- 161
- 1 825 518
mehdis128
Registrace 26. 01. 2009
معرفت - شرح غزل الا یا ایها الساقی 1/2
این آخرین برنامه از مجموعه معرفتی بود که من داشتم.
ادامه شرح غزلیات حافظ را در کانال بهاران دنبال کنید. همچنین کانال ir ph قسمتهای جدیدتر این مجموعه را آپلود میکند:
czcams.com/users/FanDinani
شرح غزلیات حافظ (کانال بهاران):
czcams.com/play/PL94FF76DDC4318CD6.html
ادامه شرح غزلیات حافظ را در کانال بهاران دنبال کنید. همچنین کانال ir ph قسمتهای جدیدتر این مجموعه را آپلود میکند:
czcams.com/users/FanDinani
شرح غزلیات حافظ (کانال بهاران):
czcams.com/play/PL94FF76DDC4318CD6.html
zhlédnutí: 6 729
Video
معرفت - مولوی 19 (قیاس، تمثیل و استقرا)
zhlédnutí 13KPřed 11 lety
معرفت - مولوی 19 (قیاس، تمثیل و استقرا)
❤❤❤
روح استاد دولابی شاد باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یارب یاالله
درود بر شما جناب دینانی و لاریجانی ، برنامه های شما من و افکار من را عوض کرده ،برایتان بهترین ها را آرزو میکنم و آرزوی دیدار شما را دارم ❤
سپاس فراوان
عالی بود ممنون❤❤❤❤
استاد ابراهیم دینانی
سپاس فراوان
سپاس فراوان
با لحاظاتیکه همرای شما دو بزرگواران میباشم شادکام میشوم از معرفت.🙏🙏🤲🤲💐💐💐💐
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
عدالت همچون ترازو هست ، که حتی در صفات دیگر هم باید به کار برده شود
زمان اعتباری است و در تمثیل یا بدل روح اصیل روی دیگر گرانش است و هرچه گرانش شدیدتر باشد زمان اتساع اش بیشتر میشود و اگر گرانش به صفر نزدیک شود زمان هم به صفر نزدیک میشود و برای آنکه موجودات حساس دیگر زمان بی مفهوم میشود ....زمان در گرانش شدید سیاهچاله ای مثلاً یکصد هزار سال همین مدت برای کسیکه در گرانش زمین زندگی میکند یکسال و برای کسیکه در صورت امکان به نور بدل شود که فاقد گرانش یا در حد صفر است همین مدت در همین زمان یکصد هزار سیاهچاله ای و یکسال گرانش زمینی برای این شخص که با سرعت نور حرکت کند یک ساعت ....پس زمان اصالت ندارد و به اعتبار گرانش و میزان ضعف یا شدت حرکت ظهور پیدا میکند این برای جهان مادی است در مورد روح آدمی این مهم است که بدانیم اگر آدمی فاقد احساس بود « زمان برای او فاقد معنی بود » اگر احساس او در آرامش شدید باشد یعنی نزدیک به سکون برعکس بدل زمان نزدیک به صفر میشود یعنی گذر زمان چندین ملیون سال برای او در یک پلک زدن بر هم میگذرد اما اگر در « وضعیت ناآرامی شدید » باشد یک دقیقه یا یک ساعت برای او سالها طول میکشد و احساس او همزمان با احساس آنکه در آرامش با شدت است از جهت مدت گذر و اتساع به دو نحو متفاوت احساس و تجربه میشود و اگر آدمی ظرفیت دریافت آرامش در حد نزدیک به کمال مطلوب که برایش مقدر شده را پیدا و آنرا دریافت کند « فراتر از زمان قرار میگیرد » برای یگانه حقیقت جهان وجودی که « آرامش مطلق » است زمان صفر است یعنی « ازل و ابد در لحظه در هم تنیده » و مفهوم « حال ابدی » فراتر از زمان و مکان قرار دارد
