یلدای عزیزم، یکی از نقطه فرار من این روزا تو شرایط سختی که از سر میگذرونم دیدن همین ولاگای شماست. پر از آرامش، حس خوب و یادگیریه برای من. مرسی ازت بابت همه این انرژی مثبتی که بی دریغ به دیگران هم میبخشی ❤🌱
یلدای عزیزم ممنون از این حس نابی که بهم دادی.نقطه امن من میز کوچولو وسط آشپزخونه با یه لیوان نوشیدنی داغ دفتر جرنالینگ ،بوی عود و یه موزیک بیکلام با صدای طبیعت هست که با دنیا عوضش نمیکنم 😊❤️
یلدا این ۱۶ دقیقه برا من ولاگ نبود یه جلسه ناب و کامل تراپی از جنس عشق به زندگی بود.اصلا یه کلاس درس واسه تموم عمرم بود.یلدا مرسی واقعا مرسی که هستی💜💜💜
چرا هیچ وقت از این زاویه بهش نگاه نکردم که نقطه گریز من باشه این کاری که دارم میکنم مثلا من خیلی ورزش میکنم، یا زبان خوندن یا آشپزی کردن واقعا لذت میبرم ولی اینجوری که بهش نگاه کنم خیلی لذت بخش تر میشه!
خیلی دوستت دارم یلدا. این روزها خیلی روی تو متمرکز شدم، و داری بخش زیادی از انرژی های رفته رو واسم بر میگردونی. من هم نقطه گریزم جاهای مختلفه. مثل عکاسی، البته اون وقت هایی که منو شگفت زده میکنه و کمکم میکنه که حرف هام رو با کمک اون بیان کنم. و یا ساختن، وقتی ساعت ها مشغول ساختن چیزهایی میشم که از دستم بر میاد و معمولا خیلی متنوعه، مثل درست کردن دفتر، طراحی کردن و رنگ کردن، گاهی طرح ها و ساختن هام خیلی فانتزی میشن و از دنیای واقعی و خشن دورم میکنه و باعث میشه ذوق زده شم و انرژی مضاعف پیدا کنم.♥️
نقطه گریز من نوشتن و عکاسی بعدش که دارم ادیت میکنم یه عکسو انگار دارم بخشی از روح خودم رو به اون عکس میدم 😍 آشپزی ام گاهی وقتا برام حکم یوگا رو داره مرسی یلدا انگار زیبایی های دنیام برام یه لحظه پررنگ تر شد بدونه اینکه دست کم بگیرمشون❤️
نشستن روی صندلی پارک و نگاه کردن به هیاهوی دنیا، شمعی که آخر شبا روشن میکنم و کتاب میخونم، مسیر برگشتن از سرکار و جلسات تراپی خودم و گوش دادن به موسیقی های مورد علاقم، مدادرنگی و صداش روی مقوا و ولاگ های شما گریزهای من در دنیای تازه ی سی سالگی هست...
یلدا نقطه هاب گریز من همیشه این خلوت و تنهایی که کتاب میخونم ، فرندز یا سریال میبنم یا حتی یکی از قشنگتریناش حتی دیدم ولاگ های تو باشه 🥹 و فک میکنم هرچی که منو به هنر وصل کنه
نقطه‌ی گریز، ساعت‌های کارمه، لذت انجامش و آرامش همراهش، تقریبا از تمام دردها دورم میکنه. و چقدر درست گفتی از شناخت خود، با شناخت خود منشا لذت‌ها و دردها سهل‌تر شناسایی میشن.
نقطه گریزم گرفتن سازم (سه‌تار) هست و تا جایی که دلم بخواد بنوازم. وقتی با گل و گیاه هم ور میرم انگار از دنیا قطع میشم. تمیز کردن هم میتونه اون نقطه گریزم باشه. دمت گرم یلدا اصلا تا به حال اینجوری بهش نگاه نکرده بودم، چقدر از این به بعد بهم بیشتر مزه میده این “نقاط گریز”.
