یک ملت، یک ضربان، قسمت پانزدهم - بازی با استرالیا

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 9. 05. 2024
  • Sport

Komentáře • 9

  • @azitahashtgerdi1359
    @azitahashtgerdi1359 Před 7 dny

    تک تک کسانی که باعث این پیروزی ها و افتخار ها برای ما وکشورمون شدن عزیز دل هستن و تا ابد دوست شون داریم🌹♥♥

  • @hojat.shirazi5012
    @hojat.shirazi5012 Před 8 dny

    هیچوقت اون روز رو یادم نمیره تلویزیون رو بعد دو گل خاموش کردم ولی بعدش معجزه شد این اسم اون روزه روز معجزه.🎉

  • @user-mu2zb7ur3s
    @user-mu2zb7ur3s Před 7 dny

    یادش بخیر زود گذشت 😅😅😅❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤یه نسل طلایی ۱۹۹۸

  • @padeshahlran1356
    @padeshahlran1356 Před 8 dny

    فقط فقط جا علی کریمی خالی بود❤❤❤

  • @drshojaei4990
    @drshojaei4990 Před měsícem +1

    معجزه ….بدون شرح

  • @amiralighaffari.official
    @amiralighaffari.official Před měsícem +1

    پاینده و زنده باد همه جا و همیشه ایران

  • @mehdineshani7637
    @mehdineshani7637 Před měsícem +1

    یادش بخیر من زمان بازی تو استرالیا سرباز بودم و دفتر دار فرماندهی لشکر ده سید الشهدا بازی رو با فرمانده لشکر سردار ناصح جانشین سردار سلیم ابادی معاون هماهنگ کننده سردار سپهر و معاونت نیرو سردار درگاهی نگاه میکردم بهد تموم شدن بازی که از بیرون پادگان سر صدا می امد که بزن برقص میکردن سردار ناصح خندید گفت برای چی نمیری چون همه سربازها رفته بودن من تنها بودم تو فرماندهی و باید من همه جارو باید میبستم قفل میکردم بعد رفتن فرماندها گفتم حاجی من باید ببندم گفت تو برو خودم میبندم گفتم فردا سرهنگ ملک نیا دفتر دار فرمانده لشکر بفهمه پدرم درمیاره گفت بهت میگم برو خلاصه رفتم خونه مون نازی اباد بود از میدون حر باید میرفتم راهن بعد نازی اباد ولی انقدر شلوغ بود که ماشین نمیتونست حرکت کنه خلاصه یک نفر موتوری من دید گفت کجا میرم گفتم نازی اباد گفت بپر بچه محلیم من م میرم نازی اباد اون زمان پیک موتوری نبود شانس اوردم خلاصه رسیدم دیدم محلمون قیامت شده بعد کلی بزن بدقص شب رفتیم چهارصد دستگاه جلوی خونه پدری حمید استیلی تا ۴ صبح اونجا کلی بزن برقص کردیم روزی هم که تیم ملی امد ایران دوباره دمه خونه حمید استیلی کلی بزن برقص کردیم تا حمید خان بیاد هیچ وقت یادم نمیره پشت وانت بود برای مردم دست تکون میداد وقتی داشت پیاده میشد که وارد اپارتمان بشه انقدر ملت ریختن ماچ ش کنن لباس ش بنده خدا پاره شد یادش بخیر دیگه ایران همچین روزی که کل مردم این مدلی خوشحالی کنن تکرار نشد