عوامل ماندگاری نعمت ها و سلب نعمت ها | شرح نامه ۶۹ نهج البلاغه | سخنرانی حجت الاسلام دکتر رفیعی

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 18. 08. 2019

Komentáře • 6

  • @user-pf4tw3sd5z
    @user-pf4tw3sd5z Před 10 měsíci

    خداوند عمر طولانی همراه با سلامتی نصیب ات بگرداند انشاءالله التماس دعا دارم حاجی آغا

  • @adventurequest125
    @adventurequest125 Před 4 lety

    خوداوند بهترین امر در اینجا و در دیگر دنیا بدهد ❤️

  • @asadhaidar8205
    @asadhaidar8205 Před 3 lety

    خدا خیرتان بته آغای رفیعی

  • @kareemabidi3305
    @kareemabidi3305 Před 4 lety +1

    زنده باد آغای دکتر رفیع عزیز 👌🏻👌🏻👌🏻✅🙏🏻

  • @tamanaashori4824
    @tamanaashori4824 Před 4 lety

    خداوند به عظمت جلال اش شما را حفظ کند اقای رفیعی 🤲🤲🤲

  • @jesusnazareth9582
    @jesusnazareth9582 Před rokem

    جلال بر نام عیسی مسیح، پسر خداوند زنده حقیقی.
    من یک پزشک مسلمان زاده هستم که ۶ سال پیش عیسی مسیح رو در آزمایشگاه ژنتیک، زمانیکه مشغول کار بر روی سلولهای بنیادی برای پروژه تحقیقاتی سرطان پستان بودم، ملاقات کردم.
    آمین که شهادت ایمانی من، باعث برکت و نجات ، حتی یکنفر، شود.
    شهادت ایمانی من و دست خداوند در زندگی من:
    من در یک خانواده مسلمان متولد شدم و مادرم کسی بود که اصول اولیه اسلام، مانند نماز، روزه، غسل،... را به من آموخت.
    من که از دوران کودکی، علاقه زیادی به خداوند داشتم، به طور مرتب، اصول مذهبی مانند نماز خواندن، روزه،... رو انجام میدادم به گمان اینکه این کارها من رو به خدا نزدیکتر میکنند، حتی تا جای پیش رفتم که در سن ۹ سالگی ساعت کوک میکردم که هر شب نماز شب بخونم.
    اما همیشه این سوال در ذهن من بود که چرا خداوندی
    که من رو خلق کرده، باید به زبان غیر مادری و عربی باهاش حرف بزنم و مگر نه اینکه او خالق هستی ست و علمش احاطه به همه چیز دارد، پس چرا این خدا نباید فارسی متوجه شود و فقط باید به زبان عربی پرستش شود.
    و هر گاه از مادرم ویا معلمین دینی میپرسیدم، میگفتند در مورد خداوند پرسش نشود و فقط اطاعت کنیم.
    به هر حال دوران کودکی من با این باور سپری شد تا اینکه من ۱۸ ساله شدم و بدلیل درسهای خوبی که داشتم در رشته پزشکی در یکی از معتبرترین دانشگاههای ایران پذیرفته شدم .
    یادم میاید در اولین ترم که آناتومی انسانی رو با ما شروع کردند، و من جسد بیجان آدمی را در کلاسهای تشریح میدیدم همیشه این سوال در ذهن من بود که در انسانِ زنده چه عنصری وجود دارد که پس از ترک آن از بدن، این جسم تبدیل به یک کالبد خاکی میشود؟ و یا اینکه این بدن انسان که به این دقت طراحی شده به طوریکه هر عصب، شریان، ورید، عضله ها،... در جای بسیار دقیق تعبیه شده باشند. ٱیا ممکن است این بدن، بدونِ طراحِ بسیار هوشمند بوجود آمده باشد؟
    و هزاران هزار سوال دیگر که هیچ جوابی برای آنها نداشتم و هر چه بیشتر امور مذهبی مانند خواندن نماز و قرآن رو بیشتر انجام میدادم، این خلا ٕ در من بیشتر میشد .
    سالهاگذشت و علم من در مورد آناتومی و فیزیولوژی انسان بیشتر میشد و من همچنان به خواندن قرآن ادامه میدادم، به امید اینکه یک روز خداوندی رو که با شدت و همت پرستش میکردم ، جوابی برای سولهایم بدهد.
