بحث جان و تَن در اندیشه مولانا، آیا مکانیزم ارتباط روح و بدن قابل ادراک است؟از زبان عبدالکریم سروش

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 3. 10. 2017
  • فایل صوتی :
    drive.google.com/file/d/0B-I-...
    ---------------------------------------------------------
    ...
    ما از کجا میفهمیم که دیگری دارای مغز و عواطف و جان و هوش است. مخصوصا روزگار ما که روزگار کامپیوتر هم شده است. البته ما همه آدمیان هستیم و مشترکهایی نیز داریم.
    اگر شما از لحاظ علمی فکر کنید که این راه حلی دارد، خیر ندارد.
    مولانا فیلسوفانه در این مبحث گام نمی گذارد، اما پاسخی به این سوال در اختیار ما میگذارد.
    به آن دریای آب که گفتم توجه کنید جهان روح مثل دریا است و جسم ما مثل قایق هایی است که در روی این آب روان است و اصالت با آب دریا است و این قایقها روی آب هستند بنابراین آبها همه به هم وصل هستند و قبل از اینکه ما جسم همدیگر را ببینیم روح همدیگر را میبینیم. من به شما که نگاه میکنم روح شما را اول میشناسم تا جسم شما را. من از روی جان، جسم شما را تشخیص میدهم نه از روی جسم، جان شما را.
    این حرف خیلی غریبی است و این حرف را باید از یک عارف شنید، اما حرف مهمی است برای اینکه راه حلّی است برای یک نکته که راه حل خیلی روشنی هم ندارد. اینکه چگونه من میفهمم که در این دنیا کسی مثل من هم وجود دارد برای اینکه ما از طریق روح با هم تماس میگیریم.
    ما چو کشتیها بهم بر می‌زنیم
    تیره‌ چشمیم و در آب روشنیم
    ای تو در کشتی تن رفته به خواب
    آب را دیدی نگر در آب آب
    آب را آبیست کو می‌راندش
    روح را روحیست کو می‌خواندش
    آبی که زیر کشتی ها است مییابند همدیگر را و آنها هستند که همدیگر را میشناسند و با هم تقابل میکنند.
    جای دیگر مولانا میگوید:
    آدمیان روحشان با هم اتصال دارد هر جا که میخواهد باشد. این حرف صریح مولانا است.
    ...
    من نکته ای را هفته قبل گفتم که بر خلاف آنچه که ما تصور میکنیم جهان را ماده پر نکرده بلکه جهان را روح و جان پر کرده و ماده کفی است که روی روح را پر کرده است قایق هایی است که روی این دریای جان روان است.
    آقای تامس نیگل از اساتید هاروارد کتابی دارد به نام ذهن و جهان با اینکه وی به وجود خدا باور ندارد اعتقاد دارد که تئوری تکامل و علوم عصبی دو چیز را توضیح نمیدهند یکی آگاهی و دیگری اخلاق. راه حل آن پیشنهاد روح و جان نیست. وی میگوید ماده جاندار است و شعور دارد همان ماده ای که ما میگوییم بی شعور است با همان شعور مختصری که دارد دنیا و تاریخ را چنان پیش برده است که رسیده به این موجودات جانداری مثل ما اینقدر تکامل پیدا کرده.
    اما از مولوی بشنوید بدون اینکه وارد این ادله بشود جهان را دریای جان میشمارد نه دریای ماده .
    ...
    اینها دریافت یک عارف است که آدمی یک ساختمان دو طبقه است. آیا همه آدمیان چنین هستند؟ گمان نمیکنم مولانا اصرار به این داشته باشد. آیا همه آدمیان دارای نفس ناطقه هستند؟ گمان نمیکنم مولانا چنین نظری داشته باشد.
    دلایلی که ملاصدرا برای وجود روح میآورد ادراک کلیات است که آدمی میتواند کلیات را دریافت کند. شما ببینید مرحوم علامه طباطبایی فیلسوف بزرگ اسلام بود در اواخر عمر خود میگفت من تازه میتوانم ادراک کلیات بکنم. بنابراین اگر ادراک کلیات آنقدر مشکل است که یک فیلسوفی در اواخر عمر خود به این درجه میرسد ما چه باید بگوییم. و اگر دلیل وجود روح متوقف است به ادراک کلیات پس دیگر چه کسی روح دارد در این عالم؟
    اما اینکه اگر به فرض نفسی و روحی باشد مشکل این است که ما در ابتدا روح و جسم را از هم جدا میکنیم و دو چیز میکنیم و بعد میخواهیم این دو را به نوعی به هم وصل کنیم. قبلا یکی بود و احتیاجی نبود که اینها را به نوعی به هم وصل کنیم. مشکلترین مسئله فیلسوفان همین مسئله ارتباط بین روح و جسم بود.
    ...
    مهمترین چیز تصور صحیح است از نسبت ماوراء طبیعت با طبیعت.
    مولانا به ما میگوید وقتی که در خواب هستی خودت میروی پیش خودت و خودت با خودت صحبت میکنی.
    آدمی وجود چند لایه ای دارد لذا یک لایه او با لایه دیگر او صحبت میکند.
    ...
    اگر میخواهی نسبتی از ماوراء طبیعت با طبیعت در نظر بگیرید نسبت زمان با عالم طبیعت و ماده را در نظر بگیرید.
    دوم اینکه ما مکانیسم هیچ چیز را در این عالم نمی دانیم. چیزی که ما میدانیم فقط یکسری توالیها و تقارنها است. ما چگونگیها را نمی دانیم این همان حرفی است که هیوم میزند و دیگر فیلسوفان ناتورالیسم میزنند.
    اگر به فرض شما سخنی را از مولانا پذیرفتید که یک جانی وجود دارد گیر این معضل نمانید که جان با بدن با چه مکانیزمی کار میکند ما این مکانیزم را همه جا فاقدیم و هیچ جا نداریم. اگر شما گمان میکنید که چیزی بیش از تقابل و توالی و تعاقب در علوم به ما نشان میدهند اشتباه میکنید.
    ما نمی دانیم که این دو با چه مکانیزمی با هم کار میکنند و لازم هم نیست که بدانیم و ظاهرا ممکن هم نیست که بدانیم. ما مکانیزم هیچ چیز را نمی دانیم در این عالم. ریزتر و ریزتر میشویم و قدم های بیشتری را میشناسیم اما هر چه بیشتر میشناسیم باز به تقارنها و توالی های تازه ای برخورد میکنیم.
    مولانا میگوید :
    یک تفاوت مهم روح و بدن این است که بدن با کیف است و با کیفیت ولی روح بی کیف است.
    جان بی‌ کیفی شده محبوس کیف
    آفتابی حبس عقده اینت حیف
    به یک معنا بی صورتی را به جان و صورت مند شدن را به بدن نسبت میدهد.
    ------------------------------------------------------
    منبع :
    مدرسه مولانا جلال الدین School of Rumi
    شــرح مثنــوی - دفتــر نخسـت - جلسه دهم
    عبدالکریم سروش

