چه داستان قشنگی خدا رو شکر که بالاخره این پدر و مادر تونستن گمشده‌شون رو پیدا کنند. الهی هر کس چشم انتظاره کسی هست به آرزوش برسه. به حق صاحب این روز عزیز.
ممنونم... ولی چقدر دردناک بوده برای آن خانواده... و آن مرد بادبادک فروش هم بی انصافی کرده ..نباید این بچه را باخود میبرد. الهی خدا این بلا را سر هیچ خانواده ای نیاورد...الهی آمین
اخه اون مرد فکر نکرده خانواده این بچه چی میکشن از گم شدن فرزندشان کارش بسیار خودخواهانه و ناپسند بوده کافی بود اون را تحویل کلانتری میداده یا هر جای دولتی دیگه ای از بهزیستی گرفته تا کانون حمایت کودکان زندگی بچه را با کار زشتش تغییر داده بچه دار نمیشی که بچه مردم را دزدکی صاحب بشی چکار زشتیه اخه اینکار و جنایت در حق این بچه بی زبون 😩😩😩 تشکر نرگس جان😘🥰💕
خيلي غصه خو ردم نركسجون ممنون داستانات رو همه متونن كوش كنن بعضي كانالها داستانهاشون زننده است بدم ميايد اما داستانهاي تو اموزنده است براي همه مناسب است مرسي نركس جون براي زحماتت
بادکنک فروش آدم خود خواه و دزدی بوده است!! سرشت او نیک و خوب و با مهر و عشق (وجدان) نبوده است و گرنه شب خواب آرام نمی داشت که مادر این بچه چگونه شب را به سر می کند و چه روزگاری خواهد داشت ! وگرنه فردای آنروز به همان کوچه و محله میرفت و کافی بود دو روز پرس و جو کند تا خانواده بچه را پیدا کند. سه روز پیش من رفتم در خیابان مولر (شهر برلین )که از سوپر مارکت خرید کنم در نبش کوچه کنار فروشگاه بزرگ kaufland دیدم که یه پسر بچه سه ساله گم شده و داره زیر نم نم بارون گریه میکنه یک خانم جوان آلمانی که بچه شش ماهه نوزاد ش را در آغوش سینه اش در پتو داشت که خیس نشود روبروش ایستاده بود و از او می پرسید که با بابا مامانت کجا بودی، من رسیدم و گفتم بچه جان نگران نباش پدر مادرت رو پیداشون میکنیم که یکباره یه دخملک(دخترک) بلکم(پررو ونترس) اومد و گفت بیا بریم تو کجایی!!!😂😂❤ دستش را گرفت و همراش رفت تو مغازه نوشت افزار بغلی. من هم رفتم که ببینم پدر و مادرش هستند که دیدم آره تنها نیستند. خانم آلمانی که مادر بود رنگش پریده و سرخ شده بود. خوشحال شدیم، براش گفتم که چند سال پیش را یه پسر بچه که گم شده بود و در بلوار وسط خیابون مولر ایستاده بود گریه میکرد پیدا کردم و بردمش به کافه رستوران ترکی روبرو ، به خانم فروشنده گفتم میگردم دنبال بستگانش، میرم سوپر مارکت edeka اگر پیدا نشد میارمش اینجا و از همینجا زنگ میزنیم به پلیس . بچه را آرام کردم گفتم عمو جان گریه نکن آلمانی بلد بود ترکیه ای بود. بردمش توی edeka به کارکنان آنجا خبر دادم که ما بر میگردیم به آن سوی خیابون در کافه ترکی هستیم و به پلیس خبر میدیم. خیلی سپاسگزاری کردند تلفنم را هم دادم. آمدیم از سوپر edeka بیرون که دیدم یه مردی نگران و دستپاچه اومد حدس زدم.. پدرش باشه، پرسیدم این بچه شماست؟! از خوشحالی پرواز کرد گفتم چرا بچه را گم کردی، گفت به بچم گفتم اینجا واستا تا برم یه شیشه آب بگیرم و بیام. بهش گفتم ببین آقا بچه مثه یه پرنده ست یک لحظه نباید بچه ات را تنها بذاری! . خدا را شکر که پیداش کردی و گرنه میخواستم الان زنگ بزنم به پلیس .ما هم خوشحال شدیم. چو نیکو بنگری از راه بینش به عشق است ایستاده آفرینش حکیم نظامی تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز سعدی اندیشه نیک، گفتار نیک ، کردار نیک زرتشت
