کتاب صوتی دوقلوهای عجیب اثر مارک توآین

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 14. 10. 2020
  • به منظور اطلاع از اضافه شدن کتابهای جدید، در کانال ما عضو شوید:
    bit.ly/32WNB6G
    برادران دوقلویی که دو سر روی یک بدن، چهار دست و دو پا داشتند، به روستایی وارد شدند. آنها در خانه «عمه پاتسی» اتاقی اجاره کردند. اهالی روستا که خبر ورود این موجودات عجیب‌الخلقه را شنیدند، برای دیدن آنها به خانه او آمدند.
    «آنژلو» و «لوژی» دوقلوهای عجیب‌الخلقه، به دعوت قاضی شهر در جلسه‌ای به نام «انجمن روشنفکران» شرکت کردند و ناگهان دراثر برخوردی ناخودآگاه و بی‌اهمیت که دوقلوها آن را فراموش کرده بودند، یکی از شرکت‌کنندگان به آنها تنه‌ای زد و آنها هم لگدی به او زدند. این کار که خیلی بی سروصدا انجام گرفت، فردای آن روز به مسئله‌ای بزرگ تبدیل شد؛ به طوری که آن مرد به کمک یک وکیل شکایتی به دادگاه شهر فرستاد، مبنی‌بر این که دوقلوها او را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند. دوقلوها هم به ناچار از یکی از اعضای انجمن روشنفکران به نام «ویلسون» خواستند که دفاع از آنها را در دادگاه به عهده بگیرد.
    ***
    گفتنی است این کتاب با ترجمه «احمد قاضی»، در انتشارات «علمی و فرهنگی» به چاپ رسیده است.
    * «سمیوئل لنگهورن کلمنز» (زادهٔ ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ - درگذشتهٔ ۲۱ آوریل ۱۹۱۰) که بیشتر با نام هنری‌اش «مارک تواین» شناخته می‌شود، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی بود. پدرش قاضی، تاجری کوچک و اصالتاً اهل «ویرجینیا» بود که در «کنتاکی» درس حقوق خوانده و در همان‌جا ازدواج کرده‌ بود.
    در ۱۲ سالگی پدرش فوت کرد و «سمیوئل» مجبور شد در چاپخانه‌های محلی پادویی کند و بعد در روزنامه‌ای که برادرش دایر کرده ‌بود، ابتدا حروفچین و سپس چاپچی شد. صفحاتی از روزنامه به مقاله‌های طنزآمیز اختصاص داشت که سمیوئل آن‌ها را می‌نوشت.
    در ۱۸ سالگی به «سنت لوئیس» و سپس «نیویورک» رفت. مدت کوتاهی در چاپخانه‌های کوچک کار کرد و نیز به شهرهای گوناگون می‌رفت و حروفچینی می‌کرد. در ۱۸۵۹ مجوز ناخدایی کشتی گرفت و در این حین با امضاهای متعدد برای مجله‌ها مقاله‌های طنز می‌نوشت.
    او با «اولیوه لنگدن»، دختر یکی از صاحبان صنایع ثروتمند نیویورک، ازدواج کرد. در سال‌های بین ۱۸۷۵ و ۱۸۹۴ شادترین و ثروتمندترین نویسنده بود و بهترین کتاب‌هایش را در این مدت نوشت، اما در نیمه دهه ۱۸۹۰ اندوه و تلخ‌کامی روزافزونی نصیبش شد. خانم کلمنز که سال‌ها بیمار بود، از دنیا رفت و کوچک‌ترین دخترش ناگهان در شب کریسمس فوت کرد.
    ۱۵ سال آخر عمرش را با نوشتن کتاب‌های جدّی و چند کتاب طنز گذراند.
    کلمنز نام «مارک تواین» را از ناخدای یک کشتی که با این نام در مجله‌ها می‌نوشت، به‌ عنوان ادای دِین گرفت و در همه‌ی کارهای طنزش از این اسم استفاده کرد.
    برادران دوقلو و عجیب‌الخلقه قصه به سبب وضعیت فیزیکی خود، ناچارند همیشه با هم باشند و با تضادی که دارند بدنی یگانه را اداره کنند. «مارک تواین» نویسنده کتاب «دوقلوهای عجیب» با چیره دستی تمام، آن چنان به شرح احوال آنها پرداخته است که خواننده با شوق زیاد داستان را دنبال می‌کند. ما نیز لذت شنیدن این قصه را برای شما شنیدنی‌تر کرده‌ایم.
    General Info about this video:
    Narrator: Behrooz Razavi
    Microphone: Shure SM7B
    راوی« بهروز رضوی
    #Ketabkhan#کتاب صوتی#کتاب گویا#کتاب خوان
  • Jak na to + styl

Komentáře • 41

  • @semrok416
    @semrok416 Před 3 měsíci +1

    Very nice 🎉🎉🎉🎉🎉❤❤❤❤❤

  • @MahsaAghasi.
    @MahsaAghasi. Před 2 měsíci

    پاینده باشید جناب ❤❤❤

  • @samiehebrahimi8511
    @samiehebrahimi8511 Před 4 měsíci

    بسیار عالی❤❤❤

  • @mehdihosseini8824
    @mehdihosseini8824 Před 2 měsíci

    عالی عالی❤

  • @nahidzarkhoshk6940
    @nahidzarkhoshk6940 Před rokem

    سپاس❤

  • @bakhtiarfeizizadeh1061

    ممنون خیلی داستان جذاب و متفاوتی بود، یاد دوقلوهای ایرانی خانمها لاله و لادن، روحشان قرین رحمت حق تعالی

  • @MahsaAghasi.
    @MahsaAghasi. Před 2 měsíci

    Thanks❤❤❤

  • @areza2555
    @areza2555 Před 3 lety +3

    سپاس از شما و صدای گرم جناب رضوی

  • @maziyark.h7277
    @maziyark.h7277 Před 3 lety +2

    همچون همیشه عالی, سپاس از سایت عزیز کتاب خوان, طول عمر همراه باسلامتی برای جناب رضوی گرانقدر آرزو دارم.

