شیخ صنعان : داستانی از منطق الطیر اثر عطار نیشابوری

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 23. 09. 2023
  • حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز
    / deeppodcastiran
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    :music by
    @incompetech_kmac Kevin MacLeod
    @ScottBuckley
    under Creative Commons Attribution: creativecommons.org/licenses/...
    ______________________________________________________________
    اگر طراح هر کدام از طرح‌های استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
    If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
    deep.podcast.ir@gmail.com
    شیخ صنعان - منطق الطیر - عطار نیشابوری
    شیخ صنعان پیرِ پرهیزکاری بود. پنجاه سال به زیارت حج رفته بود و مقیمِ مکه بود. کلی شاگرد و مرید هم اطرافش بودن و همه شاگردان ارادتِ ویژه‌ای به شیخ صنعان داشتن.
    شیخ چند شبی بود که خوابهای عجیبی میدید. در خواب دیده بود به روم سفر کرده و به یک بتِ بزرگی سجده میکنه. شیخ پریشون شده بود و نمیدونست تعبیر این خواب عجیب و غریب چی میتونه باشه. تصمیم گرفت رهسپارِ روم بشه. با خودش گفته بود حتما پرودگار برای من مقدر کرده که به روم برم و اگر نرم از دستور خدا سرپیچی کردم.
    شیخ داستانِ سفر رو به مریدان میگه، تعدادی از مریدان هم با شیخ همسفر میشن و همه‌گی به سمت روم به راه میافتن. وقتی کاروان به روم رسید، همه‌گی محو آثار فاخر در این امپراتوری شدن، اما چشمان شیخ جذبِ چیزِ دیگه‌ای شده بود. چیزی که مریدان فکرش رو هم نمیکردن. شیخِ پیر، چشمش به یک دختر جوان افتاد که در زیبایی مانند نداشت. همون لحظه دختر هم روش بر گردوند و به شیخ نگاه کرد. شیخ آنچنان آتشی بر دلش افتاد که خودش رو باخت.
    اون روز گذشت و روزهای دیگه هم سپری شد، اما شیخ در آتشِ عشقِ این دختر میسوخت. دختری که کافر بود و به خدا و پیغمبر اعتقادی نداشت.
    مریدان به حالِ زارِ شیخ نگاه میکردن و افسوس میخوردن، از دارو و دوا گرفته تا دعا و پند و اندرز، هیچکدوم بر شیخ کارساز نشد که نشد! شیخ بدجوری عاشقِ این دختر شده بود. شیخ حتی یک ساعت هم نمیتونست بخوابه و شبها تا صبح بیدار میموند و به یک جا زل میزد.
    رفت عقل و رفت صبر و رفت یار
    این چه درد است این چه عشقست این چه کار؟
    مریدان دورش جمع شدن و هر کدوم پند و اندرزی میدادن تا شیخ رو سرِ عق بیارن. اما شیخ با قدرت سخنوری‌ای که داشت جوابِ تک تکِ مریدانش رو میداد.
    شیخ دیگه دلش طاقت نیاورد و به سمت محله دختر به راه افتاد. همونجا روی زمین نشست و با سگ و گربه های محل، همنشین شده بود. دختر چند باری از کنارِ شیخ رد شده بود اما دلیلِ این کار رو نمیدونست. در نهایت دختر به شیخ گفت: «تو زاهد بزرگی هستی، تا به حال دیده نشده مسلمانان به محلِ کافران برن. تو هم دست از اینکار بردار به نزدِ مریدانت برگرد.»