همچین اتفاقی برای خواهر زاده زندایی منم افتاد خواهرشون پولدار ولی دختر ۳ساله تو کوچه گم میشه بعد ۳۰سال تو یه خوانوده فقیر با یه شوهر خیلی فقیر و دو سه تا بچه پیدا شدن 🥺بیچاره میتونست بهترین زندگی رو داشته باشه. حتی خارج تحصیل کنه ولی …
با درود فراوان نرگس جان❤️🌺❤️روز زن شاد باد❤️🌺اره چه داستانی واقعا، اره من خودم بچه خرمشهر هستم. ما میگیم بادبادک، به جای بادکنک. فکر میکنم این بهنوش هم از همون منطقه ها باشن.❤❤
با درود فراوان و عرض خسته نباشید حضور نرگس بانوی گرامی . خیلی خیلی سرگذشت زیبایی بود ، فقط حیف که کسی نبود از اون آیینه بین خبری داشته باشه ، چون بهشون گفته بوده دیگه ، بهنوش وقتی پیدا میشه که خودشم بچه داره ، کاش اونهایی که اطلاع دارند از این آقا یه شرحی درباره اش بنویسند ، برای اینکه درست گفته بوده این موضوع رو . هر چند من اینارو باور ندارم ولی اگه درست بوده باشه بد نیست بیشتر در باره اش بدونیم . با سپاس فراوان
چون از قضاوت بسیار میترسم نمیتونم نظری بدم. امیدوارم که شما این شجاعت رو داشته باشید که تمام گذشتتون رو برای همسرتون تعریف کنید و زندگیتون رو پاک کنید تا بتونید به دخترتون کمک کنید.
داستان قشنگی بود. دیگه از اونجایی که این دختر باید همسر اون آقا میشده این همه برنامه ها و دوری و غم و...... نصیب این خانواده شده مگر نه در حالت عادی غیر ممکن بود. امان از تقدیر که ما هیچ حکمتش رو نمیدونیم.
نرگس خانم چرا خاله میخواند خونش بفروشه من ناراحتم چون کسی که تو خونه بوده خیلی سخته چون خود مت این کار را کردم البته ما بخاطر امریکا بود چون کسی نبود محافظت کنه
چه داستان قشنگی خدا رو شکر که اخر داستان به خوبی تمام شد ولی اینها ی حکمت خدا بود که دختر عموش مهرنوش در اصفهان دختر عموش و میبینه اخه بچه ی چهار ساله بعد ۱۸ سال قیافه دختر عموش یادش بوده این ی معجزه بوده
من این داستان و شنیده بودم فقط اون لحظه که دختر گم میشه دقیقا همون لحظه بمب باران میشه خونشون و مادرش میمیره و بعد از پیدا شدن دختر متوجه این قضیه میشه که مادرش همون روز فوت کرده بوده
سلام انشالله سر هیچ خانواده ای نیاد یک بار یک روز ویک. شب سرمون امد بعد از پیدا شدن جنازه برادرم پیدا شد به همین ماه عزیز دل برای این که گفت تو گم کرده دارم سوخت انشالله خدا کمکش کنه با رب العالمین
داستان جنبه پول زیاد نداشتم !!! 👇
czcams.com/video/-tGArN9p3Ys/video.html
سلام نرگس‌خانم‌منم‌میخاستم‌داستان‌زندیگیمو‌بفرستم‌میشه‌لینکه‌تلگرامتونو‌برام‌بفرستین‌ممنون‌میشم
@@user-bn2vs4fq7q
ایدی تلگرام خدمتتون برای هماهنگی👇👇
@a_d_m_i_n_1_2
ایدی تلگرام خدمتتون برای هماهنگی👇👇
@a_d_m_i_n_1_2
@@user-bn2vs4fq7q
بسیار عالی ممنون از فرستنده داستان .