خیلی دیدنش چسبید خیلی گریز من بیشتر اوقات پناه بردن به کتابهاس گاهی که خیلی ناراحت هم باشم اول مینویسم خودم رو خالی میکنم بعد میرم سراغ کتاب خوندن و وای از زمانی که کتاب به جونم بشینه خیلی خیلی روی حال خوبم تأثیر داره چند ساله که عاشق نقاشی و طراحیم خیلی زیاد اما از ترس اینکه توش خوب نباشم نرفتم سراغش یه زمانی عاشق این بودم که چیزهای مختلف رو تجربه کنم اما انگار یه مدته استاپ شدم البته اینو بگم همیشه یادگیری بخش لذتبخش زندگیم بوده و هست. فقط مدتیه اعتماد به نفسم اومده پایین نسبت به خودم و همین موضوع باعث شده با ترس قدم بردارم ولی اینو میدونم که باید خودم رو و فکرم رو درست کنم ولاگت اینقدر خوب بود که خیلی من رو به فکر فرو برد برگشتم به درون خودم و به نوع تفکر و نگاهم و حتی کوتاهی‌هایی که در حق خودم میکنم و همینطور تلف شدن وقتهای مفیدم مرسی ازت یلدا جانم💜🫂
به چه نکته خوبی اشاره کردی. من بیشتر از ۲ ساله تراپی می رم ولی اصلا به نقطه کریز اشاره نکرده بود تراپیستم... خودم هم بهش فکر نکرده بودم... شاید واسه من آشپزی و کتاب خوندن و ولاگ دیدن باشه... ولی مطمئن نیستم
خیلی خوب گفتی یلدا، اینجا که می گی “در شناخت خودمون زیاد تلاش نکردیم”. من خیلی کم در شناخت خودم تلاش کرده بودم، اصلا نمی دونستم که باید تلاش کرد! یک ساله که در مسیرشم. هنوز شناختم کافی نیست ولی تلاش می کنم😊
من وقتی حال بدی دارم همه ی چیزهایی که نقطه گریزم هستند ازشون اجتناب میکنم نمیدونم حس میکنم میخوام فقط تو حال خوبم برم سراغشون که همیشه برام حس خوب رو داشته باشن و به اون حال بد من آلوده نشن و بی معنا بشن برام و این خییلی بده زمانی که خیییلی احتیاج به یه چیزی دارم که آرومم کنه هیچی ندارم انگار
یلدا چند روزه تو بدترین حال خودم بودم و اون مالیخولیا درون خودم بود و از اون نمیدونستم به کجا فرار کنم این ویدئوی تو نجاتم داد از اون افکار درهم برهم و آرامش عجیبی پیدا کردم❤
تو تصوراتم گاهی با خودم(گاهی با یه بعد دیگه از وجودم که براش تجسم قائل شدم) میشینم درد و دل میکنم.وسط همین درد و دلا یهو راه چاره به ذهنم میرسه. چون همیشه تنها بودم و همیشه ستون و پشتوانه برای دیگران و انگار گریزی از این مسئله نیست. امشب که این ولاگ رو دیرم میخوام با یلدا تو ذهنم حرف بزنم🙈 من اومدم خونتون برام چایی آوردی نشستیم حرف میزنیم و من با همه درونگراییم سعی دادم بگم چی داره بهم میگذره و تو راهنماییم کنی🙈باور کن این روش درمانی اکتشافی به من آرامش میده. مرسی از ولاگ خوبت یلدا جون😘 شاید یه روز از نزدیک همو دیدیم هیچ چیز بعید نیست🌹
هسته اصلی نقطه گریز من : فکرکردنه ! همه چیز از فکرکردن شروع میشه . چند لحظه تمرکز روی حال لحظه‌ای که دارم می‌گذرونمش ، روی بدنم و خواسته تنم 🫁 بعد انتخاب یکی از کارهایی که انجام دادنش توی اولویته ... در نهایت این منم که انتخاب میکنم اون‌کار انجام بشه . خییییییلی لذت‌بخشه این حجم از آگاهی برای همه آرزوش میکنم 😇
یلدا جون دیروز از صبح زود منتظر ولاگ بودم. دلم لک میزد تا نی نی م خوابه بشینم ببینم،اما دیگه وقتی گذاشته بودی...نی نی بیدار بود و شیطونی هاش و بی قراری هاش و گریه هاش شروع شده بود تا اخرشب،اخر شبم از خستگی داشتم غش میکردم.... تا همین الان که ولاگ رو دیدم و کلی لذت بردم...
یلدای عزیزم یکی از نقطه گریزهای این اواخر من شده تماشای تصاویر زیبایی که در ویدئوهات خلق میکنی همراه با شنیدن صدای گرم و دلنشینت که به این جملات و کلماتِ قشنگی که انتخاب میکنی جادوی آرامش بخشی میده🥹 دوستت دارما😘🥰
من معمولا به کارای هنری کردن، پادکست گوش دادن، کتاب خوندن پناه میبرم......بعضی وقتا هم همینجوری سوار اتوبوس یا مترو میشم و الکی تو شهر میچرخم واسه خودم:)حس خوبیه ، احساس میکنم دارم برای چند ساعت از مشکلاتم فرار میکنم...و وقتی برمیگردم خونه میتونم بهتر تمرکز کنم و فکر کنم روی زندگیم و مشکلاتم:-)
دو هفته است باشگاه رو شروع کردم وهمینطور که گفتی انرژی شروع این کار خیلی لذتبخش بوده.سالها بود که میخواستم ورزش رو شروع کنم وهر بار بهانه ای بود که نشه.چه پشیمونم که دیر کردم ولی حالم خوبه .نقطه گریز من کتاب و فیلم دیدنه.زبان خواندنه.و ۸ ساله که bed time story دارم برای پسرم و فوق العاده است.والان رسیدم به هری پاتر خوانی برای اون...لذت ناب
خیلی خوشحالم طراحی با آبرنگ رو جدی شروع کردین ، یادمه از روی عکس با قلم توی تبلتتون طراحی میکردین از چند سال پیش که من سفارت ساحل عاج کلاس میومدم . ❤ دوستتون دارم ❤
گریزی ندارم و انقدر دنبال گریز گشتم که همه چی مثل کلاف کاموا پیچیده شد... اون حس قشنگ که میگی این کار کار منه .. این لحظه مال منه .. اونو با تموم سلولای بدنم میخواستم ولی انقدر تو سیاهی غرقم که تک تک فانکشنامو از دست دادم ... گریز من یه سراب بود ...