    شیخ در جواب گفت که عاشق دختر شده و تا زمانیکه به مرادِ دلش نرسه از این محل بیرون نمیره.
    دختر با عصبانیت به شیخ جواب داد: « الان وقتِ کَفَنِت رسیده پیرِ مرد خرفت! با این سن و سال حرف از عشق و عاشقی میزنی!»
    شیخ از سرزنش دختر، دلسرد نشد و همچنان پای حرفش ایستاد. دختر چند تا شرط جلوی پای شیخ گذاشت. گفت قبل از هر چیزی باید دست از اسلام بشوری و دین و مذهبت رو بذاری کنار. شیخ مدت کوتاهی فکر کرد و بعد هم قبول کرد و دین و مذهب رو گذاشت کنار. بعد هم از شیخ دعوت کرد که مشروب بخوره و دست از ایمانش برای همیشه بر داره. دختر شیخ رو به یک میکده برد و خودش با دستاش یک جامِ شراب به شیخ تعارف کرد. شیخ که دیگه کنترلش دستِ خودش نبود با اشتیاق جام رو از دستِ دختر گرفت و سر کشید. عشق و شراب چنان شیخ رو مست کرد که هر چه از دین و ایمون میدونست از یاد برد و جز عشق دلبر چیزِ دیگه‌ای در دلش نبود. شیخ گرمِ این عشق شده بود، دستانش رو باز کرد که به دورِ گردن دختر بندازه اما دختر شیخ رو از خودش روند. دختر گفت هنوز زوده که به من دست بزنی. باید با من به بتکده بیای و رسما بت پرست بشی اگر غیر از بخوای، میتونی برگردی پیشِ مریدانت. شیخ که مستِ عشق شده بود قبول کرد و به یک بت بزرگ سجده کرد. دختر از این کرده شیخ خوشحال شد و گفت: حالا یار من هستی و میتونی دستت رو بندازی دور گردنم.
    سایر بت پرستان که دیده بودن چطور یک شیخ بزرگِ مسلمان رو به آیین خودشون درآوردن، از این قضیه خیلی خوشحال شدن و از اونجایی که رابطه خوبی با مسلمان ها نداشتن این حرکت رو یک پیروزی بزرگ میدونستن.
    شیخ همه چیز خودش رو در این دختر جوان میدید. شیخ به دختر گفت: پنجاه سال و دین و ایمونم رو بوسیدم و گذاشتم کنار تا فقط با تو باشم. اما هنوز از من دوری میکنی؟ چه زمانی قراره با هم زیرِ یک سقف زندگی کنیم؟
    دختر به شیخ گفت: ای پیرِ دلداده، زندگی با من خیلی خرج داره و تو هم به نظر فقیر میرسی. اگه میخوای با من ازدواج کنی باید کلی سیم و زر فراهم کنی
    شیخ به دختر گفت: اینهمه برای به دست آوردنت تلاش کردم و از همه چیزم گذشتم، تمامی مریدانم رو از دست دادم اما باز هم داری جلوی پای من سنگ میندازی!
    دختر دلش به حالِ شیخ سوخت و گفت: حالا که سیم و زر نداری یک راهِ ساده جلوی پات میذارم. تو میتونی خوکبانِ من باشی از خوک های من نگهداری کنی. اگه خوب این کار رو انجام دادی، سالِ دیگه همین موقع باهات ازدواج میکنم.
    یکی از مریدان که هنوز به شیخ علاقه داشت، آخرین تلاش های خودش رو کرد. اون به شیخ گفت: هر چه فرمان بدی اطلاعت میکنم، یا با ما بیا و دست از کارها بردار یا من هم مثلِ تو، ترک دین و ایمون میکنم و کنارت میمونم و از خوکها نگهداری میکنم.
    شیخ گفت: به دردِ عشق دچار نشدی که ببینی چطور دارم میسوزم. شما بر گردید به زندگیتون برسید، هر کسی هم سراغ من رو گرفت واقعیت رو بگید. که شیخ عاشق دخترِ کافری شد و دین و ایمونش رو از دست داد.

