داستان واقعی : سنی نداشتم که مجبورم کردن عروس خان بشم...

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 26. 08. 2024
  • ✨️داستان مامان طلوع✨️
    🔺️پارت سوم ، از اون داستان های جذاب ارباب رعیتی🔺️
    ‼️۲ داستان جذاب و عاشقانه در قلب هم‼️
    داستان در مورد دختری به نام بیتا که درگیر عشق شده و همزمان مادربزرگش پرده از رازی بزرگ در زندگیش برمیداره.
    -----------------------------------------
    ردپای عشق قشنگ ترین و هیجانی ترین داستان های واقعی رو براتون داره🧿
    مرسی که ما رو لایک میکنید❤️و نظرات زیباتون رو با ما با شتراک میذارین.🤩🙏
    ممنون میشم کانال ردپای عشق رو سابسکرایب کنید و زنگوله🔔رو هم فعال کنید.
    ------------------------------------------
    داستان
    داستان واقعی
    داستان عاشقانه
    داستان غمگین
    داستان صوتی
    داستان ایرانی
    داستان قدیمی
    داستان خان
    داستان خیانت
    داستان جدید
    عشق
    ازدواج
    پادکست
    داستان عاشقی
    داستان قشنگ
    #داستان
    #داستان_های_فارسی
    #داستان_قدیمی
    #داستان_واقعی
    ردپای عشق
    radepayeeshgh

Komentáře • 6