نقطه ی امن من تو این دنیای عجیب و شلوغ ، نوشتن هست. اینجوری که لپ تاپم باز باشه فیلتر شکن رو روشن کنم برم یوتیوب و موزیک بک گراند همیشگیم که معمولا از چنل آبائو هست رو بزارم و بعدم اون اپ مورد علاقه ی بنفشم که وان نوت هست رو باز کنم... یه نیو پیج باز کنم تاریخ روز رو بالای صفحه ام بزنم و زندگی رو آغاز کنم. برم تو دل اتفاقاتی که برام افتاد با خودم درد و دل کنم و بزارم یه مدتی هر آنچه احساس کردم و تو دلم سنگینی میکنه رو بریزم بیرون. این اجازه رو به خودم میدم گاهی بددهنی کنم گاهی با حرفایی که تو گلوم مونده تو خلوت و تنهایی خودم حداقل بهشون اجازه ی دیده شدن و شنیده شدن بدم. گاهی به خودم گفتم دست نگه دار و غر زدن بسه و پاشو به جاش یه حرکتی کن و تو خطوط بعدی برای اون حرکت و اقدام برنامه ریختم. مثل دوستی که همیشه دلم میخواسته میداشتم ولی موجود نبوده با خودم حرف زدم و پابه پای خودم رفتم جلو. به خودم حرفای قشنگی که در طول روز قبل خوندم رو یاداوری کردم. به خودم حرفای بدی که یه نفر بهم زده رو تحلیل کردم و درسایی که میشده رو از اون اتفاق گرفتم و رد شدم. هرچقدر یه موضوع یا اتفاق سنگین تر باشه خب به همون نسبت میبینی مقالات منم به خودم سنگین تر و حجیم تر میشه و خوبیشم اینه که منم و خودم بدون قضاوت بدون هیچ نظر بدی بدون حاشیه . این نقطه ی امن من باعث شده تا اینجا تنهای تنها به پیش برم. خیلی از این نقطه ی امن راضی ام.
عزیزم ولاگ انگلیسی هم برامون بذار اون سری عالی بود ❤️😍 و میشه چنل هایی که برای اموزش نقاشی نگاه میکنی معرفی کنی گریز من در حال حاضر ساعت ها پیاده روی و پادکست گوش دادن و زبان خوندن تنها راه نجاتم از روزمرگی همینه....
یلدا جون، من چندسال قبل دچار یک فروپاشی شدم، نه در یک رابطه رابطه عاشقانه یا به انتها رسیدن یک زندگی مشترک، بلکه در باوری که از تلاش سالم و صادقانه در کار و حضور در اجتماع حرفه ای داشتم، اما چیزی که بقول تو نقطه گریز و مامن من شد، یک هنر بود، ساخت زیورآلات، هرچند توی این چند سال نتونستم به یک بیزنس قابل توجه تبدیلش کنم، و اوائل فقط بعنوان معبری برای رسیدن به آرامش ذهن و باز پیدا کردن خودم بهش توجه میکردم و البته که لذتی که از ساخت هر قطعه نصیبم میشد، اما رفته رفته این لذت و شوق طوری؟ با زندگیم درآمیخته شد، که الان از هرچیزی به گوشه امن و آرام کارگاه کوچیکم پناه میبرم و غرق در حظ طراحی و گامهای ساخت میشم، و الان این نقطه گریز چندین ساله داره بهم میگه وقتشه جدیتر و بعنوان یک فعالیت اقتصادی کامل بهش توجه کنم.
یلدا بهترین دوست من، آره بهترین دوستم که درسته از نزدیک ندیدمش اما همینجا نقش بهترین دوست رو برام ارائه کرده، راستی یلدای شجاع و دوست من در کنار پناهگاههایی مثل آواز خوندن و شغلم و…از مالیخویای جهان به ولاگهای باارزش و پر از آرامش تو فرارمیکنم❤
من در سخت ترین زمان ممکن بسر میبرم این روزها و میدونم که خیلی سخته ولی میدونم یه روزی ازش گذر میکنم و میدونم که بلاخره تموم میشه. شاید باورتون نشه ولی من وقتی غمگینم بارها اینستاگرام رو حذف میکنم و نصب میکنم. امروزم رو با تموم کردن کتاب تکیه هایی از یک کل منسجم تموم کردم بعدش هم یوتیوب گردی و منتظرم شنبه بیاد که برم سر کار و کمی ذهنم مشغول بشه.
خیلی ولاگ آرامش بخشی بود کلا چند وقته ولاگهای شما رو دنبال میکنم و برام یادآور این شد که سالها نقطه گریز من نقاشی بوده و هست ولی چند سال اخیر کمتر بهش پرداختم راه های دیگه رو تجربه کردم ولی در نهایت رسیدم به طرح و رنگ و البته نوشتن یکی از نقطه گریزهای من نوشتن هست ... مرسی بابت روشن کردن بعضی حقایق که به طور ناخودآگاه نادیده میگیرمشون ❤👌🙏
من کتاب راه هنرمند جولیا کامرون پیشنهاد میکنم به کسایی که هنوز علاقه شون پیدا نکردن . تمرین هایی میده که ته ذهن بیدار میشه و همه علایق و خواسته هامون رو میشه . و از جدال خودمون با بارزس درونمون نجات پیدا میکنیم.