Komentáře • 109

  • @sohrabkarimi8807
    @sohrabkarimi8807 Před 9 měsíci +20

    درود بر شما از خراسان ( افغانستان بیننده هستم 🇦🇫🇹🇯🇮🇷☀️👑p empire

  • @user-pc3bt3zf9f
    @user-pc3bt3zf9f Před 9 měsíci +4

    پارت اول دوران ساسانیان یادت نره دمت گرم

    • @miladiism
      @miladiism Před 9 měsíci

      دقیقا👏🏽👏🏽

  • @HomanDavodi
    @HomanDavodi Před 2 měsíci

    تشکر.عالی❤❤

  • @bahmangholizadeh
    @bahmangholizadeh Před 9 měsíci +3

    درود بر آرمان عزیز و زحمت‌کشان کانال داستان زیبایی بود سپاس ازشما❤❤❤👍👍👌👌

  • @mahinkhazaeezadeh
    @mahinkhazaeezadeh Před 9 měsíci +2

    سلام و خداقوت آرمان عزیز
    من اصل ماجرای این داستان رو از کتاب منطق الطیر عطار خوندم و بارها درموردش شنیدم بنظرم هر شخصی اگر با ایمان قلبی پای هر اعتقادی که باعث رشد ذهنی و روحیش میشه ایستادگی کنه هیجوقت دچار رسوایی خودش نمیشه حتی در برابر وحدانش ۰
    موفق و درخشان باشید و سپاسگزارم💓💓

  • @ErfanSeyfizadeh1987
    @ErfanSeyfizadeh1987 Před 9 měsíci

    Great

  • @Muhammad.88
    @Muhammad.88 Před 9 měsíci +3

    سلام و درود فراوان به همه و به شوما هم جناب ارمان. ❤❤❤❤
    🤍🇹🇯🤍🇮🇷🤍🇦🇫🤍🇺🇿🤍

  • @zal477
    @zal477 Před 9 měsíci

    Ridi be dastan . Tokhmitaresh kardi .

  • @hamidrezaghazvini5113
    @hamidrezaghazvini5113 Před 9 měsíci

    بسیار بسیار زیبا و جذاب و عااااااالی. ممنون از جناب آرمان حافظی. 🌺🌺🌺🌺👍👍👍👍👍👍❤️❤️💚💚💚🙏🙏🙏🙏

  • @mostafarobatjazi1645
    @mostafarobatjazi1645 Před 9 měsíci +1

    آقا دمتون گرم
    با اختلاف بهترین چنل پادکست یوتوب
    تندرست و سرفراز باشید
    ❤😘🇮🇷💪

  • @maryamghafoorian9597
    @maryamghafoorian9597 Před 9 měsíci

    ممنون آرمان عزیز 🌹 بسیار زیبا و دلنشین 🌹

  • @alih726
    @alih726 Před 8 měsíci

    درود آقای آرمان،کانال فوق العاده ای دارید.ممنون بابت استفاده از کتاب های عطار🙏🌹♥️

  • @mohammadhosienhajinoroozi5846

    ممنون از وقتی که گذاشتید❤

  • @Eghbal54
    @Eghbal54 Před 9 měsíci

    🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌺درود به به شما 🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌺 سپاسگزار از تلاشتان 🌷🌻🌷🌻🌷🌻

  • @omidomid3357
    @omidomid3357 Před 9 měsíci

    فوق العاده بود ، سپاس

  • @noelsalimkhan6351
    @noelsalimkhan6351 Před 9 měsíci

    خیلی خیلی عالی بسیار زیبا و خوش سخن بود🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉

  • @AmirMohammadi-ed5ph
    @AmirMohammadi-ed5ph Před 9 měsíci

    فوق‌العاده است

  • @ras.raso42
    @ras.raso42 Před 9 měsíci

    بینهایت زیبا بود ممنون ❤

  • @majid6055
    @majid6055 Před 9 měsíci

    ممنون سلطان💙💙💙💙

  • @sharzadkiani4155
    @sharzadkiani4155 Před 9 měsíci

    واقعًا زيبا داستان ميگيد آرمان عزيز خيلي دوست دارم داستانهاي شما رو سپاسگزارم

  • @MohammadrezaMehrani4895-st5oe

    دلمون برای صدات تنگ شده بود عمو آرمان🎉❤🎉

  • @SHahab2B
    @SHahab2B Před 9 měsíci

    Was awesome

  • @gholamrezamajed8922
    @gholamrezamajed8922 Před 9 měsíci

    دمتون گرم و خسته نباشید

  • @hassankhorasani7273
    @hassankhorasani7273 Před 6 měsíci

    درود و سپاس

  • @yoosefnoursafa6056
    @yoosefnoursafa6056 Před 9 měsíci +2

    سلام آرمان عزیز دختر تو این داستان مسیحی بود که در قدیم به این قوم میگفتن ترسا یعنی خدا ترس در ضمن دختر چهارتا شرط میزاره برای شیخ که شما نگفتی اما خیلی ممنونم که از عطار نیشابوری داستان گفتی سپاسگزارم بازم این دست داستانها از عرفای بزرگ ایران بزارید ممنون