  • @mehraktabibzadeh371
    @mehraktabibzadeh371 Před 4 měsíci

    Mamnunam❤

  • @elhammdh4608
    @elhammdh4608 Před 13 dny

    🌺🌺🌺🌺🌺

  • @glgbg652
    @glgbg652 Před 2 lety

    مرسی،عالی بود.🌹🌹🌹

  • @forughalipour330
    @forughalipour330 Před 2 lety

    عالی بود. ممنون ❤

  • @hiss7654
    @hiss7654 Před 2 lety

    سلام ودرود خدمت شما. عالی بود. سپاس ❤🌹

  • @parisayad2667
    @parisayad2667 Před 2 měsíci

    ❤🎉😊

  • @mandanamirshekari6528

    بی نهایت از روایت شما ممنون فوق العاده هستید ❤اما نویسنده کتاب نسبت به اخر داستان کم لطفی کرده بود و خیلی کمرنگ داستان را تمام کرد .

  • @hamidkhazaei4537
    @hamidkhazaei4537 Před 3 lety +3

    عالی بود👍
    سپاس فراوان 🙏🏻🙏🏻

  • @elahemohammadi8414
    @elahemohammadi8414 Před 3 lety +1

    مثل همیشه عالی ممنون 😘

  • @mj-ht6pu
    @mj-ht6pu Před 3 lety +2

    دستمریزاد 🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺

  • @simaharpak3872
    @simaharpak3872 Před 3 lety +1

    ممنون از صدای گرمتون
    فقط ترجمه داستان کامل نبود چون معلوم نشد چرا بالای دار رفتن

    • @nastaranasemani3538
      @nastaranasemani3538 Před 2 lety

      نکنن ننگ ننگ نننننگ نن ننن ننننننگ من من گمن من نکنن من نگءنکنن ءءننکنن ممنونم ممکن من ننننننکنن نمی‌کنم نگممنون گنگنکنن نکنن من نننننمن ءمن

  • @alisedigh2334
    @alisedigh2334 Před 3 lety +1

    دورد با سپاس استاد ارجمند مرا معتاد صدایتان کردید برقرار باشید

  • @maryamforoutan5690
    @maryamforoutan5690 Před 3 lety +1

    سپاس فراوان 🙏🙏🙏🙏

  • @asanaebadi4773
    @asanaebadi4773 Před rokem

    چقدر عصبی شدم لوژی نفرت انگیز عقده ای و یه روان پریش درمقابل انجل مثل اسمش یه فرشته پر از عشق مهر صفا و انسانیت....غمگین شدم 😢😢

  • @jillakazempour8605
    @jillakazempour8605 Před 3 lety +1

    جالب بود، ممنونم 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏 🙏

  • @kevsankevsan6077
    @kevsankevsan6077 Před 3 lety +2

    خیلی ممنون 💕❤️❤️❤️❤️

  • @Niknejad
    @Niknejad Před 2 lety

    🙏🙏🙏🙏🙏

  • @FS-eq3lj
    @FS-eq3lj Před 3 lety +2

    برای چی بالای دار رفت!؟؟

  • @mahnaazs.1519
    @mahnaazs.1519 Před 3 lety +2

    💙

  • @amirhosseinmoradi9526

    چرا اولش عکس دوتا دختر بهم چسبیده گذاشتین؟؟؟چون اینا که مرد هستن؟؟؟؟

    • @KetabKhanCH
      @KetabKhanCH  Před rokem +1

      عکسهای عنوان‌بندی، عموما از میان کتابهای موجود انتخاب می‌شوند

  • @aishazabih9620
    @aishazabih9620 Před 3 lety

    👍❤️🙏🥰😘💋💐💕💖😍

  • @mehrnazghazizadeh484
    @mehrnazghazizadeh484 Před 2 lety

    مثل فیلم چارچنگولیه😂

  • @mppsande8729
    @mppsande8729 Před 3 lety +1

    نمیدونم پس ازشنیدن این داستان زیبا چطورتحسین کنم مخصوصابه راوی این داستان جناب رضوی..منم دراینگونه داستانهاتقریباتبحری دارم نمیدونم دست بقلم بشم یانه آیابنظرشما ازاین داستانهاوشعربذهنم زیادخطورمیکند که گاهی باخودفکرمیکنم نکنم اگردست بقلم بشم صفحه سفیدی اززیردستم درنخواهدرفت آنوقت یه کسایی میترسم بیان نظربدن باخودبگه حیف نیست این کاغذهای سفیدسیاه کرده اماشایدرغبتی پیداشدوشروع بنوشتن کنم امانمیدونم یه روزی امثال رضوی میان بهمین زیبایی نوشته های منوبخونن که دیگران بشنوندیاغیرماندام باخودچکنم شمابگیدادامه بنوشتن داستان کنم یاکه به لقایش ببخشموباخچدبگورببرم اماحیف میادنانوشته این دیارفانی راترک کنم ومثل یه مورچه ای که زیرپاه له میشه بی نام ونشان ازدنیابرم

  • @gina.d.s
    @gina.d.s Před 3 lety +2

    چه پایان مسخره ایی

  • @MahnazHakhamanesh
    @MahnazHakhamanesh Před 3 lety

    چه داستان مسخره ای