نواست نغمهٔ توست تار من گربه سپهرم التجاست ورمه و مهرم آشناست بیدل بیکس توام غیر تو کیست یار من
Salaam -- Shafie Jan The Poets -- شاعران Quran 26-224 To 27 >>> And the poets - only the deviators follow them. Do you not see that in every valley they roam. And that they say what they do not do ? شاعران هستند که گمراهان از آنها پیروی می کنند. آیا ندیدی که آنها درهر وادیی سرگشته هستند ؟ و بی گمان آنها چیزی می گویند که خود به آن عمل نمی کنند
هموطن گرامی، از زمانیکه ما مصروف جهاد و جهاد بازی، دین و دین گرایی، مسلمان و مسلمان بازی احدیت و احادیث بازی، حور و حوریان پرستی و عرب و عرب پرستی شدیم ما از اصل خود دور شدیم، در جریان بیش از 1400سال بزرگان ما مانند مولانا برزگ بلخ، بیدل، حافظ، سنایی، بیهقی، جامی و صد ها عریز دیگر داشتیم و راه ای انسان و انسانیت را برای ما نشان دادند و ما را واقعا ازین خرافات اسلامی دور نگاه داشتن و بر ریش ملا، مولوی طالب و جلیی خندیده اند، و مخصوصاً سعدی بزرگ واقعا زیرگانه ما را متوجه ساخته است که به جذ از خدای عشق و مهربان دیگر خدای ظلمی وجود ندارد و یا مولانا برزگ ما را همواره زیرکانه متوجه است، ای قوم به حج رفته کجاید کجاید، معشوق همین جاست بیایید بیایید، واقع مولانا درک کرده بود که اعراب از بابت حج باج و باج گیری میکنند و به ما واضح میسازد که خدا را در هر گوشه و کنار پیدا کرده میتوانیم،وبه همین گونه صد ها مثال دیگر ما داریم که درین زمان اساس هوشیار شویم،
Zia Majmar برادر ضیا جان گل! واقعا شکرگزار هستم از شما 🙏🌾که شما هم کمتر از شفیع جان نیستید خیلی خیلی اموختم از شماو می اموزم ممنون شما وجهان سپاس ٍ بنویسید تا بدانم !!! تشکر ِِِِِِ
U S تشکربرادرم 🙏 شما همیشه محبت دارید راه ای همه ما یک هست و فقط محو خرافات اسلامی و تامین عدالت و آزادی و دموکراسی در وطن ما ومن برایتان موفقیت های مذدی آرزو مینمایم، موفق باشید،
خدا یا راست گویم فتنه از توست ولی از ترس نتوانم چغیدن سخن بسیار اما جرائت ام نیست نفس از بیم نتوانم کشیدن اگر اصرار آرم ترسم از آن که غیض آری و نتوانم جهیدن اگر میخواستی کاین چیزها نپرسم مرا بایست حیوان آفریدن اگر نیکم اگر بد خلقت از توست خلیق خوب باید آوریدن تو در اجرایی طاعت وعده دادی بهشت از مزد طاعت آفریدن ولی این مزد طاعت با شفاعت چه منت ها ز تو باید کشیدن اگر خود داده ئی در ملک جایم نباید بر من آزارد رسیدن به کس چیزی که نسپردی چه خواهی حساب اندر طالب باید کشیدن اگر صد بار در کوره گدازی همان ام باز وقت باز دیدن تو گر خلقت نمودی بهر طاعت چرا بایست شیطان آفریدن به اما اصرار آری در ره راست به او در پیچ و تاب ره بریدن به ما فرمان دهی اندر عبادت به شیطان در رگ و جانها دویدن به ما تقصیر خدمت نیست لازم بد ایم و بد نباید آفریدن اگر مطلب به دوزخ بردن ماست تعذر چند باید آوریستن بفرما تا سوی دوزخ برندم چه مصرف دارد این گفت و شنیدن اگر بر نیک و بد قدرت ندادی چرا باید به نیک و بد رسیدن تو که ریگی به کفش خود نداری چرا بایست شیطان آفریدن شعری از فیلسوف و شاعر بزرگوار ناصر خسرو بلخی حدود هزار سال قبل...
محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی ملقب و مشهور به «جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار»، «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی»كه در برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند. در ۶ ربیعالاول ۶۰۴، در بلخ یا وخش در سرزمين خراسان باستان يا افغانستان امروزى چشم به جهان گشود و در ۵ جمادیالثانی ۶۷۲ هجری قمری، در قونیه تركيه دار فانى را ودا گفت و بتاريخ پيوست. حضرت مولانا خداوندگار بلخ بمثابه خورشيد تابان شعر، ادب ، عرفان، تصوف و سلوك در آسمان پهناور فرهنگ پارسى خراسانى تا ابد نورافشانى خواهد كردو منشأ الهام و افتخار ملل فارسى زبان و جهانيان بمثابه اى طلايه دار عرفان و تصوف طريقت مولويه خواهد بود. اين فرزانه مرد تاجك تبار الماس درخشانى است در گنجينه اى فرهنگ انسانى و طورى كه خود باور داشت متعلق به همه بشريت است. آثار گرانبهاى مولانای بزرگ عبارت اند از: مثنوی معنوی، دیوان شمس، فیه ما مافیه، مکتوبات و مجالس سبعه است كه در حدود شصت تا هفتاد هزار بیت آن فارسی است حدود هزار بیت عربی و کمتر از پنجاه بیت به زبانهای یونانی و ترکی است. بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشود جان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکند عقل خروش میکند بیتو به سر نمیشود خمر من و خمار من باغ من و بهار من خواب من و قرار من بیتو به سر نمیشود جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی آب زلال من تویی بیتو به سر نمیشود گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی آن منی کجا روی بیتو به سر نمیشود دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی این همه خود تو میکنی بیتو به سر نمیشود بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی باغ ارم سقر شدی بیتو به سر نمیشود گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم ور بروی عدم شوم بیتو به سر نمیشود خواب مرا ببستهای نقش مرا بشستهای وز همهام گسستهای بیتو به سر نمیشود گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من مونس و غمگسار من بیتو به سر نمیشود بی تو نه زندگی خوشم بیتو نه مردگی خوشم سر ز غم تو چون کشم بیتو به سر نمیشود هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد هم تو بگو به لطف خود بیتو به سر نمیشود
da Badel maqsad da da cha domra pa ayanda ka garq swam cha zan me her kary..... da maqsad afada kawe der ghad maqsad da hagha da cha chok khpal zan wa pazany no bea xhoday pak pazany
هميشه رابطه مولانا و شمس براي من سوال بود.هنوزم بطور كامل متوجه نشدم اما يه جرقه تو ذهنم احساس ميكنم.شايد ٢درصد مسئله رو فهميده باشم . ازشما تشكر ميكنم
جناب شفیع فکر کنم شما در اشتباه یاشین ..مولانا غزلیات رو قبل از دیدن شمس می سرود .. مثنوی بعد از غزلیات سروده شده .. یعنی بهتره بگم سرودن مثنوی بعد از غزلیات شروع شده . ولی حق با شماست قبل از آمدن شمس هم مولانا شعر می گفت از جوانی هم شعر می گفت ولی غزل
شفيع جان ' برگرد به تاريخ ، و ثبوت بياور از وجود فيزيكي ، شخصي به نام شمس تبريز ، كه وي كي بود ؟ سال تولد وي چه وقت بود ، ؟ كجاه مي زيسته ، نام پدرش ،. مادرش ، نيكه آش ؟؟؟ يا كه مولانا خود از رندي حرف ميزند ، شايد هم. شمس يكي از حقه هاي وي باشد ، أصلا شخصي به نام شمس وجود نداشته باشد ؟؟؟؟؟ و هدف وي جز لذت دنياه انچه خداوند به ما إعطاء كرده ، چيزي ديگر نخواهد بود و بس ؟؟؟
