ناگفته هایی درباره شعبان جعفری، از تهران و لندن تا لوس آنجلس، روایت شاهد عینی - هوشنگ پاک فر
Vložit
- čas přidán 9. 07. 2024
- شعبان جعفری را میتوانیم در اینترنت و اسناد رسمی تاریخی پیدا کنیم. اما اینجا روایات شفاهی را از کسی میشنویم که سالها در جاهای مختلف او را دیده است.
هوشنگ پاک فر روایات جالبی از شعبان جعفری دارد از تهران، لندن و لس آنجلس. از سالهای جوانی تا روزهای آخر. اینکه اوپ پیش از انقلاب و هنگام انقلاب و پس از انقلاتب کجا بود و چگونه عمر گذراند. سالهای پس از انقلاب در آمریکا چطور زندگی میکرد و چقدر در جامعه جا افتاده بود؟
در اولین گفتگوی یاد پاد پای صحبتهای هوشنگ پاکفر نشستیم. سرهنگ بازنشسته شهربانی پیش از انقلاب. تلاش این گفتگو در قالب تاریخ شفاهی شهروندان این است که روایت دست اولی از شهروندان را بشنویم و تاریخ معاصر ایران را یکبار دیگر از زاویه دید مردم مرور کنیم.
هوشنگ پاکفر بعد از انقلاب از ایران خارج شد و به دلیل حضور در اداره گذرنامه فرودگاه مهرآباد آشنایی و دیدارهای متعددی با شخصیتهای تاریخ معاصر ایران داشته است که شنیدنی است.
00:00:00 - شروع
00:02:36 - اولین دیدار شعبان جعفری در زورخانه
00:05:26 - شوخی های مردم عام در خصوص شعبان جعفری در مدرسه
00:05:51 - جشن در تالار محمدرضا شاه پهلوی و مسابقه کشتی کج
00:07:12 - دیدار در فرودگاه و مشکل در خصوص خروج افراد در راه مکه
00:09:08 - دیدار در زمان ریاست گذرنامه فرودگاه و دعوت برای حضور در زورخانه
00:09:32 - جشنهای مذهبی با دعوت از ملوک ضرابی
00:10:57 - چگونه لقب شعبان بی مخ گرفت؟
00:13:08 - اولبن دیدار بعد از انقلاب در لندن
00:14:49 - حضور شعبان جعفری در ژاپن حوالی انقلاب
00:15:29 - شعبان جعفری به عنوان محافظ فلسفی
00:15:57 - شعبان جعفری به عنوان محافظ آیت الله کاشانی
00:16:22 - ماجرای درگیری در خانه آیت الله کاشانی و زخمی شدن شعبان جعفری
00:18:39 - حضور در مراسمهای مذهبی و عاشورا تاسوعا
00:19:47 - نفش شعبان جعفری در ۲۸ مرداد
00:23:06 - چگونگی زندگی شعبان جعفری در خارج از ایران و پناهندگی سیاسی
00:25:55 - حضور در مهمانیها همراه با ورزشکاران در آمریکا
00:27:09 - عدم تطبیق با جامعه آمریکا و زبان انگلیسی
00:29:16 - خاطره آدرس گرفتن از شعبان جعفری
00:31:50 - آخرین دیدار با شعبان جعفری
00:32:14 - درگذشت و مراسم به خاک سپاری
پلی لیست خاطرات هوشنگ پاکفر
• روایت عینی یک افسر باز...
حقیقتا نمیدونم بگم چقدر خوشحالم چنل شما رو پیدا کردم مدت ها تو فکرم بود که چقدر نیاز داریم به این شنیدن تاریخ از دید مردم عادی❤
خوشحالم که از ایده این کار استقبال کردین و حسن نظرتون 😊
@@yadpod37:27 37:29
برنامه های شما کاملا صادقانه است دست گلت درد نکنه پسرم
اقای پاک فر بیان قشنگی دارند و خاطرات زیبایی بیان کردند 👏👏👏👏
عالیه، خشایار عزیز. منتظر برنامه های جذاب دیگرت هستیم.
سپاس از حسن توجه شما
با درود سپاس و خسته نباشید
درود.خسته نباشید.
خاطرات قشنگی بود
درود بر شما جناب پاک فر
درود برشما.چقدر شیرین واموزنده بود.سپاس
بسیار عالی.
واقعا انقدر بیان شیوایی دارند ایشون ک میشه در با صحبت هاشون در تاریخ زندگی کرد
tank yoy
درود بر شما درود بر جناب پاک فر . سر کار خانم سرشار در کتاب خاطرات شعبان جعفری پرسشهای گوناگونی از ایشان می پرسند در جایی آقای جعفری شرح احوالی میدهند و از اوضاع مملکت و کارهای خود میگویند و سپس از خانم سرشار می پرسند... " حالا بنظر شما من بی مخ بودم یا فلانی..." کتاب جالبیست . یادی هم از خانم سرشار شد با صدای ماندگار در دکلمه برنامه موسیقی از رادیو ملی ... و اشعار زیبا ...
چه روزگاری بوده در ایران و چه بزرگانی پرورش یافتند و نتیجه آنهمه کوشش ... اکنون خواری و شوربختی...