    به هر حال من تصمیم گرفتم که به کانادا مهاجرت کنم تا در ژنتیکِ سلولی مولکولی تخصص بگیرم. بدلیل اینکه نمرات بالایی داشتم، موفق شدم از چهار دانشگاه بسیار معتبر در کانادا پذیرش بگیرم که در نهایتا شهر تورنتو را برای تحصیل و زندگی انتخاب کردم و در رشته ژنومیک بیوانفورماتیک در زمینه سرطان پستان، مشغول به تحصیل و تحقیق شدم.
    این رشته به قدری جالب بود که موقتا توانست اون خلإ درونی من رو پوشش دهد و من رو قانع کند، اما سال دوم تخصص بودم که مشغول استخراج DNA دی ان آ، یا ماده ژنتیکی، از سلولهای بنیادی سرطانی بودم که این سوال در ذهنم آمد که اینهمه جهشهای ژنتیکی از کجا آمده اند که منجر به سرطان و نهایتا مرگ سلولی میشوند.
    در علم ژنتیک، ما واژه ا داریم به اسم کلمه که الفبای زندگی یا ژنتیک ما رو میسازد و از چهار حرف A, C, T, G تشکیل شده است.
    درست مانند حروف الفبا که کلمه و جمله میسازند تا یک مفهوم رو منتقل کنند، الفبای ژنتیک ما هم از کلمات سه حرفی تشکیل شده است که این کلمات معانی بسیار دقیقی رو در زمان و مکان خاص به هسته سلول منتقل میکنند تا واکنشهایِ بیولوژیک، درست به موقع انجام شوند.
    اگر به هر دلیلی این کلمات اشتباه شوند یا اصطلاحا جهش یابند، معانی غلط به هسته سلول مخابره شده و منجر به بیماریهای مختلف مانند، دیابت، سرطان، فشار خون، پیری و نهایت مرگ سلولی میشوند.
    به عنوان یک پژوهشگر، همیشه این سوال در ذهن من بود که چرا کلمات اشتباه میشوند؟؟ و اینکه کلمه درست چیست؟؟
    کلمه درست چیست؟؟
    روزی که عیسی مسیح رو ملاقات کردم، طبق معمول در آزمایشگاه مشغول کار بودم، اما ذهنم درگیر این سوال بود که کلمه درست چیست؟ کلمه درست چیست؟
    و با تمام وجود از خدا پرسیدم، خداوندا اگر هستی خودت اون کلمهِ درست رو نشونم بده.
    به محض اینکه این جمله از دهنم بیرون آمد، کل آزمایشگاه پر شد از حضور یک نفر که پر از عشق و آرامش بود، به حدی که بدن فیزیکی من قادر به دریافت و پذیرش اونهمه عشق و محبت را نداشت و من از شدت حضور اون شخص زانوهام خم شد و روی زمین آزمایشگاه افتادم و در همون لحظه با تمام وجودم حس کردم اون تاریکی که سالها بر دوش من بود از بین رفت و من مانند یک بچه تازه متولد شده احساس سبکی و آرامش میکردم.
    وقتی از اون شخص پرسیدم تو که هست، گفت من "کلمه، حیات و نجات هستم. هیچ کس نزد پدر نرود جز از طریق من"
    جالب اینکه من تا به اون روز اصلا انجیل رو نخونده بودم، چون اصلا وقتی برای خوندنش نداشتم، و این جملات رو در تمام وجود و قلبم شنیدم.
    قصه کوتاه کنم که ۶ ماه بعد غسل تعمید گرفتم و خداوند رو در نام عیسی مسیح زنده شناختم.
    انجیل یوحنا باب یکم آیه یک میفرماید: در ابتدا کلمه بود و کلمه با خدا بود و کلمه لباس پوشید و به میان ما آمد.
    این آیه یک شاهکار ژنتیکی میباشد و اشاره به شخص عیسی مسیح دارد.
    جلال بر نام پر فیض مسیح که جواب تمامی سوالات علمی من رو که هیچ دانشگاه و استادی نتونست بده، داد و من رو از اون تاریکی و خلإ که داشتم نجات داد.
    دوستان دقت کنید که عیسی مسیح ، طبیب بی نظیر
    بود و اگر کلام رو بخونید میبینید که چگونه بیماریهایی مانند اوتیسم رو شفا میداده.
    جلال بر نام مسیح.
    🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏✟✟✟✟✟✟✟✟✟✟✟✟✟✟✟✟✟✟✟✟
    جلال بر نام عیسی مسیح، پسر خداوند زنده حقیقی.