معرفی انسان راجل، سالک و محبوب - آیت الله محمدرضا نکونام

Sdílet
Vložit
  • čas přidán 18. 06. 2022
  • انسان نخست باید خود را بشناسد که از محبان است یا از محبوبان یا هنوز هیچ یک از این دو صفت در او نقش نبسته است و اگر جزو گروه سوم و افراد عادی است، باید بداند که چنان‌چه صحبت‌های هر کدام از این دو گروه را بشنود و با آنان انس بگیرد، خصوصیت آنان را به خود می‌گیرد و به صورت قهری ویژگی‌های محبی یا محبوبی در او شکل می‌گیرد و نقش آنان در این شخص می‌افتد و کم‌کم نقش واضح می‌شود و با گذشت زمان و با انس بیش‌تر، چهرهٔ حق در او واضح می‌شود. او بعد از هم‌نشینی و انس با محبان یا محبوبان، نقش محب یا محبوب را به خود می‌گیرد و در این مسیر حرکت می‌نماید و چیزهایی را مشاهده می‌کند و به‌تدریج اعتقاد پیدا می‌نماید و بعد از این‌که محب یا محبوب بودن در او محکم شد، وضوح حق نیز بیش‌تر و ملموس‌تر می‌شود. اگر انسان جزو این دو دسته افراد نباشد، کلمات برای او خالی از معنا و مصداق می‌باشد. البته در این مسیر باید همواره به نقطهٔ نهایی که حق باشد توجه داشت و آن را با هیچ چیز معامله ننمود و دو دیگر آن‌که به چیزی تعلق خاطر و وابستگی نداشت و تمام تعلقات را از خود دور ساخت و خویش را از زنجیرهای اسارت رهانید.
    انسان‌ها به عنوان گل سرسبد آفرینش بر سه گروه عمده می‌باشند: یکی محبوبان، دیگری محبان و گروه آخر افراد عادی هستند. آن‌چه ملاک تقسیم انسان‌ها به سه گروه یاد شده است بینشی است که آنان به هستی دارند. در حقیقت، توانایی هر یک از این گروه‌ها نسبت به دیگری در برقرار کردن ارتباط با هستی است که آنان را متفاوت و متمایز از هم ساخته است. محبوبان به‌راحتی به تماشای هستی می‌روند. آنان برای تماشای هستی مشکلی ندارند، بلکه برای دیدن ناسوت و امور دنیوی است که مؤونه می‌برند. محبان بیش‌تر درگیر ناسوت هستند اما برای بر شدن از آن، گاه به موفقیت‌هایی نسبی دست می‌یابند. افراد عادی به هستی کاری ندارند و از این‌که بخواهند این توانایی را در خود به دست آورند که به تماشای آن بروند غفلت دارند. محبان و افراد عادی از «تجرد» جز مفهوم آن چیزی در ذهن ندارند. آنان به‌خوبی نمی‌دانند «وجود» چیست و چه رابطه‌ای با ماده دارد؟ محبوب هیچ گاه میان هستی و وجود با ماده به صورت از هم‌گسیخته نمی‌اندیشد و مشاهدهٔ او تام است. باید دقت داشت وجود و ماده هرچند در مفهوم می‌تواند در طول هم باشد، نمی‌تواند در مصداق گسیخته از هم باشد. باید هستی را با ماده دید و در نگاه به ماده و ناسوت از نگاه به هستی غفلت نورزید. البته مشکل محبان و افراد عادی آن است که آنان نمی‌توانند شهود یا تصوری که از امور مجرد دارند را به احکام ماده نیالایند. آنان با دیدی که به ماده دارند، می‌خواهند هستی و امور مجرد را نیز همان‌گونه ببینند. این در حالی است که ماده به اوصافی مانند تقابل، قرب، بعد، غیب و شهود متصف می‌شود اما هستی در تمامی این حالات یکسان است.
    کسی که می‌خواهد هستی را مشاهده نماید باید نخست تجرد را به‌خوبی دریابد تا بتواند تجرد را در چهرهٔ هستی و هستی را در چهرهٔ تجرد مشاهده نماید و دید خود را به احکام ماده که به آن عادت دارد در نیامیزد.
    منبع: معرفت محبوبی و سلوک محبی
    آیت الله محمدرضا نکونام
    #سلوک_معنوی#عرفان#انسان

Komentáře •