سلام اقاى شفيع عيار شما و طرفداران تان ( كه بر ضد ملا هاى خبيث من هم يكى از ايشان ميباشم ) شايد از خواهش برادرانه من متعجب شويد ول بانهم از شما خواهش ميكنم ، التماس ميكنم كه به اشعارى عرفا بشكل عموم ، و بخصوص عرفايى مانند مولانا ، حافظ، بيدل ، نظامى ، فردوسى ، سعدى ، عطار .... و عشقرى ، خوده دكه نته . چرا ؟ زودتر از كجا شروع كنم ؟ فقط كوتاه : برو تحقيق كن كه مولانا ، اشعار خود را ( كه با ١٨ بيت اول مثنوى، نى نامه) شروع كرده ، سالها بعد از غيبت حضرت شمس سروده !!! يعنى حدود پنجاه ساله گى . به گمان خانم انا مارى شيمل ، شايد حتى شمسى وجود نداشته و شمس ساخته و پرداخته افكار مولانا بوده ! با وجود همه اخلاص و احترامى كه براى خانم شيمل دارم، چه ايشان در قسمت شناختاندن مولانا در جهانى غرب، رول بسيار عمده دارد، من درين قسمت همنظر ايشان نيستم ، ول اينرا به خاطرى ياد كردم كه در نزد محققين اسناد دقيق در باره شمس وجود ندارد كه حتى خانم انا مارى شيمل چنان مينويسد. من خواهش خود را به زبان خود مولاناى بزرگ مينويسم كه : عشق را بى معرفت ، معنى مكن زر ندارى، مشت خود را وا مكن گر ندارى ، دانش تركيب رنگ بين گل ها ، زشت يا زيبا مكن ... و شما هم كه دانش فهم عرفان و اشعار عرفا را ندارين ، لطفن بينى ما را پيش هم زبانان ايرانى و تاجكى ما نه ببُر. يك انسان ، با وجود همه جنجال هايش مشكل است كه در هر رشته تخصص داشته باشد . درك ات ميكنم. ايكاش خودت از عرفان شروع ميكردى و بعد به قران ميپرداختى ، باز او وقت معنى قران را هم شايد ميدانستى !!شايد بگى كه وى ، ده بالا از جمله طرفداران مه بودى و حال ميگى كه مه قران را نميفهمم !!! بلى ، خودت براى سرويس كردن دهن ملا ها غنيمت استى و من فقط درين موضوع طرفدار خودت استم و بس . ول خودت متاسفانه قران و عرفان را ، كه هر دو لازم و ملزم يكدگر اند ، اصلن نفهميدى . خودت شايد همين جمله را كه قران و عرفان لازم و ملزم يكدگر اند هم درك نتانى !!! فقط كوتاه به اين مورد : مثنوى معنوى مولوى است قران در زبان پهلوى
شاعر در شعر خود آرزو نکرده بلکه شکایت کرده اگر آرزو می کرد که از فکر عقبا باز گردد تا به خویش آید . چنین می گفت . خوش آن روزی که از فکر عقبا بر گردم تا به خویش آیم. باشد روزی که از فکر عقبا بر گردم . شاعر گفته (مگر) شما معنی مگر را میدانید اگر نمی دانید یک مثال کوچک . مگر عطا نور نباشد که مزار شریف را چور کنند اگر معنی مگر را نمی دانید به فرهنگ حمید ببینید. . این یک مثال بود و دیگر اینکه بیدل ترا در جهنم امارات( است) گفته (است )نگفته ترا بیدل درجهنم امارات خواهدشد. بیدل کلمه (است )را استفاده کرده یعنی درباره کنون گپ می زند . شعر را در زندگی خود نوشته بعد از مرگ نوشته نکرده .بیدل در باره دنیا آینده نگفته منظور آن را جع به امارات است که فعلاً زندگی می کند و تمام فساد و گناه در آن شهر است آن شهر مانند جهنم است برای بیدل مثلاً یک شخص مذهبی در یک شهر زنده گی کند که مردم لچ بگردد و از طرف صدایی نا محرم و غیره باشد امارات این شخص مذهبی در جهنم است . و جنت شد شد نشد نشد و این مرد از خاطر که در این جهنم امارات دارد نصیحت خود را میکند اگر این جهنم پاک شد شد نشد نشد یعنی جنت شد شد نشد نشد وظیفه اسلامی خود را اجرا کرده باقی را به خداوند ج می سپارد . برادر شاید من هم اشتباه ترجمه کردم باشم ولی لطفاً اشعار شاعران را غلط ترجمه نکن تو به خاطر دلچسب ساختن برنامه هر کار می کنی ولی این کار خوب نیست .از برنامه شما تشکر ولی چند نفر بیسواد را گیر کردی هر چی گفتی خنده و چکچک می کنند .