خداوند نصیب هیچ کسی نکنه گم شدن فرزند یا بی خبری از یکی از اعضای خانواده واقعا سخته . پناه همه مون بخدا،💞💞
چه داستان قشنگی خدا رو شکر که بالاخره این پدر و مادر تونستن گمشده‌شون رو پیدا کنند. الهی هر کس چشم انتظاره کسی هست به آرزوش برسه. به حق صاحب این روز عزیز.
ای خدا منم دو گمشده دارم که همیشه گوشم به زنگ تلفن و چشمم به دره که شاید خبری بشه😢
الهی ک ب حق این شب عزیز پیداشون کنی
@@z.E5905 ممنون به خاطر قلب مهربانت
عزیزمممم😔انشالله به زودی زود خبر خوش بهتون برسه🙏🏻
انشالله شما هم گمشده‌هاتون رو هرچه زودتر پیدا کنید.
الهی که خدا دلتو به زودی شاد کنه
داستان بسیار جالبی بود .ولی ان شخص اصلا کارش درست نبوده‌و بیچاره پدر و مادرش.
عزیز دلم خیلی قشنگ بود هم ناراحت کننده بود هم خوشحال کننده.خدا هیچ دلی رو پریشون نکنه
ممنونم...
ولی چقدر دردناک بوده برای آن خانواده...
و آن مرد بادبادک فروش هم بی انصافی کرده ..نباید این بچه را باخود میبرد.
الهی خدا این بلا را سر هیچ خانواده ای نیاورد...الهی آمین
اخه اون مرد فکر نکرده خانواده این بچه چی میکشن از گم شدن فرزندشان کارش بسیار خودخواهانه و ناپسند بوده کافی بود اون را تحویل کلانتری میداده یا هر جای دولتی دیگه ای از بهزیستی گرفته تا کانون حمایت کودکان زندگی بچه را با کار زشتش تغییر داده بچه دار نمیشی که بچه مردم را دزدکی صاحب بشی چکار زشتیه اخه اینکار و جنایت در حق این بچه بی زبون 😩😩😩 تشکر نرگس جان😘🥰💕
مگه میشه نفهمه ...مگر این که یک دیوانه زنجیری باشه...
پدر و مادر نادان عاقبتش همینه بچه ها قربانی میشن و باعث یک عمر بدبختی
ممنون نرگس جون از این داستان عبرت اموز باشه که درس عبرت باشه برای همگی 🙏🏻🙏🏻🌺
خيلي غصه خو ردم نركسجون ممنون داستانات رو همه متونن كوش كنن بعضي كانالها داستانهاشون زننده است بدم ميايد اما داستانهاي تو اموزنده است براي همه مناسب است مرسي نركس جون براي زحماتت
بادکنک فروش آدم خود خواه و دزدی بوده است!! سرشت او نیک و خوب و با مهر و عشق (وجدان) نبوده است و گرنه شب خواب آرام نمی داشت که مادر این بچه چگونه شب را به سر می کند و چه روزگاری خواهد داشت ! وگرنه فردای آنروز به همان کوچه و محله میرفت و کافی بود دو روز پرس و جو کند تا خانواده بچه را پیدا کند. سه روز پیش من رفتم در خیابان مولر (شهر برلین )که از سوپر مارکت خرید کنم در نبش کوچه کنار فروشگاه بزرگ kaufland دیدم که یه پسر بچه سه ساله گم شده و داره زیر نم نم بارون گریه میکنه
یک خانم جوان آلمانی که بچه شش ماهه نوزاد ش را در آغوش سینه اش در پتو داشت که خیس نشود روبروش ایستاده بود و از او می پرسید که با بابا مامانت کجا بودی، من رسیدم و گفتم بچه جان نگران نباش پدر مادرت رو پیداشون میکنیم که یکباره یه دخملک(دخترک) بلکم(پررو ونترس) اومد و گفت بیا بریم تو کجایی!!!😂😂❤ دستش را گرفت و همراش رفت تو مغازه نوشت افزار بغلی. من هم رفتم که ببینم پدر و مادرش هستند که دیدم آره تنها نیستند. خانم آلمانی که مادر بود رنگش پریده و سرخ شده بود. خوشحال شدیم، براش گفتم که چند سال پیش را یه پسر بچه که گم شده بود و در بلوار وسط خیابون مولر ایستاده بود گریه میکرد پیدا کردم و بردمش به کافه رستوران ترکی روبرو ، به خانم فروشنده گفتم میگردم دنبال بستگانش، میرم سوپر مارکت edeka اگر پیدا نشد میارمش اینجا و از همینجا زنگ میزنیم به پلیس . بچه را آرام کردم گفتم عمو جان گریه نکن آلمانی بلد بود ترکیه ای بود. بردمش توی edeka به کارکنان آنجا خبر دادم که ما بر میگردیم به آن سوی خیابون در کافه ترکی هستیم و به پلیس خبر میدیم. خیلی سپاسگزاری کردند تلفنم را هم دادم.