  • @alisadeghi8818
    @alisadeghi8818 Před 9 měsíci

    چنل عالی و پر محتوا ♥️

  • @samantm6749
    @samantm6749 Před 8 měsíci

    ممنونم❤️

  • @afg.swe.a.m4723
    @afg.swe.a.m4723 Před 6 měsíci

    ❤❤❤دوستدار شما ❤❤❤

  • @alitaherian369
    @alitaherian369 Před 9 měsíci

    Thanks!

  • @dadarcanon7825
    @dadarcanon7825 Před 9 měsíci

    درود بر شما❤❤❤

  • @soheyla7299
    @soheyla7299 Před 3 měsíci

    ❤❤❤❤❤

  • @FANATIC.IRANIAN.
    @FANATIC.IRANIAN. Před 9 měsíci

    به عضو جدید کانال(بامداد عالی محمودی)تبریک میگم
    بهترین کانال رو انتخاب کردی مرد

  • @FaribaIzadpajooh-yy2tb
    @FaribaIzadpajooh-yy2tb Před 6 měsíci

    ممنون از کانال خوبتون لطفا از داستان‌های مثنوی معنوی هم بگذارید. با تشکر

  • @smm1193
    @smm1193 Před 9 měsíci

    Mrc..ok

  • @MatinTaghvaei
    @MatinTaghvaei Před 9 měsíci

    عالی

  • @elhammdh4608
    @elhammdh4608 Před 2 měsíci

    🌺🌺🌺🌺🌺

  • @sanazroosta3012
    @sanazroosta3012 Před 8 měsíci

    🙏🙏🙏🙏🌷🌷🌷🌷

  • @user-tt7fx9bi9q
    @user-tt7fx9bi9q Před 9 měsíci

    عمو عشقی

  • @awa6391
    @awa6391 Před 9 měsíci

    شما مایه امیدواری ما هستید

  • @abdolalighalavand240
    @abdolalighalavand240 Před 9 měsíci

    ❤🙏

  • @HomanDavodi
    @HomanDavodi Před 2 měsíci

    اگه میشه تاریخ معاصر و بسازید.لطفا.

  • @yaserrigi7337
    @yaserrigi7337 Před 9 měsíci

    ❤❤

  • @alireza-ax2410
    @alireza-ax2410 Před 9 měsíci

    درود بر شما
    لطفاً در مورد داستان های مثنوی ومعنوی رو هم پارتی بزار

  • @amirmahmood1395
    @amirmahmood1395 Před 9 měsíci

    🙏🙏🙏

  • @ZameneAhooo
    @ZameneAhooo Před 9 měsíci

    آرمان عزیز ❤️

  • @baranshno4931
    @baranshno4931 Před 9 měsíci

    ❤❤❤❤

  • @lonepoet6785
    @lonepoet6785 Před 6 měsíci

    در باب شهوت مولانا میفرماید: صد هزاران نام خوش را کرد ننگ ، صد هزاران زیرکان را کرد دنگ

  • @alimadadi7220
    @alimadadi7220 Před 9 měsíci

    👍

  • @user-el8mb1di1j
    @user-el8mb1di1j Před 9 měsíci

    قصه زیبایی بود دمی آرامش گرفتم سپاس بسیار ازشما آرمان جان❤😊

  • @amirhasan3047
    @amirhasan3047 Před 9 měsíci

    خدا خیرتون بده 🙏
    ایشالله پولدارشین 🤑

  • @zagrosghobadi7236
    @zagrosghobadi7236 Před 9 měsíci

    🙏🙏🙏🙏💞💞💞💞💞

  • @htalavari96
    @htalavari96 Před 9 měsíci

    سلام از دوران ساسانیان بذارید ممنون

  • @dr.ahmadaliamirirad1000
    @dr.ahmadaliamirirad1000 Před 9 měsíci

    شیخ هیچ باوری نداشت نه خدا نه عشق دخترزمینی نه پاران

  • @nurullahsarl8659
    @nurullahsarl8659 Před 9 měsíci

    سلام بر شما از افغانستان هستم اگر لطف کنید یک ویدئو از ایلومناتی درست کنید خیلی خوشحال میشم ناگفته نباید گذاشت که همه ویدئو هایت را نگاه میکنم خیلی هم عالی است