ای قوم به حج رفته کجائید کجائید؟
معشوق همین جاست بیائید بیائید!!!
دروودبه شرفت اقای عیار بزرکبسیار زیبا بود
اقای عیار یک جهان سپاس از برنامه تان
بسيار زيبا آقاي عيار
سلام و درود به شما. بسیار هنرمندانه تشریح کردید .
زنده خوباشی استاد عزیز
زنده باشی آقای عیار
تشکر
بسیار زیبا
عیار صاحب یک جهان سپاس!
بسیار عالی آقای عیار زنده باشي
عیار صاحب این برنامه شما از همه بهتر است خلی آمیزنده است
قامتت استوار باد عیار عزیز
بسیار عالی، کیف کرد...
سلام اقای عیار صاحب خدا حفظت کنه بسیار برنامه عالی بود در جای که ملا باشه اگر جنتم باشه نخواستم
اعیار گرامی - سپاس از برنامه های بی اندازه خوب و اثر گذار ات
عيار گرامى! واقعآ دلچسپ و جالب است.
اعيار بزرگوار ، سپاس از برنامه اى عالى ات ، مديون زحمات ات هستيم ، خيلى مردم دوستت دارند باور كن منظورم إنسان هاى وطنپرست و با احساس چون خودت ، صد سال زنده باشى 💖❤️💖❤️
آقاى عيار صد سال زنده باشى
Beautiful wow amazing Mr. Shafi &thank you sooooo much💚💙💛
سلام جناب عیار صاحب بزرگوار خداوند به خیر عطا کند که شب روز برای روشن ساختن مردم مظلوم بیچاره افغانستان که سالها زجر میکشند از جنگ ناامنی بیسوادی
موفق وسربلند باشی عیار صاحب
Mawlana Jalaliddini Balkhi , Shamsi Tabrezira Imomi Ismoiliyoni jahonra migoft , Imomi zamonra . mo ismoilioni jahon midonim.
ضمن سپاس و قدردانی فراوان از شمااستاد سخن محترم شفیع عیار
ای کاش این برنامه ات طویل میبود در حالیکه صحبت در مورد مولانا و شمس از حوصله زمان و مکان خارج است اما خواهش میکنم یک پروگرام طولانی به مدت زیاد تر در مورد عرفان و تصوف اگر زحمت اش را بکشی بسیار خوش و قدردان میشویم...
بسيار برنامه هاي عالي .
شفیع ارجمند، یک جهان سپاس از برنامه های نهایت خوب و پرمحتوای شما. عمر طویل و پیروزی های مزید تان را تمنا دارم
آقاى عيار بعد از عرض سلام اميدوارم كه در آينده از اين نوع برنامه هاى ادبى زيادتر براى ما پيش كنيد. هميشه سلامت باشى، جانت جور، خانه آباد، بچه برقرار.
البته من تمامى برنامه هاى شما را خوش دارم👏🙏👍
یکی از بزرگان پارسی خودت هستی آقای عیار😍✅
del be in dunyo ma band , dunyoi foni bigzarad , navbati piri daroyad , navjavoni bigzarad.
غیر وحشت نشد از نشئه ی تحقیق بلند
می به ساغر مگر از چشم غزالان کردیم
واقع که پدر زبان فارسی هستی استاد عیار
ما ز قران مغز را برداشتيم
Love you brother Shafie jan , thanks a lot for all your efforts, you are a unique like MOWLANAH and SHAMES .
U S ...amee shoma ahmaq mardom wa amee kharkus...lol....
