بحث شناخت خدا، تجلّیات خداوند در این جهان بینهایت و غیر قابل تکرارند. از زبان عبدالکریم سروش

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 27. 08. 2024
  • فایل صوتی :
    drive.google.c...
    -------------------------------------------
    خداوند در این جهان تجلی میکند این تجلی عبارت است از همان خلقت خداوند است
    خداوند یا خلق میکند یا تجلی میکند و کار دیگری نمیکند و اینها امور حقیقی و واقعی هستند و اعتباری نیستند. واقعا خدا ظاهر میشود و خودش را ظاهر میکند و نشان میدهد منتها چه به زبان فلسفه از معلول و علت بگوییم و چه به زبان عرفان از ظاهر و مظهر بگوییم اینها یک حکم مشترک دارند و آن اینکه معلول یک سنخیتی با علت دارد و بیگانه از علت نیست یا ظهور یک سنخیتی با مظهر دارد یعنی اینطور نیست که خداوند همینطور بی حساب و به گزاف تجلی بکند، تجلیات او تناسبی دارد با ذات او یا معلول های او تناسبی دارند با ذات او که علت همه مخلوقات باشد یعنی علت العلل باشد.
    نکته دوم اینکه تجلیات خداوند به اصطلاح قرآنی هم آفاقی است و هم انفسی یعنی گاهی تجلی میکند در آفاق یعنی جهان خارج در واقع نه (در) آفاق و جهان خارج، ما در جهان خارج نداریم خود جهان خارج تجلی الهی است یک تجلیات انفسی هم دارد یعنی در داخل نفوس و قلوب مردم که آنها همان معنای مکاشفات عرفانی است در مکاشفات عرفانی ما خدا را مشاهده میکنیم و شهود میکنیم و آنها را کشف میکنیم منتها تعبیر دینی آن این است که خدا خودش را به ما نشان میدهد که اینها نهایتا هر دو یک چیز است، چه بگویید که من بالا میروم که خدا را پیدا کنم چه بگویید که خدا خودش را در دسترس من قرار میدهد ولی در نهایت یکی است که ما بالاخره آنرا مشاهده میکنیم و این مشاهده مشروط است به شرایط مشاهده گر یعنی تا چه کسی باشد و در چه موقعیتی و با چه سابقه و پیشینه ای و غیره و غیره که این مشاهده در او صورت بگیرد و صورت ببندد. مشاهدات خیلی فرق میکنند پیامبران یک جور و عارفان یک جور و بعضی ها هم هستند که کلا مشاهداتی ندارند اینکه من نام وحی را و مشاهده پیامبران را اسمش را رویا گذاشته ام به خاطر این است که شبیه ترین چیز به آنها رویاست اما نباید پنداشت که هر رویایی مشاهده جمال ربوبی است اما بعضی ها با یک مشخصاتی اینچنین است.
    رویاها انواع و اقسام دارند شما گاهی مشاهده میکنید گاهی چیزهایی میشنوید گاهی بوهایی میشنوید به اصطلاح روایح طیبه و صورتهایی را مشاهده میکنید، احوال خوشی را احساس و ادراک میکنید و انواع و اقسام دارد این تجربه های معنوی که در باره آن بسیار نوشته اند اگر کتابهای عارفان را ببینید. گاهی اصلا چیزی را مشاهده نمیکنید چیزی میفهمید در این عالم یک کشفی برای شما صورت میگیرد که این کشف نه گذاره ای است هیچ جمله و زبانی آنجا وجود ندارد هیچ صورتی و چهره ای وجود ندارد هیچکدام، ولی شما یکمرتبه احساس میکنید یک افقی بروی شما باز شد یک توسعه ای در وجود شما پدید آمد خود شما واجد یک آزادی و یک انبساطی شدید همه اینها از جنس تجربیات معنوی است و اصناف اینها را عارفان نوشته اند بعضی ها خیلی با جزییات آنچه که بر آنها گذشته بعضی ها هم اکتفا به کلیات کرده اند. ما همه اینها را به اصطلاح عارفان میگوییم تجلیات خدا یعنی خدا خودش را گاهی به اینصورت و گاهی به آن صورت نشان میدهد و تجلیات خدا هم بینهات است. یک جمله از محی الدین عربی است که میگوید لا تکرار فی التجلی، خدا دوبار یکسان تجلی نمیکند یعنی هر تجلی نو است کاملا نو است و کاملا بی سابقه است تجلی که بر پیامبر اسلام شده است کاملا بی سابقه بوده یک ویژگی هایی داشته که با شخصیت ایشان تیون شده و میزان شده بوده و در مورد دیگران هم همینطور. نه اینکه مشابهت نبوده ولی هر تجربه ای یونیک و منحصر بفرد است دومی ندارد و تجربه دیگر تجربه دیگر است. لا تکرار فی التجلی.
    این نکته را داشته باشید. حالا وقتی که میگوییم که در قرآن چند جور خدا وصف شده باز دو جور و به دو زبان این را میتوان بگوییم یکی اینکه بگوییم خداوند خودش را دو سه جور وصف کرده یکجا به منزله یک قانونگذار و پادشاه و یکجا به منزله نور یا بگوییم پیامبر سه جور خدا را دیده این دوتا باز یکی است اما به دو زبان بیان میکنیم یکجا پیامبر خدا را بصورت پادشاه دیده با همه لوازمی که سلطنت دارد یکجا هم یک قانونگذار و قوانین آنرا هم بیان کرده یکجا هم بصورت یک نوری منبع بزرگی از نور که همه عالم را روشن کرده این سه تجلی خدا بر پیامبر است یا سه بیان است که خدا کرده است از خودش یا کشفی است که پیامبر از خدا کرده هر کدام از اینها را بگویید در حقیقت یکسان است و یعنی شما را به یکجا میرساند به سه زبان است یک زبان شاید برای بعضی ها مفهوم تر و برای بعضی کمتر مفهوم باشد. گفتم شما در مورد حوادث طبیعی هم همین را دارید یک وقت میگویید باد را خدا میفرستد یک وقت به علل طبیعی آن منصوب میکنید در خود قرآن ما این را داریم یکجا خدا میگوید که من جانها را میگیرم یکجا میگوید که ملک الموت جانها را میگیرد یکجا خداوند میفرماید ملک الموتی که بر شما موکل شده آن جانتان را میگیرد ولی جای دیگر میگوید خدا است که جانها را هنگام مرگ میگیرد در جاهایی دیگر ملائکه جانها را میگیرند فرستادگان ما که ملائکه باشند . ببینید همه اینها در طول یکدیگرند و هیچکدام نافی دیگری نیست یعنی چه بگوییم خدا جان ما را میگیرد و چه بگوییم عزراییل جان ما را میگیرد چه بگوییم ملائکه ای که زیر دست عزراییل هستند و فرمان بران او هستند همه آنها یکی است یعنی یک امر است که به سه فاعل که در طول یکدیگرند نسبت داده میشود و همه آنها با یکدیگر قابل جمع هستند.
    ...
    خدا کاری را به کسی تفویض نمیکند این امور اعتباری است که من یک پستی را به کسی تفویض بکنم. خدا کار گرفتن جانها را به ملک الموت تفویض نکرده است این درک طولی از فاعلیت خداوند بسیار مسئله مهمی است.
    ...
    ----------------------------------------------------------------------------
    منبع :
    مدرسه مولانا جلال الدین School of Rumi
    شناخت جهان وانسان مقدمه شناخت خدا: پرسش و پاسخ قسمت اول
    عبدالکریم سروش

Komentáře • 58