  • @atoosa0098
    @atoosa0098 Před 9 měsíci

    درود، لطفا رمان های ادبیات روس هم تعریف کنید ، با تشکر از شما

  • @user-bk4ux2qk5j
    @user-bk4ux2qk5j Před 9 měsíci

    سلام وقتتون بخیر کانال تلگرام هم دارید؟

  • @saeedkeyzero4720
    @saeedkeyzero4720 Před 9 měsíci +1

    این است قدرت هورمون تستسترون

  • @javadazarian5452
    @javadazarian5452 Před 9 měsíci +1

    داستان خیلی طولانیتر از اینی بود که گفتین و مقداری متفاوتتر
    و به اصل جریان نپرداختین

  • @m.a.2414
    @m.a.2414 Před 9 měsíci

    سلام و درود و تشکر فراوان. من تشنه داستان مرغان منطق الطیر برای نو جوانان و جوانان مخصوصا اونایی که در خارج زندگی میکنند بودم . بلاخره دیدم یک خانم(فکر کنم) به انگلیسی چاپ کرده. ایکاش شما بفارسی و با زبان جوانانی که میخوان راه بیفتند این داستان رو هر چه ممکنه ساده تر و قابل فهم برای آنها انجام بدید. خدا یار و نگهدارتون.

  • @abololo..lololo
    @abololo..lololo Před 9 měsíci

    بسیار عالی👏شیخ ساده نبود بنظرم میدونست خودش بگیره از دختر اون دختر هستش که ظرر می‌کنه.ولی چه کنه باید تجربه میکرد که بعضیا از ریشه خراب هستن و درست نمیشن

  • @stoman1
    @stoman1 Před 9 měsíci

    سلامونه او نیکی هیلی قدرمن ارمان صاحب پښتون یار ستاسو په زړه پوري ويديو ګانی وينم مننه په زړه پور❤

  • @pourya240
    @pourya240 Před 9 měsíci

    لطفا تاریخ ساسانیان رو روایت کنید

  • @alirosta8380
    @alirosta8380 Před 9 měsíci

    شیخ دعا نویس قهاری بوده...

  • @kansari2001
    @kansari2001 Před 9 měsíci

    سلام میشود بگویید این شعر از کیست.

  • @behzadparsa
    @behzadparsa Před 9 měsíci

    💚🤍♥️

  • @mahdibakhshi5876
    @mahdibakhshi5876 Před 9 měsíci

    سلام
    ممنون از شما
    ببخشید این داستان ها واقعی هستند یا خیر؟

    • @mohsenghorbani7976
      @mohsenghorbani7976 Před 9 měsíci

      مرحبا ای هدهد هادی شده
      درحقیقت پیک هر وادی شده
      ارمان شما که زحمتی کشیدید از منطق الطیر قصه ای گفتی از داستان پرندگان که همگی جمع شدند تا به عنقا یا سیمرغ که درکوه قاف زندگی میکرد برامون قصه هاش بازگو کنی داستاناش جذابه مثل عذر بط که دلداده اب بود وهدهد سرش داد کشیدویا کبک که عذر سخره وستیغ کوه اورد گفت من دلداده سنگای رنگارنگم یا تیهو که عذر وعندلیب وکوف وتذرو ..........که هرکودوم بهانه تراشی مبکردن که از مال دنیا نمیتونیم دل بکنیم درطلب عنقا بیایم که هدهد همون مصداق سلیمان نبی هست همه شون رو جمع کرد واز هفت شهر عشق گذروند وهمه شون رو به عالم بقا بالله رسوند همین داستان عشق صنعان به دختر ترسا از مضامین وادی عشق هست که عطار میگه خود قلم اندر نوشتن میشتافت
      چون به عشق امد زهیبت برشتافت وداستان قبلش داستان شمع وپروانگان هست که میگه یک شبی پروانگان جمع امدند درمضیفی طالب شمع امدند
      جمگلی گفتندباید یکی
      کوخبرارد مطلوب اندکی
      پروانه اول رفت وگفت شمع نورانی وزیباست
      مرشدشون گفت نه تو خبردارنیستی
      پزوانه دوم رفت گفت شمع هم گرمه وهم نورانی
      مرشدشون گفت تو هم مثل قبلی بی خبری
      سومی شد مست مست
      پایکوبان برسراتش نشست
      چون خودش رو سوزوند مرشدشون گفت عاشق واقعی اینه که خودش سرتاپا محو معشوق کرد
      خلاصه ارمان جان اگر کامنت من خوندی از اول داستان پرندگان که کبک نماد حضرت موسی هست تیهو نماد یونس
      شیخ عطار زیبا داستان سرایی کرده