عالی بود .یلداجون ۵۸ سالمه و عروس دارم و همیشه کار و برای خودم میکنم .و هیچ موقع از کسی توقع ندارم .و موضوع دیگه اینکه آموزش زبان ترکی هم دارید ؟ممنون از توجهت
امان از ولاگ های پر حست یلدا🥲💖 نقطه گریزم یادگیریه یادگیری زبان کتاب خوندن وقتی یه چیزی بهت اضافه میشه در رابطه با دنیا سریال دیدن واقعا این فعالیت‌ها دور میکنه آدم و از اون قسمت خشک زندگی
نمیدونم من با چند تا مورد میتونم نقطه گریز داشته باشم یکی نقاشی و طراحی که خیلی وقته تو لیست انتظارم مونده یا پول نداشتم یا وقت نداشتم و هزارتا یا دیگه یه نقطه گریز دیگم نوشتنه حرفای تو سرمه من خیلی تو خودم با خودم حرف میزنم سناریو مینویسم حتی تو سناریو خودم نقش هم دارم 😁 یه نقطه گریزم فیلم دیرینه ولی بعضی وقتا اصلا حوصلشو ندارم ولی کار کردن برای من امن ترین نقطه دنیاست و خیلی حالمو خوب میکنه
یلدا جان مرسی بابت تمام حسای خوبی که میدی. از انیمه حرف زدی، خواستم یکی رو بهت پیشنهاد بدم. Blue period. بعنوان کسی که پروسه یادگیری نقاشی رو دوست داره قطعا ازش لذت میبری.
یلدای عزیزم، یکی از نقطه فرار من این روزا تو شرایط سختی که از سر میگذرونم دیدن همین ولاگای شماست. پر از آرامش، حس خوب و یادگیریه برای من. مرسی ازت بابت همه این انرژی مثبتی که بی دریغ به دیگران هم میبخشی ❤🌱
یلدای عزیزم ممنون از این حس نابی که بهم دادی.نقطه امن من میز کوچولو وسط آشپزخونه با یه لیوان نوشیدنی داغ دفتر جرنالینگ ،بوی عود و یه موزیک بیکلام با صدای طبیعت هست که با دنیا عوضش نمیکنم 😊❤️
یلدا جون تو راه ورود به آرامش و خودشناسی برای خیلی از ما هستی و از این حس خوبی که مارو واردش میکنی ازت ممنونم ❤❤❤
مرسی از همراهیت
یلدا این ۱۶ دقیقه برا من ولاگ نبود یه جلسه ناب و کامل تراپی از جنس عشق به زندگی بود.اصلا یه کلاس درس واسه تموم عمرم بود.یلدا مرسی واقعا مرسی که هستی💜💜💜
ای جانم 😍🫠❤️
چقدر آرامش بخش بود مرسی یلدای عزیز😍👌❤️
نقطه امن من ورزش هر روزمه . هر روز یوتیوب رو باز میکنم و یدونه ویدئو از یوتیوبر ورزشیم پلی میکنم و باهاش کیف میکنم 😍😍
سلام. سرشار از انرژی و آرامش. موفق باشید.
چرا هیچ وقت از این زاویه بهش نگاه نکردم که نقطه گریز من باشه این کاری که دارم میکنم مثلا من خیلی ورزش میکنم، یا زبان خوندن یا آشپزی کردن واقعا لذت میبرم ولی اینجوری که بهش نگاه کنم خیلی لذت بخش تر میشه!
با شما موافقم منم همچین زاویه دیدی نداشتم
چقدر خوب و ناز مهربون بود این ولاگ❤
سلام🙏
توعالی هستی
دنیای احساس درتوست🌹💓🙋♀️
خیلی دوستت دارم یلدا. این روزها خیلی روی تو متمرکز شدم، و داری بخش زیادی از انرژی های رفته رو واسم بر میگردونی. من هم نقطه گریزم جاهای مختلفه. مثل عکاسی، البته اون وقت هایی که منو شگفت زده میکنه و کمکم میکنه که حرف هام رو با کمک اون بیان کنم.
و یا ساختن، وقتی ساعت ها مشغول ساختن چیزهایی میشم که از دستم بر میاد و معمولا خیلی متنوعه، مثل درست کردن دفتر، طراحی کردن و رنگ کردن، گاهی طرح ها و ساختن هام خیلی فانتزی میشن و از دنیای واقعی و خشن دورم میکنه و باعث میشه ذوق زده شم و انرژی مضاعف پیدا کنم.♥️
دفعه‌ی سومی که در این ماه این ولاگ رو دیدم :)
چقدر عمیقه این ویدیو!
نقطه گریز من نوشتن و عکاسی بعدش که دارم ادیت میکنم یه عکسو انگار دارم بخشی از روح خودم رو به اون عکس میدم 😍 آشپزی ام گاهی وقتا برام حکم یوگا رو داره
مرسی یلدا انگار زیبایی های دنیام برام یه لحظه پررنگ تر شد بدونه اینکه دست کم بگیرمشون❤️
یلدا دارم فکر میکنم چقدر باید به خودت افتخار کنی که اینقدر الهام بخشی، چقدر چیز ازت یاد گرفتم و میگیرم و اینکه منو به فکر فرو میبری برام ارزشمنده ❤
نشستن روی صندلی پارک و نگاه کردن به هیاهوی دنیا، شمعی که آخر شبا روشن میکنم و کتاب میخونم، مسیر برگشتن از سرکار و جلسات تراپی خودم و گوش دادن به موسیقی های مورد علاقم، مدادرنگی و صداش روی مقوا و ولاگ های شما گریزهای من در دنیای تازه ی سی سالگی هست...
❤❤
یلدا نقطه هاب گریز من همیشه این خلوت و تنهایی که کتاب میخونم ، فرندز یا سریال میبنم یا حتی یکی از قشنگتریناش حتی دیدم ولاگ های تو باشه 🥹 و فک میکنم هرچی که منو به هنر وصل کنه
ممنون از این همه آرامش ، من به کتاب خوندن و نوشتن پناه می برم🤗
نقطه گریز من نوشتن تو خلوت خودم هست.... و گاهی هم کلامی با رفیق صمیمی ام (مریم) گریزی زیبا از میان دردهای زندگی به پذیرش و آرامش هست.....