آمدیم از سوپر edeka بیرون که دیدم یه مردی نگران و دستپاچه اومد حدس زدم.. پدرش باشه، پرسیدم این بچه شماست؟! از خوشحالی پرواز کرد
گفتم چرا بچه را گم کردی، گفت به بچم گفتم اینجا واستا تا برم یه شیشه آب بگیرم و بیام.
بهش گفتم ببین آقا بچه مثه یه پرنده ست یک لحظه نباید بچه ات را تنها بذاری! . خدا را شکر که پیداش کردی و گرنه میخواستم الان زنگ بزنم به پلیس .ما هم خوشحال شدیم.
چو نیکو بنگری از راه بینش به عشق است ایستاده آفرینش
حکیم نظامی
تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
سعدی
اندیشه نیک، گفتار نیک ، کردار نیک
زرتشت
سلام عزیزم چه داستان خوبی بود ولی خداروصدهزار مرتبه شکر گمشدشون پیدا کردن🌹🌹
عزیزم چقدر قشنگ بود، بیان شیوای شما هم زیبایی داستان رو دوچندان میکنه❤💞ممنون بابت این داستان قشنگ
اای کاش 🙏🏼🙏🏼ما پدر مادرها بیشتر مواظب بچه هامون باشیم و چشم ازشون برنداریم
خدا برای هیچ پدر مادری نخواد غم فرزند داشته باشد 🙏🏼🙏🏼
خدا ل نبخشه اون مردو که نرفت به پلیس بگه.سرنوشت ی خانواده رو عوض کرد
سرنوشت بچه را عوض کرده 🤭😞😳
همچین اتفاقی برای خواهر زاده زندایی منم افتاد خواهرشون پولدار ولی دختر ۳ساله تو کوچه گم میشه بعد ۳۰سال تو یه خوانوده فقیر با یه شوهر خیلی فقیر و دو سه تا بچه پیدا شدن 🥺بیچاره میتونست بهترین زندگی رو داشته باشه. حتی خارج تحصیل کنه ولی …
داستان قشنگی بود مرسی از زحماتتون😍🙏🏻🌹
با درود فراوان نرگس جان❤️🌺❤️روز زن شاد باد❤️🌺اره چه داستانی واقعا، اره من خودم بچه خرمشهر هستم. ما میگیم بادبادک، به جای بادکنک. فکر میکنم این بهنوش هم از همون منطقه ها باشن.❤❤
این نیز از آن داستانهای شیرین بود خدا را شکر
Salam Narges Joun
Thank you for the great story 🙏❤️
نرگس خانم داستان بسیار
جالبی بود خدا به خانواده اش صبر بده🤲🙏😍🥰
بسیار عالی 👌👍🤲🙏❤⚘
انشاالله که همیشه همه عاقبت بخیر باشند و خداوند سلامتی به شما و خانواده عزیزتان اعطا نماید خیلی ماهی نرگس جون❤️❤️
متشکرم ❤🌹
داستان خیلی زیبایی بود.قدیمها بچه خیلی گم میشد من یادمه در محل شهر تجریش دختری گم شد ولی بعد چندروز پیداشد
Beautiful story, beautifully told! Thank you. My best to you and your family!
منم گمشده ای دارم حدود ۱۵ ساله . برام دعا کنید که هرچه زودپیدابشه . از چشم انتظاری دارم کورمیشه. ممنون میشم
ممنون نرگس جون
Thank you 🙏 ❤
Thanks a lot for this story, sad but the same time happy endings.
خسته نباشي نرگس جان از راه دور بپذير ❤
مرسی ❤❤❤
آخی یوسف گم گشته باز گشت به کنعان 😍
مرسی عزیزم❤️🌹😘
tashakkor narges jan, kheili jaleb bood.
