شعرخوانی حسین منزوی / پله ها در پیش رویم یک به یک دیوار شد
Vložit
- čas přidán 8. 09. 2024
- پله ها در پيش رويم ، يک به يک ديوار شد
زير هر سقفی که رفتم ، بر سرم آوار شد
خرق عادت کردم اما بر عليه خويشتن
تا به گرد گردنم پيچد ، عصايم مار شد
اژدهای خفتهای بود ، آن زمين استوار
زير پايم ناگه از خواب قرون ، بيدار شد
مرغ دستآموز خوشخوان کرکسی شد لاشهخوار
و آن غزال خانگی برگشت و گرگی هار شد
گل فراموشی و هر گلبانگ ، خاموشی گرفت
بس که در گلشن ، شبيخون خزان ، تکرار شد
تا بياويزند از اينان ، آرزوهای مرا
جا به جا در باغ ويران هر درختی دار شد
زندگی با تو چه کرد ، ای عاشق شاعر ! مگر
کان دل پر آرزو ، از آرزو ، بيزار شد
بسته خواهد ماند اين در ، همچنان تا جاودان
گرچه بر وی کوبههای مشت مان رگبار شد
زهره ی سقراط با ما نيست روياروی مرگ
ورنه جام روزگار ، از شوکران سرشار شد
حسین منزوی
به به🎉
یادش گرامی
این بزرگواران تا زمانی که زنده هستند کسی از وجودشان اطلاعی نداره. بعد از مرگ نامشان در صدر اخبار قرار میگیرد میریم آثارشان را مطالعه میکنیم تازه میفهمیم چه گوهری از دست رفته ولی دیگه دیر شده.
👍👍👍🙏🙏🙏🙏👌👌👌
صداش تا جاودان، در سکوت
میمونه