نقطه‌ی گریز، ساعت‌های کارمه، لذت انجامش و آرامش همراهش، تقریبا از تمام دردها دورم میکنه. و چقدر درست گفتی از شناخت خود، با شناخت خود منشا لذت‌ها و دردها سهل‌تر شناسایی میشن.
نقطه گریزم گرفتن سازم (سه‌تار) هست و تا جایی که دلم بخواد بنوازم. وقتی با گل و گیاه هم ور میرم انگار از دنیا قطع میشم. تمیز کردن هم میتونه اون نقطه گریزم باشه. دمت گرم یلدا اصلا تا به حال اینجوری بهش نگاه نکرده بودم، چقدر از این به بعد بهم بیشتر مزه میده این “نقاط گریز”.
عالی بود❤
خیلی دیدنش چسبید خیلی
گریز من بیشتر اوقات پناه بردن به کتابهاس گاهی که خیلی ناراحت هم باشم اول مینویسم خودم رو خالی میکنم بعد میرم سراغ کتاب خوندن و وای از زمانی که کتاب به جونم بشینه خیلی خیلی روی حال خوبم تأثیر داره
چند ساله که عاشق نقاشی و طراحیم خیلی زیاد اما از ترس اینکه توش خوب نباشم نرفتم سراغش
یه زمانی عاشق این بودم که چیزهای مختلف رو تجربه کنم اما انگار یه مدته استاپ شدم البته اینو بگم همیشه یادگیری بخش لذتبخش زندگیم بوده و هست. فقط مدتیه اعتماد به نفسم اومده پایین نسبت به خودم و همین موضوع باعث شده با ترس قدم بردارم
ولی اینو میدونم که باید خودم رو و فکرم رو درست کنم
ولاگت اینقدر خوب بود که خیلی من رو به فکر فرو برد برگشتم به درون خودم و به نوع تفکر و نگاهم و حتی کوتاهی‌هایی که در حق خودم میکنم و همینطور تلف شدن وقتهای مفیدم
مرسی ازت یلدا جانم💜🫂
به چه نکته خوبی اشاره کردی. من بیشتر از ۲ ساله تراپی می رم ولی اصلا به نقطه کریز اشاره نکرده بود تراپیستم... خودم هم بهش فکر نکرده بودم...
شاید واسه من آشپزی و کتاب خوندن و ولاگ دیدن باشه... ولی مطمئن نیستم
ولاگ رو دیدم ، لذت بردم و تو پلنر، صفحه امروزم بخشهایی ازش رو نوشتم🥰 خییییلی قشنگ و آرام‌بخش بود❤ ممنون که چراغ راهی🌱🙏🌱
خیلی خوب گفتی یلدا، اینجا که می گی “در شناخت خودمون زیاد تلاش نکردیم”. من خیلی کم در شناخت خودم تلاش کرده بودم، اصلا نمی دونستم که باید تلاش کرد!
یک ساله که در مسیرشم. هنوز شناختم کافی نیست ولی تلاش می کنم😊
چقدر دوست داشتم این ولاگ، یادگیری همراه با آرامش بی نهایت هست این ولاگ👏🏼👌🏼🩵
5:08
اولین جمله کتاب تولستوی و مبل بنفش رو بهم یاداوری کرد ک میگه : ادبیات یک گریز است...گریزی نه از زندگی؛ بلکه به سوی آن
از مالیخولیای جهان به ولاگ های یلدا پناه میبرم♥️♥️♥️
من وقتی حال بدی دارم همه ی چیزهایی که نقطه گریزم هستند ازشون اجتناب میکنم نمیدونم حس میکنم میخوام فقط تو حال خوبم برم سراغشون که همیشه برام حس خوب رو داشته باشن و به اون حال بد من آلوده نشن و بی معنا بشن برام و این خییلی بده زمانی که خیییلی احتیاج به یه چیزی دارم که آرومم کنه هیچی ندارم انگار
یکی از عمیق ترین ولاگ هایی که تا امروز دیدم،نقطه پناه من نوشتن درس خوندن ورزش کردن
😍😍
یلدا چند روزه تو بدترین حال خودم بودم و اون مالیخولیا درون خودم بود و از اون نمیدونستم به کجا فرار کنم این ویدئوی تو نجاتم داد از اون افکار درهم برهم و آرامش عجیبی پیدا کردم❤
تو تصوراتم گاهی با خودم(گاهی با یه بعد دیگه از وجودم که براش تجسم قائل شدم) میشینم درد و دل میکنم.وسط همین درد و دلا یهو راه چاره به ذهنم میرسه.
چون همیشه تنها بودم و همیشه ستون و پشتوانه برای دیگران و انگار گریزی از این مسئله نیست.
امشب که این ولاگ رو دیرم میخوام با یلدا تو ذهنم حرف بزنم🙈
من اومدم خونتون برام چایی آوردی نشستیم حرف میزنیم و من با همه درونگراییم سعی دادم بگم چی داره بهم میگذره و تو راهنماییم کنی🙈باور کن این روش درمانی اکتشافی به من آرامش میده.