Komentáře • 15

  • @forood
    @forood Před 4 lety +3

    شما باعث افتخار هر ایرانی هستید استاد.🙏🙏🙏.....گوهری در میان جهل و نادانی نیمی از ایرانیان

  • @mortezazg
    @mortezazg Před 5 lety +5

    این سخنان در بطن و حاق واقعیت، بسی سطحی جلوه می کند

  • @rezaanobahaar
    @rezaanobahaar Před 6 lety

    آفرین

  • @zarirezai2949
    @zarirezai2949 Před 5 lety +10

    حرفهای آقای دکتر تا حدودی صحیح

  • @hforooghiyan3113
    @hforooghiyan3113 Před 4 lety

    سلام

  • @djahangirpassdar1424
    @djahangirpassdar1424 Před 3 lety

    از کجا آمده ایم. گفته های دین اسلام از دیدگاه علوم طبیعی. در اینترنت :

  • @mariomirshafiey9187
    @mariomirshafiey9187 Před 3 lety

    Only father son holy spirito amen non allh non islam

  • @dariushghd
    @dariushghd Před 3 lety

    در دنیای مدرن:

  • @UnesTube2011
    @UnesTube2011 Před 5 lety +4

    قرآن در بسياری از آيات به وضوح و روشنی ميگويد که قرآن بسيار آسان نوشته شده ، تا همه مردم بتوانند آن را بخوانند و به آن عمل بکنند

  • @babakarashi8209
    @babakarashi8209 Před 3 lety

    دکتر قلابی خودت هم نفهمیدی چی گفتی، اخه تو که اخر حرفات میگی علم نمیتونه و هیچ کس هم نمیتونه و نخواهد توانست که روح را توضیح بده پس غلط میکنی اظهار نظر کنی، تو فقط میخای اظهار وجود کنی