Such great and meaningful speech. You are a lighted candle mr Ayar
اشعار ملك الكلام حضرت ابوالمعانى بيدل مجموعه اى از معرفت علم اليقين، علم الادب، اشراق و عرفان است. گنجينه اى بيبهايى اشعار بيدل تبلور شگردهاى انديشه اى پويا، رستاخيزمنشانه وتعلق زدايانه اى اوست كه در بلنداى مفرغين ادبيات فارسى فرازينه است و انسان خبره را به بينش و نگرش در پديده ها و گسيختن زنجير هاى اسارت انديشوى و تعلقات فرا ميخواند:
سوخته لالهزار من رفته گل از کنار من
بیتو نه رنگم و نه بو ای قدمت بهار من
دوش نسیم مژدهای گل به سر امید زد
کز ره دور میرسد سرو چمن سوار من
گر به تبسمی رسد صبح بهار وعدهات
آینه موجگل زند تا ابد از غبار من
گر همه زخم خوردهام گل زکف تو بردهام
باغ حناست هر کجا خون چکد از شکار من
فرصت دیگرم کجاست تا کنم آرزوی وصل
راه عدم سپید کرد شش جهت انتظار من
عکس تحیر آب و رنگ منفعل است از آینه
گرد نفس نمیکند هستی من ز عار من
آه سپند حسرتم گرمی مجمری ندید
سوختنم همان بجاست ناله نکرد کار من
کاش به وامی از عرق حق وفا ادا شود
نم نگذاشت در جبین گریهٔ شرمسار من
خاک تپیدنم که برد گرد مرا بهکوی تو
بنده حیرتم که کرد آینهات دچار من
ظاهر و باطن دگر نیست به ساز این نشاط
تا من و تو اثر نواست نغمهٔ توست تار من
گربه سپهرم التجاست ورمه و مهرم آشناست
بیدل بیکس توام غیر تو کیست یار من
Salaam -- Shafie Jan
The Poets -- شاعران
Quran 26-224 To 27 >>> And the poets - only the deviators follow them.
Do you not see that in every valley they roam.
And that they say what they do not do ?
شاعران هستند که گمراهان از آنها پیروی می کنند.
آیا ندیدی که آنها درهر وادیی سرگشته هستند ؟
و بی گمان آنها چیزی می گویند که خود به آن عمل نمی کنند
The radio music at begging of the your program was good why did you take it off?
moulana was confused !
هموطن گرامی،
از زمانیکه ما مصروف جهاد و جهاد بازی، دین و دین گرایی، مسلمان و مسلمان بازی احدیت و احادیث بازی، حور و حوریان پرستی و عرب و عرب پرستی شدیم ما از اصل خود دور شدیم،
در جریان بیش از 1400سال بزرگان ما مانند مولانا برزگ بلخ، بیدل، حافظ، سنایی، بیهقی، جامی و صد ها عریز دیگر داشتیم و راه ای انسان و انسانیت را برای ما نشان دادند و ما را واقعا ازین خرافات اسلامی دور نگاه داشتن و بر ریش ملا، مولوی طالب و جلیی خندیده اند، و مخصوصاً سعدی بزرگ واقعا زیرگانه ما را متوجه ساخته است که به جذ از خدای عشق و مهربان دیگر خدای ظلمی وجود ندارد و یا مولانا برزگ ما را همواره زیرکانه متوجه است،
ای قوم به حج رفته کجاید کجاید،
معشوق همین جاست بیایید بیایید،
واقع مولانا درک کرده بود که اعراب از بابت حج باج و باج گیری میکنند و به ما واضح میسازد که خدا را در هر گوشه و کنار پیدا کرده میتوانیم،وبه همین گونه صد ها مثال دیگر ما داریم که درین زمان اساس هوشیار شویم،
🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
Zia Majmar
