زانو ی شیخ‌وشاه بر گلو ی انتخابات در ایران

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 22. 06. 2024
  • زانو ی شیخ‌وشاه بر گلو ی انتخابات در ایران
    دو سده است که ایران با جهان نوین و مناسبات تازه در جهان آشنا شده است؛ و یک‌سده است که ایرانیان ریختی از انتخابات را تجربه می‌کنند؛ اما شوربختانه انگار در این بازه ی زمانی هنوز ایرانیان نتواسته‌اند به انتخابات به عنوان سازوکاری برای گذار از اختلاف‌ها و‌ گوناگونی‌ها ی خود برسند. انتخابات در ایران به مراسمی دگردیسیده است که گاهی به ابراز ارادت به درگاه پیش‌وا به کار می‌رود؛ و‌ گاهی به ابزاری برای ایستاده‌گی در برابر قدرت چیره و ستم‌گر! همانند دشمنی‌ها و دعواها ی حیدری و‌ نعمتی که در تاریخ ایران آشناست، دسته نخست در هر وضعیتی در انتخابات هستند و همانند «امت همیشه در صحنه» به کار امام‌ها ی (شیخ و شاه) اجتماع می‌خورند؛ و دسته ی دوم تنها به قهر و پشت کردن به انتخابات دل‌خوش‌اند، بی‌که حساب و‌ کتابی بر این رفتارها چیره باشد و هوده و توشه‌ای از این مراسم قربانی کردن جای‌گاه و شکوه شهروندی به دست آید؟
    پدیدارشناسی «انتخابات بی‌معنا» در ایران چیست؟ از آسیب‌شناسی آن چه می‌توان آموخت؟ در این انتخابات جاری کجا باید ایستاد و چرا؟ برای تصمیم‌گیری نهادها و جریان‌ها مهم‌تر هستند یا نام‌ها، ادعاها و داوها؟ آیا امکانی برای آزمون و خطا ی ملی در پهنه ی انتخابات در ایران فراهم است؟
    از تاریخ انتخابات در دوران جمهوری اسلامی چه می‌توان آموخت؟
    جمهوری اسلامی به جهت تنگ‌ناها ی گفتمانی، و سیاسی به نظارت استصوابی رسیده است و علی خامنه‌ای به احمد جنتی! یعنی جمهوری اسلامی به نظارت استصوابی رسیده است که بماند و علی خامنه‌ای هم به جنتی رسیده است، که نرود. نظارت استصوابی برآمد مغز سخت و سنگی سنت و محافظه‌کاری سنتی و مذهبی است در برابر فشارها ی وارده برای دگردیسی است؛ و ما را به این‌جا کشانده است. یعنی جامعه بسیار پیش آمده است و دیگر خوش‌بختانه در پوسته ی سختی که در بهمن ۵۷ برای خود ساخته است، نمی‌گنجد. در چنین شرایطی یا جامعه (به جهت فشارها ی گوناگون درونی و بیرونی) پوست‌اندازی می‌کند، و به خودآگاهی جدید تن می‌دهد، یا تسلیم نظارت استصوابی و گردانش (مدیریت) آن می‌شود؛ و دیر یا زود می‌میرد.
    در روی‌کرد نخست جریان‌ها ی نواندیش و پیش‌رو باید راهی به گشودن گره‌ها، بسته‌گی‌ها، سختی‌ها و دش‌واری‌ها بگشایند که فرآیند گذار و پوست‌اندازی را کم‌هزینه و امیدآفرین کند. اگر نماینده‌گان و بردارهایی که به چنین روی‌کردی می‌رسند، نباشند یا در اندازه‌ای نباشند که در برآیند کنش‌ها و‌ واکنش‌ها ی سیاسی کارآمد باشند، آن‌گاه سنت و‌ نماینده‌گان آن دست بالا را خواهند داشت؛ و جامعه به هر سو‌ پرتاب شود، دور است که به دمکراسی و برپایی نظام شهروندی برسد. در این داستان از تاریخ «انتخابات در ایران» پیش و پس از جمهوری اسلامی چه می‌توان آموخت؟ چرا هنوز نظام شهربندی برقرار است؛ و هر روز بدتر از دی‌روز می‌شود؟
    در گفت‌وگویی از مهراد خوانساری که سیاست‌مداری کهنه‌کار و مشروطه‌خواه است، پرسیده‌ام: چه‌گونه می‌توان گلو ی ملت را از زیر زانو ی شیخ‌وشاه بیرون آورد؟
    چه‌گونه مردمان ایران می‌توانند نفس بکشند؟ و روی‌پاها ی خود ب‌ایستند؟ تنگ‌ناها ی انتخابات در ایران از کجا می‌آیند؟
    با مهربانی، هم‌رسانی (سابسکرایب) و بازخوردها ی خود به ژرفا ی این پرسش‌ها و جست‌وجوها بیفزایید.

Komentáře • 1