و همین اعجاز بس که قاعده همه جا جاری است در کوچکترین تا بزرگترین ......« بنیان تضاد است » تضاد روی دیگرش حرکت است و روی دیگر حرکت تضاد است » ...همین قاعده در مورد خود حرکت نیز مصداق دارد ....نقطه مقابلش « سکون» یا « ثابت » ....وجود همزمان در عین اینکه حرکت را میبینیم و ماهیت آن تعغیر وضعیت دایمی است در عین حال « یک ثابت همیشگی و پایدار » دارد و آن « اصل و بنیان وجود در برابر عدم است » « اصل بقاء و پایداری رمز جاودانگی و پایداری وجود « ثابت » است و این ثابت هم خود در برابر « عدم » است یعنی باز هم مصداق تضادی که به ذهن متبادر میشود « وجود در برابر عدم » ثابت و همیشگی است همانطور که نیستی هم از بعد منفی یا روی دیگر ثبوت وجود دایمی است یعنی به وجود بدل نمیشود ......از یک بعد دیگر در حرکت یا « تعغیر وضعیت وجود » هم قاعده صدق میکند یعنی « همه پدیده هایکه میبینیم در حال تعغیر وضعیت وجودی هستند در مقابل یا تضاد آن « وضعیت وجودی لایتغیر » هم وجود دارد پس وجود بنا هو وجود که در اصل وجود ثابت است و به عدم بدل نمیشود در درون خود وجود هم دو قسم وجود را بازیابی میکنیم « پدیده های وجودی در حال حرکت با تعغیر وضعیت مداوم و مقابل آن یا به ظاهر تضاد آن هم قابل بازیابی است که لایتغیر آست یعنی وضعیت وجودی که تعغیر وضعیت نمیدهد و از ازل تا ابد که در هم تنیده و در حال و همیشگی و جاودانه است « لایتغیر » است و آن « حکم خرد » یا « درستی » در مفهوم آسیب نرساندن به جلوه های وجودی است مربوط به وجود اصیل د برابر وجود بدلی منظور از وجود اصیل « روح غیر مادی و توانمندیهای غیر مادی روح » و منظور از بدل وجود « تجسم ماده و انرژی مادی » در قسمت اول نیز مصداق قاعده میشود یعنی به ظاهر تضاد توانمندی متغیر در روح که « حرکت تکاملی آگاهی است در برابرش « حکم توان خرد » است که ثابت و لایتغیر است حکم خرد که حکم یگانه حقیقت جهان وجودی است از ازل تا ابد « واحد و ساده و دقیق و لایتغیر و ثابت » است چون رمز پایداری و ثابت ماندن « وضعیت مورد خواسته روح آدمی که آرامش است می باشد و الا به تبع آن این آرامش پایدار نیز محقق نمیشود و چون « حقیقت روح آدمی آرامش پایدار » است و آن موجدش « التزام عملی به حکم ثابت یگانه حقیقت جهان وجودی است که از طریق « توان خرد آدمی بدو الهام شده » « حکم » یا « درستی » باز مطابق « قاعده » زوجین دو وجه مثبت و منفی دارد وجه منفی آن انفعالی و وجه مثبت آن دفاعی و عملی است در وجه منفی « حکم کرده از ازل تا ابد که « آسیب نرسان » و در بعد مثبت یا نقطه مقابل آن « به ظاهر متضاد » برای جلوگیری از آسیب با از جان گذشتگی هر اقدامی متناسب ولو وارد کردن اسیب به طرف وحتی اگر لازم شد شدت آسیب در حد جان گرفتن طرف مهاجم باشد را انجام بده و این دو بعد در واقع در روی یک « حکم واحد » است که طبق قاعده بنیادین « خلقت بر بنیان تضاد یا زوجین متضاد » شامل هر چیزی حتی « حکم » یا « درستی » هم میشود « چون درستی ؛ حقیقت است و مسوولیت آدمی خضوح و تسلیم در برابر آن است و همزمان برای دفاع از آن لحظه از پیشکش کردن یا فدا کردن جانش برای دفاع از آن لحظه ای درنگ یا تردید نخواهد کرد آنگاه که ارزش آنرا بازیابی کرده باشد
مثل کسیکه بخواهد از روایت به کشف حقیقت برسد و انرا پیش فرض بکذارد و تمام فکر خود را مصروف تطبیق با ان کند در واقع « کشف حقیقت مستقلانه نیست » و مثل ان مثل کسی است که بخواهد ماشینی را که در دنده است را از بیرون حرکت دهد و تقلا بیهوده میکند ولی اگر از بنیان وارد شود و خودش « کشف حقیقت بدون پیش فرض روایات یا اخادیث یا حتی کلام وحی نماید مثل فردی است که از طریق اصول علمی که خودش کشف کرده به یک مکانیک ماهر تحول پیدا میکند که بر