برادر ضیا جان گل! واقعا شکرگزار هستم از شما 🙏🌾که شما هم کمتر از شفیع جان نیستید خیلی خیلی اموختم از شماو می اموزم ممنون شما وجهان سپاس ٍ
بنویسید تا بدانم !!! تشکر ِِِِِِ
U S
تشکربرادرم 🙏
شما همیشه محبت دارید راه ای همه ما یک هست و فقط محو خرافات اسلامی و تامین عدالت و آزادی و دموکراسی در وطن ما ومن برایتان موفقیت های مذدی آرزو مینمایم،
موفق باشید،
Zia Majmar من وقتی همیشه ویدیو استاد عیار را میبینم و همیشه یک کامنت زیبا از خودت را میبینم تشکر فراوان برادر گل از زحمت هایت کامیاب باشی
Rafi Asadi
جناب محترم اسدی صاحب،
یک جهان سپاس از لطف شما و همیشه موفق و کامگار باشید 🙏 ♥️
خدا یا راست گویم فتنه از توست
ولی از ترس نتوانم چغیدن
سخن بسیار اما جرائت ام نیست
نفس از بیم نتوانم کشیدن
اگر اصرار آرم ترسم از آن
که غیض آری و نتوانم جهیدن
اگر میخواستی کاین چیزها نپرسم
مرا بایست حیوان آفریدن
اگر نیکم اگر بد خلقت از توست
خلیق خوب باید آوریدن
تو در اجرایی طاعت وعده دادی
بهشت از مزد طاعت آفریدن
ولی این مزد طاعت با شفاعت
چه منت ها ز تو باید کشیدن
اگر خود داده ئی در ملک جایم
نباید بر من آزارد رسیدن
به کس چیزی که نسپردی چه خواهی
حساب اندر طالب باید کشیدن
اگر صد بار در کوره گدازی
همان ام باز وقت باز دیدن
تو گر خلقت نمودی بهر طاعت
چرا بایست شیطان آفریدن
به اما اصرار آری در ره راست
به او در پیچ و تاب ره بریدن
به ما فرمان دهی اندر عبادت
به شیطان در رگ و جانها دویدن
به ما تقصیر خدمت نیست لازم
بد ایم و بد نباید آفریدن
اگر مطلب به دوزخ بردن ماست
تعذر چند باید آوریستن
بفرما تا سوی دوزخ برندم
چه مصرف دارد این گفت و شنیدن
اگر بر نیک و بد قدرت ندادی
چرا باید به نیک و بد رسیدن
تو که ریگی به کفش خود نداری
چرا بایست شیطان آفریدن
شعری از فیلسوف و شاعر بزرگوار ناصر خسرو بلخی حدود هزار سال قبل...
محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی ملقب و مشهور به «جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار»، «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی»كه در برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند. در ۶ ربیعالاول ۶۰۴، در بلخ یا وخش در سرزمين خراسان باستان يا افغانستان امروزى چشم به جهان گشود و در ۵ جمادیالثانی ۶۷۲ هجری قمری، در قونیه تركيه دار فانى را ودا گفت و بتاريخ پيوست. حضرت مولانا خداوندگار بلخ بمثابه خورشيد تابان شعر، ادب ، عرفان، تصوف و سلوك در آسمان پهناور فرهنگ پارسى خراسانى تا ابد نورافشانى خواهد كردو منشأ الهام و افتخار ملل فارسى زبان و جهانيان بمثابه اى طلايه دار عرفان و تصوف طريقت مولويه خواهد بود. اين فرزانه مرد تاجك تبار الماس درخشانى است در گنجينه اى فرهنگ انسانى و طورى كه خود باور داشت متعلق به همه بشريت است. آثار گرانبهاى مولانای بزرگ عبارت اند از: مثنوی معنوی، دیوان شمس، فیه ما مافیه، مکتوبات و مجالس سبعه است كه در حدود شصت تا هفتاد هزار بیت آن فارسی است حدود هزار بیت عربی و کمتر از پنجاه بیت به زبانهای یونانی و ترکی است.