مرسی از ولاگ خوبت یلدا جون😘
شاید یه روز از نزدیک همو دیدیم
هیچ چیز بعید نیست🌹
زیبا بود با صدای لطیفت صبح ساعت ۶ دیدم و آرامشی زیبا گرفتم 😊
❤❤❤
هسته اصلی نقطه گریز من : فکرکردنه ! همه چیز از فکرکردن شروع میشه . چند لحظه تمرکز روی حال لحظه‌ای که دارم می‌گذرونمش ، روی بدنم و خواسته تنم 🫁 بعد انتخاب یکی از کارهایی که انجام دادنش توی اولویته ... در نهایت این منم که انتخاب میکنم اون‌کار انجام بشه . خییییییلی لذت‌بخشه این حجم از آگاهی برای همه آرزوش میکنم 😇
Kheili lezat bordam, Mersi Yalda jan❤❤
نقطه گریز من بافتنه میرم یه گوشه انگار قایم میشم از فکرای خودم و دنیا و مشکلات ...
مرسی از این همه ارامشی که بهم دادی یلدای نازنینم. روزها و شب هات سرشار از ارامش و لذت 😍❤️❤️💋💋
یلدا جون دیروز از صبح زود منتظر ولاگ بودم.
دلم لک میزد تا نی نی م خوابه بشینم ببینم،اما دیگه وقتی گذاشته بودی...نی نی بیدار بود و شیطونی هاش و بی قراری هاش و گریه هاش شروع شده بود تا اخرشب،اخر شبم از خستگی داشتم غش میکردم.... تا همین الان که ولاگ رو دیدم و کلی لذت بردم...
یلدای عزیزم یکی از نقطه گریزهای این اواخر من شده تماشای تصاویر زیبایی که در ویدئوهات خلق میکنی همراه با شنیدن صدای گرم و دلنشینت که به این جملات و کلماتِ قشنگی که انتخاب میکنی جادوی آرامش بخشی میده🥹
دوستت دارما😘🥰
جانم مرسی مرسی
من معمولا به کارای هنری کردن، پادکست گوش دادن، کتاب خوندن پناه میبرم......بعضی وقتا هم همینجوری سوار اتوبوس یا مترو میشم و الکی تو شهر میچرخم واسه خودم:)حس خوبیه ، احساس میکنم دارم برای چند ساعت از مشکلاتم فرار میکنم...و وقتی برمیگردم خونه میتونم بهتر تمرکز کنم و فکر کنم روی زندگیم و مشکلاتم:-)
دو هفته است باشگاه رو شروع کردم وهمینطور که گفتی انرژی شروع این کار خیلی لذتبخش بوده.سالها بود که میخواستم ورزش رو شروع کنم وهر بار بهانه ای بود که نشه.چه پشیمونم که دیر کردم ولی حالم خوبه .نقطه گریز من کتاب و فیلم دیدنه.زبان خواندنه.و ۸ ساله که bed time story دارم برای پسرم و فوق العاده است.والان رسیدم به هری پاتر خوانی برای اون...لذت ناب
نقطه گریز من غرق شدن توی کتاب‌‌ها و انگلیسی خوندنه. هر دو رو با عشق انجام میدم چون میدونم چقدر به سرپا موندن من کمک کردن و میکنن.
این ولاگ برام حکم مدیتیشن رو داشت 😍
سرشار از حس آرامش شدم 🥰❤
مرسی استاد عزیزم 🌸
😍😍😍
یلدا جون ولاگت چقدر آرام بخش بود سه بار ولاگ تونگا کردم م تنها ولاگایی رو که هر کدوم وچندین بار نگا میکنم ولاگای شماست❤
يلداى عزيزم ، به ورزش پناه ميبرم و خيلى خوب آرومم مى كنه ❤❤ زمانى هم گالرى ميرم كه نقاشى كار كنم فارغ از همه چيز مى شم .
یلدا این ولاگ یکی از بهترین ولاگ هایی بود که دیدم ممنون بابت وقت و زحمتی که کشیدی ❤
😍😍😍😍
انرژیِ شروع… آره واقعاً
نقطه ی گریز من الان شمایید.🙂 آخه چقدر شما خوبید.💚💙
❤❤
چقددددر زیبا و آرامشبخش حرف میزنی😊🌹
عالی بود عزیزم پر از حال خوب بود❤ چه خوبه که دریافتهای جالبت از زندگی را با ما شیر میکنی. ممنونم ازت❤
چقدر از شنیدن صدای شما لذت میبرم... کاش میشد ولاگ هارو به پادکست تبدیل کنید ... حس تراپی دارم موقع شنیدن صداتون❤
👏🏻👏🏻
اون حس خوبی که از ولاگ گرفتم رو حتما باید اینجا ثبت کنم💓 کلی ممنون ازت یلدای عزیزم وجودت سرشار از آرامش باشه🩵
یلدا از ولاگ هات آرامش زیادی میگیرم و همچنین کلی چیز ازت یاد میگیرم ❤😘
خیلی خوشحالم طراحی با آبرنگ رو جدی شروع کردین ، یادمه از روی عکس با قلم توی تبلتتون طراحی میکردین از چند سال پیش که من سفارت ساحل عاج کلاس میومدم . ❤ دوستتون دارم ❤
گریزی ندارم و انقدر دنبال گریز گشتم که همه چی مثل کلاف کاموا پیچیده شد... اون حس قشنگ که میگی این کار کار منه .. این لحظه مال منه .. اونو با تموم سلولای بدنم میخواستم ولی انقدر تو سیاهی غرقم که تک تک فانکشنامو از دست دادم ... گریز من یه سراب بود ...
💔
گریز من اینه: بافتن و خلق کردن، انکار واقعیت، نوشتن...