نرگس جان خیلی ممنون وتشکر میکنم از زحماتتون موفق باشید
حتی اگه توی قصر زندگی میکرده و هر روز مرغ و مسما هم می‌خورده بازم همچین اجازه ای نداشتن که بچه رو پیش خودشون نگه دارن
مرسیی نرگس جون❤
عجب سرنوشتی خدایا .
تا داستان را تمام کردید من اشکم نمیتونستم کنترل کنم چقدر پدر و مادر درد کشیدن😢
مرسی نرگس عزیزم از تعریف دلنشینت داستان قشنگی بود 🌹🌹🌹🌹
به همون باکنک امروزی قدیما در روستا یا محلات باد بادک میگفتند در کتابها بادکنک میگفتند باد بادک کاغذی هم خودشون بچه ها درست میکردند وهوا میکردند
سلام نرگس خانم . این جالبترین داستانی بود که تا الان شنیدم .تشکر .
خسته نباشى نرگس جان 🌺داستان خيلى زيبايى تعريف كردين انشاالله كه همه چشم انتظارى ها به شادى ختم بشه
سلامت باشید 🌹
خیلی جالب بود تشکر 🌹
خسته نباشین دست گلت درد نکنه نرگس جان
با درود فراوان و عرض خسته نباشید حضور نرگس بانوی گرامی .
خیلی خیلی سرگذشت زیبایی بود ، فقط حیف که کسی نبود از اون آیینه بین خبری داشته باشه ، چون بهشون گفته بوده دیگه ، بهنوش وقتی پیدا میشه که خودشم بچه داره ، کاش اونهایی که اطلاع دارند از این آقا یه شرحی درباره اش بنویسند ، برای اینکه درست گفته بوده این موضوع رو .
هر چند من اینارو باور ندارم ولی اگه درست بوده باشه بد نیست بیشتر در باره اش بدونیم .
با سپاس فراوان
سلام خسته نباشي نرگس جان 🌺🌺🌺
خیلی داستان جالبی بود نرگس جون❤❤
مردك آدم ربايى كرده و خوب ميشد ده سالى زندانش كنن
چون از قضاوت بسیار میترسم نمیتونم نظری بدم. امیدوارم که شما این شجاعت رو داشته باشید که تمام گذشتتون رو برای همسرتون تعریف کنید و زندگیتون رو پاک کنید تا بتونید به دخترتون کمک کنید.
منظورتون چه کسی هم ست
ایولا
خسته نباشید نرگس جان خیلی جالب بود مرسی 🌺♥️🙋♀️
سلامت باشید 🌹🌹
سلام نرگس جون خسته نباشی مرسی 💖💖💖
داستان عالی بود. منمون از نرکس جان وارسال کننده داستان
بادبادک فروش نه ولی فرفره فروش داشتیم
مقصود فرفره فروش بوده
همه ماجرا یک طرف این اینه بین را بگو که چقدر دقیق گفته 😂❤
واقعا ازتون ممنونم نرگس جون❤
سلام نرگس خانم ، شما ساکن کدام شهری هستین؟؟؟
نامرد چرا با زندگی این دختر بچه این کار رو کردی؟ چرا نبردی پیش پلیس؟
یعنی اگر من بجای پدر و مادر واقعی بهنوش بودم روزگارش رو سياه می کردم😡
18ساله پدرم رفت وبرنگشت
تشکر نرگس جان از این قسهای پند آموزتان شما ❤❤❤
به بخشید پند آموز شما
🌹
لایک قبل ازگوش دادن تقدیم شما خاهرگلم🌹❤
🎉🎉🎉🎉
سلام عزیزم من دوست دارم داستان زندگیمو بگم ولی نمیدونم چطوری؟
🍀🍀🌷🍀🍀
Like🌹🌹🌹🌹
داستان قشنگی بود. دیگه از اونجایی که این دختر باید همسر اون آقا میشده این همه برنامه ها و دوری و غم و...... نصیب این خانواده شده مگر نه در حالت عادی غیر ممکن بود. امان از تقدیر که ما هیچ حکمتش رو نمیدونیم.
چرا ممكن بود در خانه پدريش هم با اين آفا ازدواج ميكرد
THANK YOU FOR ALL YOU DO! LOVE YOUR AUTHENTIC LIFESTYLE...