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشود
جان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکند
عقل خروش میکند بیتو به سر نمیشود
خمر من و خمار من باغ من و بهار من
خواب من و قرار من بیتو به سر نمیشود
جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی بیتو به سر نمیشود
گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی بیتو به سر نمیشود
دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی
این همه خود تو میکنی بیتو به سر نمیشود
بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی بیتو به سر نمیشود
گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم
ور بروی عدم شوم بیتو به سر نمیشود
خواب مرا ببستهای نقش مرا بشستهای
وز همهام گسستهای بیتو به سر نمیشود
گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من
مونس و غمگسار من بیتو به سر نمیشود
بی تو نه زندگی خوشم بیتو نه مردگی خوشم
سر ز غم تو چون کشم بیتو به سر نمیشود
هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد
هم تو بگو به لطف خود بیتو به سر نمیشود
da Badel maqsad da da cha domra pa ayanda ka garq swam cha zan me her kary..... da maqsad afada kawe der ghad maqsad da hagha da cha chok khpal zan wa pazany no bea xhoday pak pazany
هميشه رابطه مولانا و شمس براي من سوال بود.هنوزم بطور كامل متوجه نشدم اما يه جرقه تو ذهنم احساس ميكنم.شايد ٢درصد مسئله رو فهميده باشم .
ازشما تشكر ميكنم
جناب شفیع فکر کنم شما در اشتباه یاشین ..مولانا غزلیات رو قبل از دیدن شمس می سرود .. مثنوی بعد از غزلیات سروده شده .. یعنی بهتره بگم سرودن مثنوی بعد از غزلیات شروع شده . ولی حق با شماست قبل از آمدن شمس هم مولانا شعر می گفت از جوانی هم شعر می گفت ولی غزل
شفيع جان ' برگرد به تاريخ ، و ثبوت بياور از وجود فيزيكي ، شخصي به نام شمس تبريز ، كه وي كي بود ؟ سال تولد وي چه وقت بود ، ؟ كجاه مي زيسته ، نام پدرش ،. مادرش ، نيكه آش ؟؟؟
يا كه مولانا خود از رندي حرف ميزند ، شايد هم. شمس يكي از حقه هاي وي باشد ، أصلا شخصي به نام شمس وجود نداشته باشد ؟؟؟؟؟ و هدف وي جز لذت دنياه انچه خداوند به ما إعطاء كرده ، چيزي ديگر نخواهد بود و بس ؟؟؟
شمس منو و خدا من
شمس یکی از امامان اسماعیلیه است و مولانا هم پیرو مذهب اسماعیلیه است
shafiii Kharrrrrrr
Bagram Yoga Choppp bash bachee Khar Be din Eee khar Ayar che Mega too Muslman nesti ke sar ee qaar nameshi
هههههههه عیارجان این شعرهای را که برعکس معنامیکنی ...در افغانستان آنتن نمیته 😂 بیغم باش ....
سلام اقاى شفيع عيار
شما و طرفداران تان ( كه بر ضد ملا هاى خبيث من هم يكى از ايشان ميباشم ) شايد از خواهش برادرانه من متعجب شويد ول بانهم از شما خواهش ميكنم ، التماس ميكنم كه به اشعارى عرفا بشكل عموم ، و بخصوص عرفايى مانند مولانا ، حافظ، بيدل ، نظامى ، فردوسى ، سعدى ، عطار .... و عشقرى ، خوده دكه نته .
چرا ؟
زودتر از كجا شروع كنم ؟
فقط كوتاه : برو تحقيق كن كه مولانا ، اشعار خود را ( كه با ١٨ بيت اول مثنوى، نى نامه) شروع كرده ، سالها بعد از غيبت حضرت شمس سروده !!!
يعنى حدود پنجاه ساله گى .
به گمان خانم انا مارى شيمل ، شايد حتى شمسى وجود نداشته و شمس ساخته و پرداخته افكار مولانا بوده !
با وجود همه اخلاص و احترامى كه براى خانم شيمل دارم، چه ايشان در قسمت شناختاندن مولانا در جهانى غرب، رول بسيار عمده دارد، من درين قسمت همنظر ايشان نيستم ، ول اينرا به خاطرى ياد كردم كه در نزد محققين اسناد دقيق در باره شمس وجود ندارد كه حتى خانم انا مارى شيمل چنان مينويسد.
من خواهش خود را به زبان خود مولاناى بزرگ مينويسم كه :
عشق را بى معرفت ، معنى مكن
زر ندارى، مشت خود را وا مكن
گر ندارى ، دانش تركيب رنگ
بين گل ها ، زشت يا زيبا مكن
... و شما هم كه دانش فهم عرفان و اشعار عرفا را ندارين ، لطفن بينى ما را پيش هم زبانان ايرانى و تاجكى ما نه ببُر.