  • @sculpturetherapy
    @sculpturetherapy Před 9 měsíci

    قصه بی خودی از عطار بزرگ.جز شرم برای اهل عرفان هیچ نداشت

  • @mana-gni.
    @mana-gni. Před 9 měsíci

    عجب شرایطی گذاشته دختر😂😂😂😂

  • @saba325
    @saba325 Před 7 měsíci

    درود ،چرا می گید کافر؟!!!اون دختر ترسا یعنی مسیحی بود ،.این مطلب رو در ابتدای کتاب عطار هم ذکر کرده،لطفا دقت کنید

  • @oktaybnmbgaimloktaybnmb347
    @oktaybnmbgaimloktaybnmb347 Před 9 měsíci

    مرسی از زحماتتون ولی این داستان رو جوری بی روح تعریف کردید که در شأن عطار نبود.

  • @Kurde98Deu
    @Kurde98Deu Před 9 měsíci

    پس داستان این شیخان هوس ران قدیمیه

  • @mosike6670
    @mosike6670 Před 9 měsíci

    روخوانی خوبی بود از کتاب...هر کسی نیباید داستان های عطار رو حتی رو خوانی بکنه چون اونم بلدی میخواد ....نکن اقا نکن داستان های عطار رو خراب نکن و حال مارو بد نکن این داستان ها برای اهلش هست و فهمش بهتره سطحی رد نشیم...

  • @reihanehrezazade5163
    @reihanehrezazade5163 Před 5 měsíci

    یعنی واقعا این پیج نبود من کلاسامو نمیدونم چجوری باید پاس میکردم😂مرسی واقعا

  • @zahrarezaei5613
    @zahrarezaei5613 Před 9 měsíci

    اقای حافظی ازشما بعید بود واقعا گویا این داستانُ کاملا تحریف کردید😕

  • @9oorbjj907
    @9oorbjj907 Před 9 měsíci

    😂😂😂😂😂😂😂

  • @imiran313
    @imiran313 Před 4 měsíci

    مطمئنا همچین چیزی واقعیت نداره اگر شیخ جوان بود شاید باور میکردم

  • @emrantahri9627
    @emrantahri9627 Před 9 měsíci +1

    اگر اول داستان که خواب نما شدن شیخ رو تعریف می‌کنه و آخر داستان که دخترک از عشق شیخ آواره شده و اسلام آورده را فاکتور بگیریم این داستان حقیقت آشکار آخوند مفتی شیخ و صوفی رو بیان می‌کنه که اینان چگونه با آلت خود تصمیم میگیرند چه برای پایبند بودن به اسلام و چه برای خروج از اسلام،و فقط کافیه احادیث و احکام شرعی هنگام نیاز اینان ناتوان باشند در رفع نیاز این قوم سریع کافر شده تا با قوانین جدید رفع نیاز کنند،و البته از اونجایی که عطار نیز شیخ و صوفی بود با همان زیرکی موزیانه آخوندی تمام شهوترانی های شیخ را خواست خدا دانسته و کلی ثواب نیز نثار شیخ کرده که توانسته دوخترک را مسلمان کند،خالاصه شیخ و آخوند مجاز هستند هر کثافتکاری و تجاوز به هرکسی بکند