شهریاران را چه پیش آمد....؟؟
شعبان آدم خوبی بود من از نزدیک ایشان را چند بار دیدم کارهای خیر انجام میداده به مردم کمک میکرده
جاوید شاه❤❤
نواعس دارم با اين اقا پاكف سوالات تان را ادامه بدهيد بسيا ر جالب ست. مخصوصا از زمان هاى پادشاه ايران. و قبل ا خروج ايشان. صحبت. كنيد. و اتفاق هاى ان زمان و خروج و چكار ها انجام داده است. متشكر م
سپاس از حسن توجه شما. یک قسمت کامل در خصوص فرودگاه و گذرنامه صحبت کردند. چه سوالاتی مد نظرتان هست که پرسیده شود؟
کاش ادامه بدین؛ از یه تاریخی قطع شد مصاحبه هاتون!
تنهاکسیکه مخ داشت...
بلندبگوجاویدشاه👑💙✌
سلام، اقای خشایار دوست داشتنی ما با آقای هوشنگ پاک فر دوست داشتنی که بازم با من نوعی و شمای عزیز مون به همراهی و گوهر هم دلان هم دلی وجودی وگوهری با معنوی دل ها مون نازنینی،مای یا هوی یا مولای،یا مولاننا،انا مولا،با توکل به االله سلام الله لنای شدیم ای هم سغره گان محفل حکایت آن، لا اله الا لا الله هو
شعبان پناهنده سیاسی بود خودش گفت خرج من را دولت آمریکا میده
اقای مجری علایق مصدقی و اصلاحطلبانه و ضد پادشاهی شون واضح است.در پادکست هاشون همیشه افکار مصدقی و جبهه ملی شون و بیان میکنند
@@yadpod درود بر شما. لازمه پیشرفت کانال شما بیطرفی و نتیجه بخشی بر اساس الزامات ملی گرایانه ایران امروز ماست و هدفی که بخواهد تاریخ را فارغ از علایق شخصی خودش و فقط بر اساس حقایق و آگاهی بخشی ملی بازگو کند.امیدوارم در تلاش برای هرچه بیطرف گرایی بیشتر و خدمت رسانی ملی باشید.سپاس
سپاس از شما.
تلاش و تمرین یاد بی طرفی است و گوش شنوا بودن. کمک کننده است اگر بگین کجا و چگونه همیشه افکاری مصدقی یا به قول شما جبهه ملی مطرح شده است؟
اینطور که نبوده ولی اگر بوده باشد هم با توجه به جهت گیری کلی صحبتهای اولین مهمان یاد که کاملا متفاوت از این نگاهی است که شما به مجری برنامه نسبت داده اید، میتوان گفت تجربهی خوبی از گفتگویی بیش از ۲۰ ساعت شکل گرفته است و هدف هم همین است که افراد بتوانند تا جای ممکن همدیگر را بشنوند.
مواردی که آقای پاکفر راجع به جعغری میگویند با کمی تغییر میتواند درست باشد از جمله فحاشی آن روز را از روی سادگی وقتی مردم در کنار کاشانی ازدحام میکنند ، شعبان میگوید این پیر مرد فلان فلان شده را راحت بگذارید که کاشانی مدتها با او حرف نمیزد ، این داستان را شاه از او میخواهد همیشه تعریف کند !
شعبان جعفری درسالهای آخر طرفدار ژاپنی ها شده بود و تمام اندوخته خود را به ژاپن برده بود ، جعفری خیلی با هوش بود وثروتمند بود و اکثرا مخصوصآ لاتی حرف میزد ، من در باشگاه او ورزش بدن سازی میکردم
در آخر حرف شما باید یاد اوری کنم میل های شعبان خان را من دست زده بودم واقعا سنگین بود ، اما این میل ها برای بالا انداختن نبود ، شخص دیگری در خاتمه ورزش با میلهای کوچکی شیرین کاری میکرد !
شعبان جعفری زودتر از همه اوضاع آخر سلطنت را شناخته بود وخوب بلد بود نان را به نرخ روز بخورد وبموقع فرار کرد : .m.a.s Suisse
فکر میکنم ۲ هفته پیش این برنامه را در مورد شعبان خان برای اولین بار دیده ام و امروز برای سومین بار میبینم و فکر کنم با طرز بیان و درستي بیان جناب هوشنگ پاکفر باز هم برای چندمین بار در کنار دوستان خواهم دید .
شعبان خان , رفیق مرحوم پدرم بود که با وی در زورخانه جعفری جنب کلوپ جهانگردی ,پایین میدون حسن اباد روبروی پارک شهر , ورزش میکرد . وی مردی بسیار ساده و زود باور بود و به سادگی تحت تاثیر حرف های این و آن قرار میگرفت و به عبارتی هیچ خط و مشی سیاسی و فکری نداشت , اما مردم دوست بود و گاهی به فقرا در همان سالهای دهه چهل ,کمک مالی میکرد .خوب یادمه که برای یک خانواده فقیر که در همسایگی ما زندگی می کردند , شبانه دو تا فرش همدان هدیه آورد و ...! روحش شاد
من این جناب یعنی آغای پاک فرراچقدرآدم باکلاس و متمدن یافتم.یک کلمه ی ناموزون در مورد هیچ کسی اززبان شان بیرون نیامد. واقعا آدم فرهیخته ومتمدنی استند.
درود برشما.چقدر شیرین واموزنده بود.سپاس