خسته نباشی نرگس جان داستان قشنگی بود منتظر داستان بعدی شما هستم که با صدای قشنگ و دلنشین شما گوش کنم👍👍🌷🌷
سلامت باشید گلم ممنونم ❤🌹
احتمالا چهار ساله نبوده وگرنه گریه میکرده وقتی میبردش روستا
آه.......😔
چیست بدتر از مرگ ای نگار
انتظار است انتظار است انتظار😢
سلام نرگس جون
مرسی بابت داستان های واقعی که
میزاری
یادش بخیر که اون زمان بادبادک بازی میکردیم 😅
❤🌹
بله🌹😅
نرگس خانم چرا خاله میخواند خونش بفروشه من ناراحتم چون کسی که تو خونه بوده خیلی سخته چون خود مت این کار را کردم البته ما بخاطر امریکا بود چون کسی نبود محافظت کنه
سلام شبتون بخیروخوشی 🙋🌹🌹🌹
اگه دختره چیزی یادش نمیومد عمرا بهش میگفت
♥️♥️♥️
❤❤❤
سلام داستان جالبی بود ولی این دختر چرا زودتر دنبال خانوادش نبوده افسانه انگلستان
توضیح ندادن
جرات و شهامت پيدا نكرده بوده ولى وقتى تجربه اش بيشتر شده ترسش هم كمتر شده
👍👍❤❤❤❤
چه داستان قشنگی خدا رو شکر که اخر داستان به خوبی تمام شد ولی اینها ی حکمت خدا بود که دختر عموش مهرنوش در اصفهان دختر عموش و میبینه اخه بچه ی چهار ساله بعد ۱۸ سال قیافه دختر عموش یادش بوده این ی معجزه بوده
نماز به کمرش بزنه چه بی وجدانی بوده
وای‌خداچی‌کشیدن‌اون‌خانواده‌ی‌بهنوش‌چقدرچشم‌انتظاری‌کشیدن‌خیلی‌سخت‌خداسرهیچ بنده‌ای‌نیاره‌ولی‌‌اون‌آقاهم‌کاردرستی‌نکردن‌که‌بهنوش‌روباخودش‌برده‌به‌جای‌بچه‌ی‌خودش‌بزرگ‌کرده‌حداقل‌ی‌پرس‌وجویی‌میکردن‌اگرخانوادهش‌پیدانمیشداونوقت‌بهنوش‌روبه‌فرزندی‌قبول‌میکردن خداروشکرکه‌بعدسالهاتونستن‌بهنوش‌خانم‌روپیداکنن‌ممنون‌ازداستان‌های‌زیبات‌نرگس‌جون
حتی بعد از حدود شصت و دو سال بازم لرزه به تن آدم میفته
khili nazi
داستانهای قبلی یکی از مخاطبین بهتون گفته بود.نگید برای من .
برای تو و....
بگید مال من
مال تو
ببخشید من دوباره جسارت کردم
من این داستان و شنیده بودم فقط اون لحظه که دختر گم میشه دقیقا همون لحظه بمب باران میشه خونشون و مادرش میمیره و بعد از پیدا شدن دختر متوجه این قضیه میشه که مادرش همون روز فوت کرده بوده
اخه چقدر سوزناک
حتما داستان دیگه ای بود چون با داستان نرگس جان کاملا متفاوت هست
عزیزم این سرگذشت واقعی این خانم بوده داستان ساختگی نبوده
مگه کارتونه؟بچه ۴ ساله نه گریه کنه نه اعتراض کنه نه مامانش بخواد؟مگه اینگه عقب افتاده ذهنی باشه در غیر این صورت محاله
توضیح دادم خدمتتون اون بچه وقتی دور شده از خونه گریه میکرده دنبال اون اقا میرفته
سلام انشالله سر هیچ خانواده ای نیاد یک بار یک روز ویک. شب سرمون امد بعد از پیدا شدن جنازه برادرم پیدا شد به همین ماه عزیز دل برای این که گفت تو گم کرده دارم سوخت انشالله خدا کمکش کنه با رب العالمین
@@user-kk3lj3rb1z عزیزمممممم😔😔😔خدا صبر بهتون بده