داستان واقعی: خانواده ی شوهرم نقشه کشیدن منو از چشمش بندازن..قسمت 7

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 8. 09. 2024
  • داستان واقعی: خانواده ی شوهرم مخالف ازدواجمون بودن، برای همین نقشه کشیدن منو از چشم شوهرم بندازن...قسمت هفتم
    سرگذشت مریم داستان متفاوتی هست که فقط باید بشنوید..
    این داستان توسط خود مریم خانوم برای من روایت شده و فراز و نشیب زیادی هم داره، پیشنهاد میکنم اصلا از دستش ندین..
    سرگذشت مریم دوازده قسمت هست..
    ------------------------------------------------
    مهتاب هستم نویسنده و راوی داستان های واقعی..
    هرشب راس ساعت ۱۰ قسمت جدید داستان آپلود میشه..
    ------------------------------------------------
    اگه از این ویدئو خوشتون اومد لایک کنید و برای دوستانتون بفرستید تا کانال رشد کنه و بتونیم ویدئوهای بهتر و بیشتری براتون آپلود کنیم..
    کانال رو سابسکرایب کنید و کلید زنگوله رو بزنید تا قبل از همه از جدیدترین ویدئوهای ما باخبر بشید..
    برای عضویت در کانال کافیه روی لینک زیر کلیک کنید و کلید زنگوله رو فشار بدید👇👇 / @revayte_asheghane
    لایک و کامنت= ویدئوهای جذاب تر و بیشتر
    ------------------------------------------------
    لینک ویدئوی داستان های قبلی👇👇
    قسمت اول داستان پوران👇👇 / gicupgrplx
    قسمت اول داستان منیژه👇👇 • داستان واقعی: سرگذشت م...
    قسمت اول داستان محمد و مینو👇👇 • داستان واقعی: عاشقانه ...
    قسمت اول داستان امید و راضیه👇👇 • داستان واقعی: بعد از ع...
    قسمت اول داستان لیلی👇👇 • داستان واقعی: بعد از م...
    قسمت اول داستان امیر👇👇 • نامادریم با قرص بابامو...
    قسمت اول داستان رعنا👇👇 • داستان واقعی: زن دوم ع...
    قسمت اول داستان لیلا👇👇 • داستان واقعی: سرگذشت د...
    قسمت اول داستان لاله👇👇 • داستان واقعی عاشقانه: ...
    قسمت اول داستان فیروزه👇👇 • داستان واقعی:❌جذاب و م...
    قسمت اول داستان مژگان👇👇 • داستان واقعی عاشقانه: ...
    ------------------------------------------------
    داستان دنباله دار
    داستان های صوتی عاشقانه
    داستان های دلنشین عاشقانه
    داستان هایی درباره ی خیانت
    رمان عاشقانه صوتی بدون سانسور
    سرگذشت واقعی
    داستان واقعی
    پادکست واقعی
    سرگذشت ماه بانو
    داستان های واقعی
    سرگذشت
    داستان واقعی عاشقانه
    رمان واقعی
    قصه واقعی
    داستان های واقعی عاشقانه
    قصه های واقعی
    داستان واقعی جنایی
    سرگذشت های واقعی
    خانواده جنجالی و ماجرا_داستان واقعی
    ماجرای پردرد زندگی یک دختر_داستان واقعی
    ماجرای واقعی
    پادکست داستان واقعی
    داستان سرگذشت های واقعی
    سرگذشت های ممنوعه
    داستانهای واقعی
    ماجرای عشقی واقعی
    سرگذشت مریم دختری که زندگی پراز پیچ و خم دارد_داستان واقعی
    داستان لند
    روایتگر عشق
    ردپای شب
    رادیو داستان
    revayatgare eshgh
    mastan
    #dastan
    #پادکست_فارسی
    #داستان_زندگی
    #داستان_صوتی_کوتاه
    #داستان_واقعی
    #پادکست
    #خاطرات
    #داستان
    #داستان_های_فارسی
    #عشق
    #سرگذشت

Komentáře • 13

  • @user-ek4mf1zt4k
    @user-ek4mf1zt4k Před měsícem

    ❤❤❤❤❤

  • @zahradiba415
    @zahradiba415 Před měsícem

    سلام محبوبه جاااااااانم خیلی خوش اومدی عزززززیزم❤❤❤

  • @user-kf8up6tv3r
    @user-kf8up6tv3r Před měsícem

    ❤❤❤❤🎉🎉🎉

  • @user-vl3lh3nv8r
    @user-vl3lh3nv8r Před měsícem

    Very good Tankyuo 0❤❤❤❤❤❤❤❤❤🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉

  • @zahradiba415
    @zahradiba415 Před měsícem

    ساسان میره و مریم تنها میمونه ‏‪😥😔😥😥😥

  • @zahradiba415
    @zahradiba415 Před měsícem

    آقا ساسان میگن اصفهان بدون تو هوا نداره پس چرا وقتی مریم جووووون رسید پیشش احساس خفگی کرد

  • @ellahesabeti8785
    @ellahesabeti8785 Před měsícem

    ببخش اما چقدر خود سر تصمیم می گرفتی
    یا باید از اول سرسخت می ماندی ازدواج نمیکردی
    ولی نه حالا که کار از کار گذشته تا تق به توق می خوره هی میگی ما به درد همدیگر نمی خوریم به جای اینکه بایستی ‌بجنگی مثل کوه پشتش بایستی …متاسفانه مثل بچه ها رفتار میکردی