مبنای اصول علمی مکانیک پیستون و سوپاپ و موتور ماشین را میسازد که از درون و در خالت دنده ماسبن به حرکت درمیاید و خود به همان چیزی میرسد و در واقع « کشف خقیقت مستقلانه میکند » که روایات و ایات را انگاه در تایید ان بیان میکند و نه اینکه از اول بدون تلاش فکری برای کشف خقیقت بلافاصله به روایات استناد و تمام سعی خود را برای توجیه ان « بجای کشف حقیت مستقلانه » بکار گیرد که در واقع « او کشف حقیقت نکرده » در حالیکه « این مسوولیت هر ادمی است که خود با اندیشبدن مستقل و فارغ از هر پیش فرضی که دور تسلسل باطل است کشف حقیقت نماید و ارزش ماهوی این کشف حقیقت که اولین مسئله هر فقهی هم در رساله اش است همین است والا قبل از هر گونه تلاش فکری به باورهای ذهنی که از نسلهای قبل در ذهن تثبیت شده تمام سعی و اهتمام برای توجیه ان باورهها صورت گیرد حتی اگر درست هم باشد « کشف حقیقت مستقلانه در ماهیت خود نیست یعنی خود شخص کشف خقیقت را نکرده و به انچه دیگران تجربه کرده استناد کرده و انرا بیان می نماید مثل اینان مثل کسی است که خودش « عشق » را تجربه نکرده و به تجربه و حالات بیان شده تحربه دیکران استناد و مرتب انرا بیان میکنند و حتی اگر درست هم بگویند خود « عشق » را تجربه نکرده و از فهم حقیقی و ماهیتی ان عاجز و ناتوان هستند هرچند بنحو بدلی توضحیات خوب و درستی هم در مورد حالات عشق از حهت اینکه انکه تجربه کرده انرا بنحوی بیان کرده و او همان را خوب مرور و بیان نماید که برای انکه تجربه کرده حقیقی و برای انکه فقط ان حالات را بدون تجربه بیان میکند فورمولی و بدون ارزش حقیقی است « چون برای درک عشق لاجرم باید انرا تجربه کرد » و « کشف حقیقت نیز چنین است »:.....
ماده از روح است .....حالت بسیار ضعیف تر ...« هستی جز با اصالت روح نیست » ......حتی ماده و انرژی مادی هم از روح و اثری از اگاهی است ..هیچچیزی جز « روح و انرژی اگاهی و توانمدیهای روح کل » وجود خارجی ندارد ....پس ماده و انرژی ماده هم منشاء ان از اگاهی و روح غیر مادی است ... در مسیر حرکتی تکاملی تعغیر وضعیت یا حالت ماده به روح « اگاهی » شبیه انرا شاید بتوان در تعغیر حالت و وضعیت ماده به انرژی در شکافت هسته ای یا همجوشی هسته ای مشاهده نمود شبیه به ان « در فرایند حرکتی انرژی مادی به حرکت فکر و حرکت فکر در مرتبه ای حالت شبیه شکافت هسته ای ار حالت ماده فکر به « انرژی اگاهی » و یا حالت اولیه خود تعغیر وضعیت میدهد و ماده به « حالت شدت » خود بازمیگردد
حرکت جوهری ماده و جسم ادمی هم اثر قدرت خلاقانه اگاهی ذیع شعور و ذیع اراده مسلط بر تمامیت وجودی خود است .....با قدرت اگاهی قسمتی یا جزیی از روح را در « حالت و وضعیتی حرکتی نزدیک به صفر در اجسام و سپس حالت جامدات و مایعات و گازهها و انرژی و نور و نباتات و موجودات زنده و جسم مادی ......این روند حرکتی نهایتا به اصل خود بازمیگردد ....پس ظاهرا تضاد است ولی در واقع یک « حرکت دورانی » ....اگاهی که ماهیت روح است با قدرت خلاقانه « تعغیر وضعیت » به تجسم حرکتی ماده و انرژی و سپس از ضعف به شدت به اصل خود اگاهی در نهایت شدت بازمیگردد » ......پس ماده و جسم و انچه در جهان قابل مشاهده در وضعیت ماده و انرژی و جسم مادی می بینیم جدای از منشاء خود نیست یعنی همان روح و احساس به شدت ؛ ضعیف شده و دوباره از ضعف به شدت در فرایند حرکتی به اصل خود باز میگردد ...