يك انسان ، با وجود همه جنجال هايش مشكل است كه در هر رشته تخصص داشته باشد . درك ات ميكنم.
ايكاش خودت از عرفان شروع ميكردى و بعد به قران ميپرداختى ، باز او وقت معنى قران را هم شايد ميدانستى !!شايد بگى كه وى ، ده بالا از جمله طرفداران مه بودى و حال ميگى كه مه قران را نميفهمم !!!
بلى ، خودت براى سرويس كردن دهن ملا ها غنيمت استى و من فقط درين موضوع طرفدار خودت استم و بس . ول خودت متاسفانه قران و عرفان را ، كه هر دو لازم و ملزم يكدگر اند ، اصلن نفهميدى .
خودت شايد همين جمله را كه قران و عرفان لازم و ملزم يكدگر اند هم درك نتانى !!!
فقط كوتاه به اين مورد :
مثنوى معنوى مولوى
است قران در زبان پهلوى
شاعر در شعر خود آرزو نکرده بلکه شکایت کرده اگر آرزو می کرد که از فکر عقبا باز گردد تا به خویش آید . چنین می گفت . خوش آن روزی که از فکر عقبا بر گردم تا به خویش آیم. باشد روزی که از فکر عقبا بر گردم . شاعر گفته (مگر) شما معنی مگر را میدانید اگر نمی دانید یک مثال کوچک . مگر عطا نور نباشد که مزار شریف را چور کنند اگر معنی مگر را نمی دانید به فرهنگ حمید ببینید. . این یک مثال بود و دیگر اینکه بیدل ترا در جهنم امارات( است) گفته (است )نگفته ترا بیدل درجهنم امارات خواهدشد. بیدل کلمه (است )را استفاده کرده یعنی درباره کنون گپ می زند . شعر را در زندگی خود نوشته بعد از مرگ نوشته نکرده .بیدل در باره دنیا آینده نگفته منظور آن را جع به امارات است که فعلاً زندگی می کند و تمام فساد و گناه در آن شهر است آن شهر مانند جهنم است برای بیدل مثلاً یک شخص مذهبی در یک شهر زنده گی کند که مردم لچ بگردد و از طرف صدایی نا محرم و غیره باشد امارات این شخص مذهبی در جهنم است . و جنت شد شد نشد نشد و این مرد از خاطر که در این جهنم امارات دارد نصیحت خود را میکند اگر این جهنم پاک شد شد نشد نشد یعنی جنت شد شد نشد نشد وظیفه اسلامی خود را اجرا کرده باقی را به خداوند ج می سپارد . برادر شاید من هم اشتباه ترجمه کردم باشم ولی لطفاً اشعار شاعران را غلط ترجمه نکن تو به خاطر دلچسب ساختن برنامه هر کار می کنی ولی این کار خوب نیست .از برنامه شما تشکر ولی چند نفر بیسواد را گیر کردی هر چی گفتی خنده و چکچک می کنند .
محترم خفه نه شوین همه عمرتان در غیبت ګشود
تو مسلمان نی کافر هستی
هر خانه وکاشانه ی یک سگی دارد که پشت در خانه غوغو کند....... سگ خانه ما جناب آقای شفیع عیار است وچوچه سگها هم چه زوزه در کامنتها میکشن.....😂😂😂😂😂
افسوس به حال مولانا که انسانی مثل تو در باره او صحبت میکند
آينده موحون ده كمرت بزنه كل منافق لعنت شده گى. قواريته سيل كو بيخى از دنيا گشته 🖕🖕🖕🖕🖕🖕
Abdul Qahar برو بچه خوب است که قواره تو در دنیا مانده
Abdul Qaha کلی کل شفی ده کسی بوبیت درایه😤😂😂😂😂😂😂
Qomandan قومندان موردگاو هـا مادرى توره سر كنه زن شفيع بيناموس ته ديگه اولادى كوسى
Abdul Qahar شفی یک سخت تیریت کونه 😂🤣😂🤣😂🤣😂🤣😂
Qomandan ههههههههههههههه 😂😂😂😂😂😂😂😂😂