کتاب، گربه هام، ورزش و گاهی امتحان کردن فعالیت های جدید
نقطه ی امن من تو این دنیای عجیب و شلوغ ، نوشتن هست. اینجوری که لپ تاپم باز باشه فیلتر شکن رو روشن کنم برم یوتیوب و موزیک بک گراند همیشگیم که معمولا از چنل آبائو هست رو بزارم و بعدم اون اپ مورد علاقه ی بنفشم که وان نوت هست رو باز کنم... یه نیو پیج باز کنم تاریخ روز رو بالای صفحه ام بزنم و زندگی رو آغاز کنم. برم تو دل اتفاقاتی که برام افتاد با خودم درد و دل کنم و بزارم یه مدتی هر آنچه احساس کردم و تو دلم سنگینی میکنه رو بریزم بیرون. این اجازه رو به خودم میدم گاهی بددهنی کنم گاهی با حرفایی که تو گلوم مونده تو خلوت و تنهایی خودم حداقل بهشون اجازه ی دیده شدن و شنیده شدن بدم. گاهی به خودم گفتم دست نگه دار و غر زدن بسه و پاشو به جاش یه حرکتی کن و تو خطوط بعدی برای اون حرکت و اقدام برنامه ریختم. مثل دوستی که همیشه دلم میخواسته میداشتم ولی موجود نبوده با خودم حرف زدم و پابه پای خودم رفتم جلو. به خودم حرفای قشنگی که در طول روز قبل خوندم رو یاداوری کردم. به خودم حرفای بدی که یه نفر بهم زده رو تحلیل کردم و درسایی که میشده رو از اون اتفاق گرفتم و رد شدم. هرچقدر یه موضوع یا اتفاق سنگین تر باشه خب به همون نسبت میبینی مقالات منم به خودم سنگین تر و حجیم تر میشه و خوبیشم اینه که منم و خودم بدون قضاوت بدون هیچ نظر بدی بدون حاشیه . این نقطه ی امن من باعث شده تا اینجا تنهای تنها به پیش برم. خیلی از این نقطه ی امن راضی ام.
یلدا جون چقد تمیز و شفافی. بوی تمیزیت از پشت صفحه هم قابل درکه😍
😍😍😍😍
یه فرندز بود که دیگه اونم غمگین شد..
برای من در وهله‌ی اول کتاب خوندنه. بعد از اون کار کردن روی زبان فرانسویم به هر شکلی که اون لحظه مایلم...
عزیزم ولاگ انگلیسی هم برامون بذار اون سری عالی بود ❤️😍
و میشه چنل هایی که برای اموزش نقاشی نگاه میکنی معرفی کنی
گریز من در حال حاضر ساعت ها پیاده روی و پادکست گوش دادن و زبان خوندن
تنها راه نجاتم از روزمرگی همینه....
واسه من اوازخوندنه ☺️
یلدا جون خیلی خوبی خیلی خوب
من قبلا هم بهت گفتم خیلی ازت یاد می گیرم
خسته نباشید....🌻 نقطه گریز برای من خواندن و نوشتن....🌠
حس خیلی خوب همراه با ارامش محض داشت ولاگت😍 نقطه گریز منم کاره و زبان خوندن ...
یلدااا بیشتر ولاگ بذاررر🥺♥️
یلدا جون، من چندسال قبل دچار یک فروپاشی شدم، نه در یک رابطه رابطه عاشقانه یا به انتها رسیدن یک زندگی مشترک، بلکه در باوری که از تلاش سالم و صادقانه در کار و حضور در اجتماع حرفه ای داشتم، اما چیزی که بقول تو نقطه گریز و مامن من شد، یک هنر بود، ساخت زیورآلات، هرچند توی این چند سال نتونستم به یک بیزنس قابل توجه تبدیلش کنم، و اوائل فقط بعنوان معبری برای رسیدن به آرامش ذهن و باز پیدا کردن خودم بهش توجه میکردم و البته که لذتی که از ساخت هر قطعه نصیبم میشد، اما رفته رفته این لذت و شوق طوری؟ با زندگیم درآمیخته شد، که الان از هرچیزی به گوشه امن و آرام کارگاه کوچیکم پناه میبرم و غرق در حظ طراحی و گامهای ساخت میشم، و الان این نقطه گریز چندین ساله داره بهم میگه وقتشه جدیتر و بعنوان یک فعالیت اقتصادی کامل بهش توجه کنم.
👏👏👏👏
من ک هر ولاگ رو تا ولاگ بعدی روزی دو بار میبینم هم لذت میبرم هم یاد میگیرم کلی ازت یلدای عزیزم♥️♥️♥️
صدای زیبات ❤️💋
یلدا جون برای من یکی از راه های گریز ولاگ شماست .
❤❤❤❤
یلدا بهترین دوست من، آره بهترین دوستم که درسته از نزدیک ندیدمش اما همینجا نقش بهترین دوست رو برام ارائه کرده، راستی یلدای شجاع و دوست من در کنار پناهگاههایی مثل آواز خوندن و شغلم و…از مالیخویای جهان به ولاگهای باارزش و پر از آرامش تو فرارمیکنم❤
ای جونم
یلدای همیشه پر حس و زیبای من💜 یکی از تقاط گریز من ... پناه بر یلداست😍
نقطه‌ی گریز من کتاب خوندنه و ورزش و تماشای ولاگ هات😍
راه گریز واسه من، کتاب خوندن، پیاده روی و سفر رفتنِ .