هستی در گرو بازیابی فهم « چیستی اگاهی » و « توان احساس » است « هستی بماهو هستی جدای از « توان اگاهی » « توان احساس » روح نیست پس قبل از ورود به فهم ماهیت اگاهی و فهم و احساس روح و دیگر توانمندیهای وجودی غیر مادی ؛ بی معنی عبث و گمراه کننده خواهد بود « جهان قابل مشاهده فرع بر انرژی اگاهی و هوشمندی و شعور روح کل مسلط و ذیع اراده ای است که بر تمامیت وجودی خود فعال ما یشاء است
Ennashshayatina layuhoona elaa awliaehem...wah'y dar ma'ni-e payam-e shayatin.
روحت شاد
ری استارت سیاست دنیا را ری استارت کرده و خواهد کرد 😅
❤❤❤❤
این مطالب بسیار پر بار و انسان ساز هستند، در صورت تامل به آن، خدایا به حق خوبانت،روزیمان کن فهم و درک این مطالب را، الله الهی آمین❤
اللهم صل الله محمد و آل محمد ❤
عالمی که نتواند مردم روزگارش را به وجود دیکتاتور عوامفریب آگاه کند فقط اعلام دانسته های خود را میکند .
این استاد فلسفه گاهی در توصیف مطالب قرآنی به گزافه گویی می افتد .
اقای دینانی ...این مطالبی که شما میگویید و انرا فلسفه مینامید چه نتیجه و یا اثری در دیدگاه انسان ها و بهتر شدن زندگی انها داشته ؟؟؟ ایا درهای خردمندی و اندیشه ورزی را به روی مردمان گشوده ؟؟؟؟ و یا اینکه انها را بیشتر در گیجی و بیهودگی فرو برده ؟؟؟ شاید شما اندیشمندان فیلسوف را که مردم شان را درس اخلاق و زندگی داده اند شناخته باشید و کتابهایشان را خوانده باشید . شاید از کنفسویوس و یا لایوتسه چینی هم کتابی خوانده باشید ....همین دو نفر هستند که به ملت چین درس اخلاق و کرداد و درستی و کوشایی و بزرگی داده اند ...ببینید که چین در چه سطحی از پیشرفت و بزرگی در دنیا ایستاده .. ایا نه این است که پیرو دستورات انسانهای بزرگی - که پیغمبر هم نبوده اند - قرار گرفته اند ؟؟؟
رحمت حق بر مرحوم میرزا اسماعیل علیه الرحمه
مرحوم میرزا محمد اسماعیل ، از علم حقیقی بهره داشت. اعلی الله مقامه
آری ؛ هر کجا که دل شکست، هستی تو به باد رفته است.
وظیفه ی عقل نسبت به خودش چیست
خداوند در لحظه علمی را از طریق /خرد آنی/ بر آدمی القا میکند که یک خردمند متوجه میشوید این کلام الهی است
خداوند از کلام شما و کلمات خیلی واضح و روشن با عرفان سخن می گوید
❤❤
هر گاه عملکرد قلب با عقل هم سو گردد وحی را میداند
انشاالله شفاعت اباعبدالله برای مرحوم محتشم رضی لله 😢❤
زنده باد حکیم زنده عصر ما، خدا عمر پر برکت و با عزت به ایشان بدهند، الهی آمین❤
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
حقیقتا با این دیدگاه و جهان بینی، ۹۹% ما آدم ها رو هواییم!❤
خیلی جالب
استادان بزرگ "استفاده کردیم
خداوند استادانی مانند شما را حفظ نماید ""❤
راه عشق از روی عقل از بهر آن بس مشکلست کان نه راه صورت و پایست کان راه دلست بر بساط عاشقی از روی اخلاص و یقین چون ببازی جان و تن مقصود آنگه حاصلست زینهار از روی غفلت این سخن بازی مدان زان که سر در باختن در عشق اول منزلست فرق کن در راه معنی کار دل با کار گل کاین که تو مشغول آنی ای پسر کار گلست
در گرانبهایی هستید آرزوی تندرستی و پایندگی شما رو داریم استاد، قدردان وجود پر بهاتون هستیم و خداوند رو سپاس می گوییم❤
سلام.درود بر استاد گرامی ماشاالله
❤⚘
❤❤❤
سلام عالی بود کانال تلگرام ندارید
این برنامه درتطبیق صدا و سیما اشکال دارد.
شاعر صفوی های قاتل،چگین دار(محتشم کاشانی مغز پهن)
عالی استادان عزيز ❤