  • @mt870
    @mt870 Před 9 měsíci

    لطفا خرافه پراکنی نکنید😖

  • @ealgarahmadi7814
    @ealgarahmadi7814 Před 9 měsíci

    درود و خسته نباشید بر آقای آرمان حافظی و دوستان و زحمتکشان کانال.
    دو مورد هست که در این خلاصه رعایت نکردید. هرچند که خلاصه باشه، نباید حذف و یا تغییرش میداین.
    اول اینکه در حکایت شیخ صنعان و دختر ترسا ، "ترسا" به معنی "مسیحی، نصارا، نصرانی، یهودی" هست. و متضاد آن میشود "ملحد و کافر". شما چرا از متضاد این واژه استفاده کردید؟؟؟
    دوم اینکه دختر ترسا اینجوری که شما خلاصه کردید به شیخ نمیگه که "دین و ایمانت رو بگذار کنار".... چون میخواسته شیخ رو اذیت کنه، اینطور به شیخ میگه "اگه راستی در این کار ایستاده ای و مرا میخواهی نخست باید دست از اسلام بشویی تا همرنگ یار خویش بشوی. و بعد او را به قبول چهار چیز دعوت میکند. ازش میخواد که پیش بت سجده کند و قرآن را بسوزاند و خمر بخورد و چشم از ایمان بربندد."
    ...
    کاش اینو درست مثل خود عطار بیان میکردید.
    .

  • @mostafasherafat3593
    @mostafasherafat3593 Před 9 měsíci +1

    نتیجه اخلاقی این داستان بی سر و ته چی بود اینکه همه باید مسلمون بشیم؟

  • @user-yq4fv9ht3x
    @user-yq4fv9ht3x Před 9 měsíci

    دختره بد شانس بود

  • @habibheravi
    @habibheravi Před 9 měsíci

    آرمان عزیز لطفا تاریخ بخون برایمان. خیلی تو اونکار قوی هستی. رمان خوندن رها کن. در ضمن داستان شیخ صنعان یک داستان خیالی در جهت ارتقای دینی مسلمانان و از سری داستانهای دیزنی هست. فکر کنم شما با خوندن این داستانها کیفیت کانالتون رو کم میکنید. نظر شخصی بود .با احترام.

  • @rezapoker5520
    @rezapoker5520 Před 9 měsíci

    داداش عطار حرامه خواندنش برای کسانی که اجازه نداشته باشن...تازه بدون اجازه اومدی داستان رو تعریف و تحریف کردی

    • @nahidsajjadian5349
      @nahidsajjadian5349 Před 9 měsíci

      چرا حرامه؟

    • @rezapoker5520
      @rezapoker5520 Před 9 měsíci +1

      @@nahidsajjadian5349 حرامه چون شعرها و داستان های جناب عطار هزار لایه عرفانی داره و هر بی سرپایی مثل من که هیچ چیز از عرفان سرم نمیشه نباید بخونم چون سمه مثل دارویی که در اصل درمانه ولی سرخود و نا اگاه استفاده کنی مثل سم میمونه و دوچار مسمومیت دارویی میشیم.مثل این دوستمون که کلا داستان شیخ صنعان رو در حد داستان های بچگانه اورده پایین

  • @yazdanmohamady6522
    @yazdanmohamady6522 Před 2 měsíci

    هیچی از داستان نفهمیدی

  • @aliamini6180
    @aliamini6180 Před 9 měsíci

    چرا بدون نقد متفکرانه به ترویج بلاهت و خرافات دینی کمک میکنی ؟

  • @mohsenm2775
    @mohsenm2775 Před 9 měsíci

    سلآم خدمت شما.چرا با یه دست میخواین چند هندونه برداری.شما یه کار کامل کنید بعدا برین سراغ یکی دیگه الان یه سال دور شاهنامه فردوسی هستین .اول اونو تموم کنید.

  • @user-jb6nk2tr4b
    @user-jb6nk2tr4b Před 9 měsíci

    روم اون زمان مسیحی بود نه بت پرست

  • @davidg8807
    @davidg8807 Před 9 měsíci

    مگه رومیها مسیحی نبودند؟ فکر نمیکردم عطار نیشابوری اینقدر سخیف باشه

  • @S0r0ush
    @S0r0ush Před 9 měsíci

    Great

  • @Mahshr89
    @Mahshr89 Před 9 měsíci

    عالی