اینکه کوله ببندم و برم سفر و فرار کنم از مشکلات زندگیم، از جنون این دنیا.
نه واقعا ،من علاوه بر اینکه وقت نذاشتم برای دوست داشتن خودم که هیچ ، اگرم کسی چیز قشنگی در موردم گفت باور نکردم.
💔
very good 👏👏🙏🙏❤❤
چه ولاگ زیبایی🥲نقطه گریز منم نقاشی و آبرنگ و کتابه🫧توی بدترین شرایط نجاتم دادن
من در سخت ترین زمان ممکن بسر میبرم این روزها و میدونم که خیلی سخته ولی میدونم یه روزی ازش گذر میکنم و میدونم که بلاخره تموم میشه. شاید باورتون نشه ولی من وقتی غمگینم بارها اینستاگرام رو حذف میکنم و نصب میکنم. امروزم رو با تموم کردن کتاب تکیه هایی از یک کل منسجم تموم کردم بعدش هم یوتیوب گردی و منتظرم شنبه بیاد که برم سر کار و کمی ذهنم مشغول بشه.
خیلی ولاگ آرامش بخشی بود کلا چند وقته ولاگهای شما رو دنبال میکنم و برام یادآور این شد که سالها نقطه گریز من نقاشی بوده و هست ولی چند سال اخیر کمتر بهش پرداختم راه های دیگه رو تجربه کردم ولی در نهایت رسیدم به طرح و رنگ و البته نوشتن یکی از نقطه گریزهای من نوشتن هست ... مرسی بابت روشن کردن بعضی حقایق که به طور ناخودآگاه نادیده میگیرمشون ❤👌🙏
من کتاب راه هنرمند جولیا کامرون پیشنهاد میکنم به کسایی که هنوز علاقه شون پیدا نکردن . تمرین هایی میده که ته ذهن بیدار میشه و همه علایق و خواسته هامون رو میشه . و از جدال خودمون با بارزس درونمون نجات پیدا میکنیم.
برای من در حال حاضر آشپزی و پیاده روی +گوش کردن پادکست
عالی بود .یلداجون ۵۸ سالمه و عروس دارم و همیشه کار و برای خودم میکنم .و هیچ موقع از کسی توقع ندارم .و موضوع دیگه اینکه آموزش زبان ترکی هم دارید ؟ممنون از توجهت
یلدا یادمه یه بار که تو پروسه انجام کولوپسکپی بودی گفتی که دربارش بیشتر حرف میزنی. میشه لطفا یه ویدیو درباره اون تجربه بسازی؟
برای من هم نقاشی هم کاش سبزیجات در آپارتمانمون تو گلدون های کوچیک کوچیک. مثل بچه هام بهشون سر بزنم. آخر هفته ها دنبال طبیعت جدید کشف کردن.
برای من راه گریز خیلی تنوع داره ..فیلم ..نوشتن ..طراحی :)
🙏😍😍🙏
امان از ولاگ های پر حست یلدا🥲💖
نقطه گریزم یادگیریه
یادگیری زبان
کتاب خوندن وقتی یه چیزی بهت اضافه میشه در رابطه با دنیا
سریال دیدن
واقعا این فعالیت‌ها دور میکنه آدم و از اون قسمت خشک زندگی
نقطه‌ی گریز من دیدین ویدیو های زیبای توی یلدا جان
نمیدونم من با چند تا مورد میتونم نقطه گریز داشته باشم یکی نقاشی و طراحی که خیلی وقته تو لیست انتظارم مونده یا پول نداشتم یا وقت نداشتم و هزارتا یا دیگه یه نقطه گریز دیگم نوشتنه حرفای تو سرمه من خیلی تو خودم با خودم حرف میزنم سناریو مینویسم حتی تو سناریو خودم نقش هم دارم 😁 یه نقطه گریزم فیلم دیرینه ولی
بعضی وقتا اصلا حوصلشو ندارم ولی کار کردن برای من امن ترین نقطه دنیاست و خیلی حالمو خوب میکنه
منم سخت ترین روزهام با کار گذشته و می گذره ارتباط با آدم هایی که حس خوب بهشون می دم حال خودمم عوض می کنه
یلدا جان مرسی بابت تمام حسای خوبی که میدی. از انیمه حرف زدی، خواستم یکی رو بهت پیشنهاد بدم. Blue period. بعنوان کسی که پروسه یادگیری نقاشی رو دوست داره قطعا ازش لذت میبری.
چقدر به موقع دیدمش یلدا،دقیقا امروز درگیر یه چالش توی روابط بودم و درگیر این توقع شده بودم که به اندازه‌ی من اون طرف مایه نذاشته در رابطه دوستانه
میشه بپرسم از چه اپلیکیشنی برای وبینارهاتون استفاده می کنید؟
وبینار ندارم من . در سایت نمونه درس ها رو می تونید ببینید
Yenglishtube.com
نقطه گریز من فک کنم یوگاست😍
یلداجون میشه بگی به جز یوتوب از چه منابعی استفاده کردی برای یادگیری اصول طراحی؟ یا اگه کلاس رفتی معرفی کنی؟
کلاس اصول طراحی برو نزدیک خودت حضوری برو . بعدش هم همین یوتیوب یه دانشگاهه واسه خودش
من اولین بارم ه ک اولین کامنت رو میذارم در کل تاریخ یوتوب گردیم..ببینم امروز نقطه گریزم رو‌پیدا میکنم یا نه؛)